شناسنامه فیلم:
فیلم سینمایی (آلفا) محصول کشور آمریکا که در ژانر ماجراجویی درام و خانوادگی به کارگردانی آلبرت هیوز و به نویسندگی دنیل سباستین وایدنهاپ ساخته و پرداخته شده است. بازیگرانی همچون “کودیاسمیت مکفی” در نقش کدا، “ناتاسیا مالت” در نقش آرهو، “لئونور وارلا” در نقش نو، “جنس هالتن” در نقش شی و… در این فیلم نقش آفرینی کردهاند.
خلاصه فیلم:
این فیلم قبیلهای کوچک را ۲۰ هزار سال قبل و در آخرین عصر یخبندان اروپا به تصویر میکشد. کدا مرد جوانی است در قبیله که از هوش و استعداد بالایی بهره میبرد. وی برای اولین بار با پدر خود که رهبر قبیله است راهی شکار گاو میشهای کوهاندار میشود و در این حین با اشتباهی که صورت میگیرد آسیبی جدی میبیند و با این تفکر که او مرده است از طرف قبیله رها میشود. پس از بهوش آمدن خود را زخمی و درمانده، فرسنگها دورتر از خانه مییابد. او باید راه زنده ماندن را بیابد و یاد بگیرد چگونه در این برهوت وحشی و خشن سفر کند. او در این سفر با گرگی آشنا شده و آن را رام میکند و این دو یاد میگیرند که چگونه برای شکار کردن به یکدیگر تکیه کنند و به متحدانی بعید تبدیل میشوند. آنها سختیها و رنجهای زیادی را تحمل میکنند تا…
بررسی فیلم:
خیلی وقتها در زندگی به این باور میرسیم که برای بقا و دوام زندگی مجبور به اعمال خشونت آمیز هستیم و به یاد ضرب المثلی افتادم که در قانون جنگل بخور تا خورده نشوی. برای پیش بردن اهداف شخصی و یا حتی برای رهبری کردن عدهای، فقط به عقلمان اکتفا میکنیم، بدون در نظر گرفتن قلبمان فقط خشونت و زور نیست که باعث رسیدن به اقتدار میشود، بلکه با محبت و توجه هم میشود رهبر مقتدر و پیروزی شد.
کدا پسر جوان قبیله از هوش زیادی برخوردار است ولی با گذران زندگی مانند بقیه اعضای قبیله نمیتواند دست به کشتن حیوانات بزند تا قدرت خود را به هم قبیلههایش نشان دهد و همین امر باعث میشود که از نظر بقیه ضعیف دیده شود. بیشتر از اینکه به قوت زور شمشیر خود متکی باشد به ندای درون خود گوش میدهد.
در این فیلم میبینیم که چطور میشود هم عشق داد و هم محبت کرد و در عین حال در اقتدار رهبری کرد. کدا وقتی گرگ زخمی را میبیند پوزهاش را میبندد تا بدون اینکه خودش آسیب ببیند به گرگ کمک کرده و زخمهایش را درمان کند و بعد با دادن آب به او نشان میدهد که قصد بدی ندارد. او هم مراقب گرگ بود و هم از طرفی اجازه نمیداد تا گرگ بر او تسلط یابد.
کدا بر خلاف پدرش که ایمان داشت او رهبر خوبی است به خود اطمینان نداشت و فقط به قلبش توجه میکرد و بر خلاف آموزشهایی که در قبیلهاش دیده بود روش خودش را برای رهبری آن شرایط انتخاب میکند. روشی که بر پایه قانون جنگل نیست، بلکه بر پایه قلبش است. او میتواند با محبت کردن یک حیوان وحشی قانون طبیعت را هم عوض کند و در انتها باعث میشود که گرگی که در ابتدا قصد آسیب رساندن به او را دارد تبدیل به محافظ وی شود.
او که این گرگ را آلفا نامگذاری کرده این ایده را به ما میدهد که نجات یافتن ما وابسته به محبت و حمایت و عشقی است که به دیگران منتقل میکنیم. این فیلم از زوایای بسیاری قابل تامل است که شما را دعوت میکنیم تا با خانواده و عزیزان خود به تماشای این فیلم بنشینید. آمین که از تماشای این فیلم برکت بگیرید.
شکر برای خدای زنده که در کلامش راه و روش درست زندگی را به ما آموخته است.