سلامي دوباره به شما عزيزان و همراهان گرامي. در اين قسمت از «تاريخ‌سازان آسماني» با هم به زندگي يکي ديگر از پيشگامان «پروتستانيسم» مي‌پردازيم. «جان هوس» که برخي در متون تاريخي با نام «يوهانس هوس» و «يان هوس» از او ياد مي‌کنند، الهيدان و فيلسوف اهل «چک» و از پيشينيان پروتستانيسم بود. هوس بين سال‌هاي 1409 و 1410 استاد و رئيس دانشگاه «چارلز» در «پراگ» بود.

همانطور که جمله معروف تاريخ‌سازان آسماني هربار بيان مي‌کند:

«مردم معمولاً به خاطر چيزهاي دروغ، شکنجه يا مرگ دردناک را تحمل نميکنند.»

جان (یان) هوس (۱۳۷۰-۱۴۱۵میلادی)

دادستان‌ها در دادگاه به صراحت گفتند که «يان هوس» نه تنها خواهد مرد، بلکه حتي بدون اميد نجات روحش خواهد مرد. دادستان‌ها قبل از صدور حکم به طور جدي گفتند: «ما جام رستگاري را از تو مي‌گيريم.» اما هوس پاسخ داد: «من به خداوند، خداي قادر متعال اعتماد دارم… که او جام رستگاري خود را از من نخواهد گرفت، اما من کاملاً اميدوارم که امروز در پادشاهي او از آن بنوشم.»

اين پسر روستايي که در سال 1362 ميلادي در روستاي «هوسنيک» در جنوب «بوهميا» (جمهوري چک امروزي) به دنيا آمد، دعا کردن را نزد پاهاي مادرش آموخت. اين مادرش بود که جان جوان را به سمت کشيشي سوق داد، جايي که او ممکن بود در کنار ساير مزايا، پول و اعتبار براي فرار از فقر خانواده‌اش را بيابد.

هوس که يک دانشجوي متوسط اما سخت‌کوش بود، مدرک کارشناسي ارشد الهيات را از دانشگاه «پراگ» دريافت کرد و در سال 1402 ميلادي در کليساي «بيت لحم» آن شهر واعظ شد. ديري نگذشته بود که خبرهايي از «جان ويکليف» که يک اصلاح طلب بود، از انگلستان رسيد. شخصي که ايده‌هايش فوراً منجر به تقسيم اعضاي هيئت علمي دانشگاه شد.

در ميان اين ايده‌ها، ماهيت جام عشاء رباني از اصلي‌ترين ايده‌ها بود. «آيا شراب عشاء رباني واقعاً در طول مراسم عشاء به خون مسيح تبديل شده؟» استدلال روحانيون «آلماني» و «رومي» بله بود. اما بسياري از «چک‌ها» و حاميان ويکليف مخالفت کردند. بنابراين بنا به برخي گزارش‌ها جام، نمادي از اصلاحات شد که هوس، را به آتش ‌برد.

اوضاع در اوايل قرن پانزدهم خطرناک بود. کليسا بين دو پاپ تقسيم شد، يکي در «فرانسه» و ديگري در «رم»؛ اصطلاح «انشعاب بزرگ» (1378-1417) به اين معني بود که هر رهبر، سياستمدار يا کليسايي بايد طرفي بگيرد و اميدوار باشد که پاپش برنده شود، بقا و آينده کليسا نامعلوم بود.

در همين حين، تأثير ويکليف بر هوس واعظ در حال تبديل شدن به يک خطر آشکار و فعلي بود. در سال 1405 ميلادي، هوس شروع کرد به سخن گفتن عليه گناهان روحانيون و حقه‌هاي آنها را که بر مردم محلي مرتکب شده بودند، محکوم کرد. هنگامي که کليساي بوهمي ادعا کرد که خون مسيح بر روي نان عشاء رباني ظاهر مي‌شود، هوس اين مسئله را به زباني آشکار کرد که منظورش را به طور قطع نشان مي‌داد: «اين کشيش‌ها سزاوار آويزان شدن در جهنم هستند، زيرا آنها زناکار، انگل، پول‌پرست و خوک‌هاي چاق هستند.» کلماتي تند و سنگين در شرايط ناپايدار کليسا.

«آنها (کشيشان) پرخوراني هستند که آنقدر مي‌خورند تا چانه‌هايشان آويزان شود.» بعدها خشم هوس در برابر زياده‌خواهي‌ها، فروش توفيق بهشت که براي تأمين مالي جنگ‌هاي پاپ استفاده مي‌شد، به وجود آمد. او سوال کرد: «آيا سکوت کنم؟ خدا نکند.»

هوس چهار بار کافر شمرده شد. او به مدت دو سال (1412-1414 ميلادي) به تبعيد فرستاده شد و در روستاهاي جنوب «بوهم» شروع به کار، نوشتن و موعظه کرد و مشغول زندگي خود بود.

سپس در اکتبر 1414 ميلادي، پاپ «جان بيست و سوم» شوراي «کنستانس» را تشکيل داد و از يان هوس دعوت کرد تا در آن شرکت کند. شورا دو هدف بزرگ در دستور کار خود داشت: «پايان دادن به نفاق و ريشه کن کردن بدعت از اروپا.» هوس با وعده رفتار مناسب، دعوت را پذيرفت و به شوخي گفت: «غاز هنوز نپخته و از پخته شدن نمي‌ترسد.» («Hus» در چک به معني غاز هست)

هوس در عرض يک هفته دستگير شد و چندين ماه در جزيره‌اي در درياچه کنستانس، داخل سلولي واقع در صومعه «دومينيکن» زنداني بود، در آنجا از مرگ نجات يافت و با اتهاماتي روبرو شد که مطمئناً مرگ تلخ‌تري را براي وي رقم‌ مي‌زد.

منتقدان هوس، اتهامات رايجي به او زدند: «بدعت گذار خطرناک، نالايق نام مسيحي، مرد شرير، معلم شخص چهارم در الوهيت.» همه اتهاماتي که هوس از پاسخ دادن به آنها منع شد.

در 6 ژوئيه 1415 ميلادي، در ميان فريادها و تمسخرها، آنها به گمان خود روح او را به شيطان سپردند. هوس توسط جمعيتي در خيابان‌هاي کنستانس به سمت توده چوب براي آتش زدن برده شد، گردنش را به چوبي پيچيده و به آتش کشيدند. او حين آواز خواندن درگذشت:«عيسي، پسر خداوند زنده، بر من رحم کن.»

«باور نکنيد که من چيزي جز حقيقت آموختهام و من هيچ خطا و يا اشتباهي را ياد ندادهام. حقايقي را که آموختهام با خون خود مهر ميزنم.»

اصلاح طلب چک، يان هوس

بله، در آخر بياييد براي عزيزاني که اين چنين مرگ‌هاي دردناکي را تحمل کردند و همچنان در زندان‌هاي امروز هم شاهد اين شکنجه‌ها و مرگ‌ها هستيم دعا کنيم و شکرگزاري براي خداي زنده که اين چنين اميد و ايماني را در دل اين عزيزان گذاشت تا در آخرين لحظات عمرشان همچنان با شادي نام او را فرياد زدند و جلال دادند.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

دلنوشته
سالاد ماکارونی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست