صلح و سلامتی بر شما همراهان صفحه تاریخ سازان آسمانی.
در شمارههای پیشین به زندگی شاگرادان و پیروانی پرداختیم که هر یک در استواری برایمان و اعتقادشان حتی تا به مرگ نهراسیدند و راه و مسیر آنان همان مسیر استاد و سرور بیمانند عیسی مسیح بود.
همانطور که غالباً اشاره شده است مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمیکنند.
در این شماره به شرح زندگی و مسیر آندریاس خواهیم پرداخت؛ به راستی شاگردی و راه مسیح را چگونه میتوان از درد و رنج خالی دانست در حالی که مکتوب است «چون مسیح در عرصه جسم رنج کشید شما نیز به همین عزم مسلح شوید.» (اول پطرس 4)
آندریاس: (شهادت 70 سال بعد از میلاد مسیح)
آندریاس بدون معطلی و با اجازه برادرش شمعون تور ماهیگیریاش را موقتاً رها کرده و برای شنیدن صدای دعوت شخصی به نام «یحیی تعمید دهنده» به راه افتاد.
یحیی زبانزد مردم شهر و نواحی آن دیار بود و مردم را به شناخت منجی حقیقی و هموار کردن راه خدا ترغیب میکرد. منجی و ماشیحیای که مدتها انتظار آمدنش را میکشید.
آندریاس در یحیی چیزی را دید و شنید که خیلی دوست داشت. او نه تنها یک منتقد سر سخت جامعه بود بلکه با دعوت مردم به توبه راه امید را نشانشان میداد.
او توانایی خاصی در آشکار کردن نیاز به توبه و بخشیده شدن توسط خدا به مردم را داشت و مردم پس از شنیدن سخنان او این حس را داشتند که گناهکارند و نیاز به بخشیده شدن دارند.
بنابر این «آندریاس» تبدیل به یکی از پیروان «یحیی تعمید دهنده» شد و به همراه دوستش «یوحنا» (پسر زبدی) که جزو اولین شاگردان عیسی بود در آنجا حضور داشتند.
آنطور که مشخص است هنگامی که یحیی در حال انجام خدمت و ماموریت خود بود حداقل پنج نفر از شاگردان اصلی عیسی در آنجا حضور داشتند.
بر اساس آنچه که در کتاب مقدس درج شده است آندریاس جزو نخستین شاگردانی بود که هویت عیسی را به عنوان بره بیعیب خدا که گناه از جهان بر میدارد را شنید و به درستی درک کرد.
وقتی یحیی تعمیددهنده با هیجان و اشتیاق بر عیسی به عنوان کسی که انبیا در مورد او گفتهاند شهادت میداد آندریاس نیز در آنجا کنار او ایستاده بود.
ما دقیقاً نمیدانیم که آیا آندریاس شاهد تعمید عیسی نیز بوده است یا خیر. اما یحیی تعمید دهنده عیسی را که پس از تجربه چهل روزه در بیابان بعد از تعمیدش بازگشت را شناخت و گفت: «این است برهی خدا.» (یوحنا باب یک آیه ۳۵)
آندریاس و همراه ناشناسش که احتمالاً یوحنای رسول بوده با شنیدن این سخن یحیی از پی عیسی به راه افتادند و عیسی چون آنان را دید از آنها دعوت کرد تا آن روز را با او به سر برند.
آنان بلافاصله دعوت او را پذیرفتند و «شمعون» (پطرس) را نیز با خود همراه کردند. در روز بعد «فیلیپس» و «نتنائیل» نیز به جمع این پیروان پیوستند.
آنان در «قانای جلیل» در یک عروسی یعنی همانجا که عیسی نخستین معجزه خود را به ظهور رساند و جلال خویش را آشکار ساخت در کنار عیسی حضور داشتند.
طولی نکشید که عیسی از شمعون و آندریاس دعوت کرد که تورهای ماهیگیری خود را رها کرده و از پی او بروند. آنان اطاعت کرده و از پی او رفتند. آندریاس پس از آن هیچگاه به گذشته خود بازنگشت.
آندریاس برای تکتک آدمها شخصاً وقت میگذاشت، درکشان میکرد به نیازهای آنها رسیدگی میکرد و به سرعت وارد عمل میشد. او مردم را به یکدیگر و به عیسی معرفی میکرد. او برادر بزرگ خود «شمعون پطرس» را نیز به عیسی معرفی کرد. او نقش مهمی را به عنوان معرف در زندگی تک به تک افراد ایفا میکرد و در زندگیهای آنها تاثیر بسزایی داشت. براساس روایات سرانجام همین خصوصیت بارز او سبب شد که جان خود را از دست بدهد.
نام آندریاس شاید به ندرت در روایات و خدمات عیسی ذکر شده باشد ولی او در همه جا حضور مداوم داشت. (عضو ثابت)
از حضور کوتاه ولی برجسته او میتوان فهمید که او همیشه از آنچه میگذشت آگاه بود و همواره سعی میکرد که مفید و یاری دهنده باشد.
با هم نگاهی میاندازیم به شرح تکثیر پنج نان و دو ماهی در انجیل (یوحنا 6: ۱۳-۴):
یکی دیگر از شاگردان به نام آندریاس که برادر شمعون پطرس بود گفت: «پسرکی اینجاست که پنج نان جو و دو ماهی دارد، اما این کجا این گروه را کفایت میکند؟» همانطور که میبینیم رفتار آندریاس در این باب و قدم ایمان او ما را با شخصیتی تاثیرگذار در فکر و عمل مواجه میکند. چرا که موضوع اصلی این باب پنج نان و دو ماهی بود که آندریاس به حضور عیسی آورد. او کسی بود که سریع پیشنهادی را مطرح کرد و این نشان دهنده آن بود که قبلاً با آن پسر بچه هم کلام بوده و کاری که عیسی با این هدیه کوچک انجام داد تا به امروز تاثیر خود را بر ما نیز حفظ کرده است.
در یوحنا باب دوازده ۲۳-۲۰ نیز اینطور میخوانیم: در میان کسانی که برای عبادت در عید آمده بودند شماری یونانی بودند. آنها نزد فیلیپس که اهل بیتصیدای جلیل بود آمدند و به او گفتند: «سرور ما، میخواهیم عیسی را ببینیم.» «فیلیپس» آمد و به آندریاس گفت و آنها هر دو رفتند و به عیسی گفتند.
در اینجا شماری یونانی که در پی ملاقات با عیسی بودند ابتدا به سراغ «فیلیپس» که نامش یونانی بود رفتند و «فیلیپس» از «آندریاس» خواست که برای معرفی یونانیان به عیسی آنان را کمک کند. شاید در این آیه این موضوع برای خواننده خیلی حائز اهمیت نباشد ولی با کمی تعمق در این خصلت آندریاس میتوان درک کرد که روابط عمومی او در زندگی دیگران بسیار تاثیرگذار بوده است. آخرین حضور آندریاس در عهد جدید با ذکر نامش در اعمال رسولان ۱: ۱۳ است. او به همراه ده شاگرد دیگر برای انتخاب جایگزینی برای یهودا (راهنمای گرفتار کنندگان عیسی) گرد آمده بودند که در نهایت «متیاس» به جرگه یازده رسول پیوست.
بدون شک آندریاس در تمام آن سالهای هیجانانگیز و متلاطم و پر از فراز و نشیب در اورشلیم حضور داشت و در کنار دیگر شاگردان در کلیسا خدمت میکرد.
در حالیکه سفرهای بشارتی او ممکن است او را به سرزمین سکاها واقع در شمال ایران و روسیه جنوبی کشانده باشد و زمانی را نیز در «افسس» با «یوحنا» گذرانده باشد ولی احتمالاً سفر او در شهر «پاترا» در شبه جزیرهای در یونان پایان مییابد. آندریاس در آنجا با تک به تک افراد وقت میگذاشت و در مورد نجات دهنده با آنان صحبت میکرد.
در میان کسانی که ایمان میآوردند زنی بود به نام «ماکسیمیلیا» که همسر یک افسر بلند پایه رومی بود.
آگیاس همسر او (ماکسیمیلیا) که از ایمان آوردن همسرش بسیار عصبانی بود آندریاس را به مرگ با صلیب تهدید کرد و آندریاس در پاسخ گفت: اگر از مرگ بر صلیب میترسیدم نباید عظمت و شکوه مسیح را به جهان اعلام و موعظه میکردم. آندریاس دستگیر و محاکمه شد. او تهدید و شکنجه شد و شلاق خورد اما همچنان استوار و ثابت قدم ماند.
گفته میشود که وقتی قاضی از آندریاس خواست که زندگی خود را فدای اعتقادش نکند این رسول پیر با همان اشتیاق پاسخ داد و از قاضی خواست تا روح خود را فدای این دنیا نکند. چون آندریاس ایمان و اعتقادش به مسیح را انکار نکرد او را بر صلیب ضربدری شکل مصلوب کردند تا یک مرگ آهسته و دردناک را تجربه کند. و از آن پس این صلیب خاص به صلیب آندریاس معروف است.
منابعی میگویند که آندریاس به نزدیک صلیب آمد و این جملات را بر زبان آورد: «ای صلیب محبوبم، بسیار مشتاق تو بودهام و از دیدن تو بسیار شادمانم، من با وجدانی آرام بر تو میآیم و خوشحالم که شاگرد کسی هستم که بر صلیب مصلوب شد و اینک من نیز چون او مصلوب شوم، باشد که با نزدیکتر شدن به تو، به خدا نزدیکتر شوم، چرا که هر چه از صلیب دورتر شوم از خدا دور شدهام.»
آندریاس سه روز بر صلیب بود و در طی این سه روز به افرادی که نزدیک او بودند با گفتههایش چنین آموخت: من شکرگزار خداوندم عیسی مسیح هستم که برای مدتی مرا به عنوان سفیر صلح خود بکار برد و حال با جسم و زبان خود و اعتراف به نام نیکوی او در فیض و رحمت او ساکن شوم. استوار بمانید و هر کلمه و آموزهای را به دیگران نیز انتقال دهید و وعدههای او را دریافت کنید.
تنها در ملکوت است که هزاران هزار زندگیهای تبدیل شده و لمس شده در مسیح بوسیله خدمت آندریاس آشکار خواهد شد.
«مرگ سر سپردگان خداوند در نظر او گرانبهاست.» (مزمور ۱۱۶: ۱۵)