شالوم خدا بر خوانندگان مجله اسمیرنا و صفحه من یک زن هستم.
در شماره پیشین به بررسی شخصیت مریم پرداختیم و اینکه خدا از ما میخواهد که مانند مریم در هر جایی که قدم میگذاریم عیسی را قابل رویت کنیم. در این شماره نیز به ادامه بررسی شخصیت مریم مادر عیسی مسیح میپردازیم تا بیشتر عملکردمان مشابه او و آشکار کننده جلال خداوند باشد.
مریم، زنی که برگزیده شد تا مادر عیسی باشد، او به تمامی تسلیم خداوند شد و در اطاعت کامل گفت: “کنیز خداوندم، آنچه درباره من گفتی بشود”، سپس به شتاب به خانه زکریا درآمد و الیزابت را سلام گفت و الیزابت بیآنکه از مریم بشنود طفل در رَحِمش از شادی تکان خورد و الیزابت با قوت روح خدا، مریم را در میان زنان خجسته خواند.
مریم هیچ کاری نکرد اما پادشاهی خداوند پیش میرفت، او کلامی به زبان نیاورد اما الیزابت به سخن آمده و پاسخ مریم سرود شکرگزاری بود.
«جان من خداوند را تمجید میکند و روحم در نجاتدهندهام خدا، به وجد میآید، زیرا بر حقارتِ کنیزِ خود نظر افکنده است. زین پس، همهی نسلها خجستهام خواهند خواند، زیرا آن قادر که نامش قدوس است، کارهای عظیم برایم کرده است. رحمت او، نسل اندر نسل، همهی ترسندگانش را در بر میگیرد. او به بازوی خود، نیرومندانه عمل کرده و آنان را که در اندیشههای دل خود متکبرند، پراکنده ساخته است؛ فرمانروایان را از تخت به زیر کشیده و فروتنان را سرافراز کرده است؛ گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کرده امّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است. او رحمت خود را به یاد آورده، و خادم خویش اسرائیل را یاری داده است، همانگونه که به پدران ما ابراهیم و نسل او وعده داده بود که تا ابد چنین کند.» (لوقا 1: 46-۵۵)
زیرا پادشاهی خدا به حرف نیست، بلکه در قدرت است. (اول قرنتیان 4: 20)
چقدر وقتی ما پادشاهی خدا را در بطنمان به اطراف میبریم از حضور خداوند همه به وجد میآیند؟ آیا پادشاهی را تنها بر زبانمان میبریم؟ آیا در بطنمان خداوند را پادشاه میدانیم؟ آیا همانند مریم نور جهان هستیم؟ مریم سرود شکرگزاری خواند و دریافت که بذری که امروز خدا کاشته تا سالیان ثمر میدهد.
براستی پادشاهی خدا چیست؟
زیرا پادشاهی خدا خوردن و نوشیدن نیست، بلکه پارسایی، سلامتی و شادی در روحالقدس است. (رومیان 14: 17)
وقتی مریم در نهایت فروتنی همسرش را اطاعت مینمود در واقع او به خداوند اعتماد میکرد. در اطاعت از همسر، فرمان خداوندی را میدید که به او وعده داده بود او را حفاظت میکند. پس از پی همسرش میرفت تا فرزندش را در آخوری به دنیا آورد و خداوند پیام پادشاه بودن فرزندش را به مُغانها رساند و آنها با هدایا به استقبال کودک آمدند.
فرشتهی خداوند محل تولد فرزند را توسط ستاره به مُغانها نشان داده بود، درست در همان زمان که شاید مریم در حال تصمیمگیری برای انتخاب محل زایمان بود، نظم خداوند آخوری بود که از دید ما شایسته به دنیا آوردن پادشاه نبود، اما افکار خداوند با افکار ما متفاوت است و او از قبل همه چیز را آماده کرده و این ما هستیم که اگر در نظم او حرکت نکنیم از فیض او بیبهره خواهیم بود، محل تولد و زمان تولد و حضور مغانها در آن مکان، در آن زمان، بیانگر نظم الهی در زیر پادشاهی خداوند است.
چقدر اولویت ما پادشاهی خداست؟ در بشارتها، خدمات و در زندگی، ما اگر میخواهیم همه چیز برای خیریت ما باشد باید در نظم و اراده او حرکت کنیم و از خداوند جلو نزنیم، باید منتظر برکت خداوند باشیم و در مسیر او حرکت کنیم.
آیا ما مطیع هستیم؟ آیا سرسپرده خداوند هستیم؟ چقدر به خداوند اعتماد داریم؟ اگر اعتماد داریم پس در نظم او قدم برمیداریم و به جایی میرسیم که خواست و اراده خداست، جایی که ستاره آن را نشان میدهد تا مغانها و دنبال کنندگان ارادهی خدا به استقبال پادشاه عالم بیایند.
قدم برداشتن مریم در قانون و نظم خدا حتی پس از تولد نوزاد هم از بین نرفت و تبصره نگذاشت که فرزندم پادشاه عالم است و نیازی به آیین تقدیم در خانه خدا را ندارد!
او میدانست که لزوم پادشاهی خداوند، در اراده او قدم برداشتن است و کلام را چراغ پای خویش میدانست و با تمام قلب در نزد خداوند قدم برمیداشت، در تکتک مراحل بزرگ شدن فرزندش هم شاهد کار عظیم خدا بود. تاییدی بر آنچه میبایست انجام دهد.
وقتی مریم و یوسف، عیسی را طبق حکم شریعت به اورشلیم بردند تا به خداوند تقدیم کنند، مردی پارسا و دیندار به نام شمعون در انتظار دیدن عیسی بود. روحالقدس بر وی آشکار کرده بود که تا مسیحِ خداوند را نبیند چشم از جهان فرو نخواهد بست. پس شَمعون به هدایت روح وارد صحن معبد شد و چون والدین نوزاد را آوردند تا آیین شریعت را برایش به جای آورند، شَمعون در آغوشش گرفت و خدا را ستایشکنان گفت: «ای خداوند، حال بنا به وعدهی خود، خادمت را به سلامت مرخص میفرمایی. زیرا چشمان من نجات تو را دیده است، نجاتی که در برابر دیدگان همهی ملتها فراهم کردهای، نوری برای آشکار کردن حقیقت بر دیگر قومها و جلالی برای قوم تو اسرائیل.» (لوقا 2: 26-32)
و این وعده باز هم نشانگر نظم خداوند بود که تاییدی بر عملکرد مریم بود. ما چقدر در نظم خداوند در حرکت هستیم و به سمت هدف گام برمیداریم؟ آیا به هدف میزنیم؟
بله این به قوت ما امکانپذیر نیست، اما روحی که خدا به ما بخشیده، نه روح ترس؛ بلکه روح قوّت و محبت و انضباط است. (رساله دوم تیموتائوس 1: 7)
زمانی که عیسی دوازده ساله بود و به همراه والدینش برای شرکت در مراسم عید پِسَح به اورشلیم رفته بودند هنگام بازگشت، عیسی آنها را همراهی نکرد و نیز والدین او متوجه غیبتش نشدند. پس از گذشت یک روز متوجه نبود او شده و به اورشلیم بازگشتند و بعد از سه روز او را یافتند.
چون والدینش او را در آنجا دیدند، شگفتزده شدند. مادرش به او گفت: «پسرم، چرا با ما چنین کردی؟ پدرت و من با نگرانی بسیار در جستجوی تو بودیم.» (لوقا ۲:۴۸)
عملکرد مریم با تمام وجود نشان دهنده حس مادری و مسئولیت پذیری وی بود. شاید او نباید نگران میشد چون همه چیز در دستان خدا بود، اما در اینجا ما متوجه میشویم که حس مریم به فرزندش چگونه بود و این میتواند برای ما عمق دردی که مریم هنگام به صلیب کشیده شدن عیسی و زخم خوردنهایش داشت را برای ما به تصویر بکشد.
او در این پادشاهی میبایست به خداوند گوش میسپرد. خداوند مریم را برکت داده بود؛ محبت مادرانه در قلب و روح او جاری شده بود، مریم مسئولیت فرزندی را به عهده داشت که خودِ خدا بود. او درد و رنج بسیاری بخاطر فرزندش تحمل کرد، قضاوتها را با بینش خداوند نگریست و میتوان گفت او اولین کسی بود که صلیب مسیح را بر دوش گرفت. مریم مثل تمام مادرها عاشق فرزندش بود اما او را متعلق به خود نمیدانست، او را متعلق به خداوندی میدانست که همه چیز در دستان اوست.
چقدر در زندگیهایمان گنجهای خود را روی زمین نگه داشتیم، در صورتی که خداوند از ما میخواهد تمامی فکر و قلبمان در آسمان او باشد، جایی که دزد نمیتواند آن را بدزدد. براستی گنج ما کجاست؟
قدم به قدم در انجیل که پیش میرویم اسم مریم کمتر دیده میشود. او ابتدا در حال دیدن امور بود، آنها را به خاطر میسپرد و تامل میکرد. ما چقدر در کارها و خدمت هایمان توجهمان به عیسی است، اینکه جلال از آن اوست. ما وقتی کار کوچکی برای خدا انجام میدهیم در واقع برای خودمان انجام دادهایم؛ ولی گاهی اوقات چنان پر از فخر میشویم که حتی از خداوند گله میکنیم که چرا من که این کار را انجام دادم ولی سزایم چنین و چنان است؟ اما مریم آهسته پشت عیسی میآمد، نظارهگر بزرگ شدنش بود و او را در هنگامی که صلیب را به دوش میکشید تا گناه جهان را بردارد میدید.
عملکرد او چه بود؟ ثمره رحم مریم پادشاهی خداوند بود که پیش میرفت و هیچ چیز نمیتوانست مانع نقشه خداوند شود. مریم درد کشید و زخم خورد، او مردمی را میدید که روزی در طلب شفا بودند و روز دیگر پسرش را به صلیب کشیدند. او چگونه عمل کرد؟
به راستی ما چگونه عمل میکنیم؟ چقدر درد دارد؛ او میتوانست به یاد بیاورد که عیسی چگونه به دنیا آمد، چقدر با جان و دل از او مراقبت کرد، چه تهمتها و زخمهایی را تحمل کرد تا در آخر او را به صلیب بکشند؟! چقدر سخت است که ثمره آنچه با جان و دل برایش قدم برداشتی را به صلیب بکشند.
بله، راه پادشاهی خداوند خالی از درد و رنج نیست. مریم اگر نگاهش به مردم بود چقدر میتوانست درونش پر از خشم و نفرت و ترس شود. اما او نگاهش را به صلیب دوخت و به یاد آورد چرا عیسی به دنیا آمده؛ آمد تا جهان نجات یابد…
ما چقدر وقتی وارد مشارکتهایمان میشویم به یاد میآوریم که هدف نجات جهان است؟ خداوند به ما نیاز ندارد تا او را ثابت کنیم و از ما نمیخواهد که همانند پطرس عمل کرده و شمشیر بکشیم، او از ما میخواهد محبت، محبت، و محبت کنیم.
ایمان و امید داشته باشیم و این را بدانیم که خداوند همهی فرزندانش را دوست دارد و همه ما را محبت کرد، حتی زمانی که ما با او دشمن بودیم. او از ما نمیخواهد کاری را انجام دهیم که خودش آن را انجام نداده باشد.
چقدر به دشمنانمان محبت میکنیم؟ چقدر میتوانیم صبور و وفادار باشیم و خستگی ناپذیر و پیوسته در نظم خداوند حرکت کنیم؟ برای بدست آوردن پادشاهی خداوند تمامی آنچه را که داریم باید بدهیم تا آن را بدست آوریم. مریم در پادشاهی زندگی میکرد چون در این پادشاهی است که میتوانیم ثمرات روح را داشته باشیم.
امّا ثمرهی روح محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است.
در شماره قبل هم بررسی کردیم که مریم اولویت را در همه چیز ابتدا پادشاهی خداوند میدید. مریم میدانست که صاحب این پادشاهی نیست، بلکه زیر فیض آن آمده و زندگی میکند و در این راه هر چه داشت را داد تا آن را بدست آورد.
درد و رنج برای مریم بود اما قوت خداوند نیز با او همراه بود. وقتی مریم را بعد از صعود عیسی در کنار شاگردانش میبینیم که همگی یک دل تمام وقت خود را صرف دعا کرده بودند و منتظر زمان وعده و آمدن روحالقدس بودند در مییابیم که مریم پادشاهی خدا را چشیده بود و حال تمام زندگیاش را در پای صلیب فدا کرده بود تا گنج را بدست بیاورد و این گنج همان پادشاهی خداوند است.
حال که در شخصیت مریم تامل کردیم درباره خودمان چگونه میاندیشیم؟ما همه برای خدا ارزشمندیم و هر یک متفاوت هستیم، ما همکاران خداوند خوانده شدهایم. چقدر ایمان داریم که خدا ما را در این مهم یاری میدهد؟ او همیشه با ما بود و تا به آخر هم هست؛ اما این ما هستیم که انتخاب میکنیم در پادشاهی خداوند بمانیم و زیر فیض او باشیم…
پادشاهی خداوند پیش میرود اما خوشا به حال فقیرانِ در روح چون نیاز به او را میدانند و پادشاهی آسمان از آن ایشان است،
بیایید ما نیز همچون مریم در این پادشاهی محبت، صداقت، درستکاری و وفاداری را آبستن باشیم و از قضاوتها نترسیم. بیایید ما نیز درد و رنج عشق به خدا را متحمل شویم تا در ملکوت و پادشاهی آسمان سهیم گردیم.
از درِ تنگ داخل شوید، زیرا فراخ است آن در و عریض است آن راه که به هلاکت منتهی میشود و داخلشوندگانِ به آن بسیارند. امّا تنگ است آن در و سخت است آن راه که به حیات منتهی میشود، و یابندگان آن کماند. (مَتّی 7: 13-14)