نام کتاب: بیرقیب
نویسنده: لیزا بیور
کتاب بیرقیب یکی از کتابهای جدیدِ “لیزا بیور” ما را تشویق میکند تا گوشهایمان را به صدای وعده خدا از آسمان تیز کنیم و در پی مقایسه کردن نباشیم تا آنچه مخصوص خودمان است را دریافت کنیم.
در دنیا پیامهای زیادی هست که ما را بر علیه خودمان و یا دیگران میشوراند. این حس میل به پیروز بودن در همه ما وجود دارد اگر در مسیر کلام خدا جهت را پیدا نکنیم رو به بازنده شدن میرویم. در دنیای تاریکی که همه در رقابت این هستند که برتری خود را نشان دهند ما چگونه میتوانیم پیروز باشیم. لیزا در این کتاب ما را دعوت میکند تا هویت این را که، که هستیم و برای چه خوانده شدهایم را بیابیم و با این حقیقت روبرو شویم که تنها خداوند لشکرها پیروز است و کاری که ما میکنیم این است که باید انتخاب کنیم تا در جایگاه خوانده شده در لشگرها بیاستیم.
او ما را تشویق میکند که دیدگاه برتر خداوند را حاصل کنیم و بدانیم نگاه خدا به دیگران چیست؟
آنگاه نگرش او را به خود نیز میپذیریم و به جای رقابت کردن برای آنچه که قرار نبوده متعلق به ما باشد انرژیمان را صرف آن چیزی بکنیم که متعلق به ماست.
خداوند در ایام قدیم بر آنها ظاهر شده، فرمود: با مهری ازلی به تو مهر ورزیدهام؛ از این رو تو را به محبت جذب کردهام. (اِرمیا ۳۱:۳)
او در ابتدا در مورد محبت خدا به ما مینویسد، محبتی که به تک به تک فرزندانش یکسان نیست، بلکه منحصر به فرد است. کلمه یکسان یعنی ما عشق خدا را میتوانیم اندازهگیری کنیم و اگر یکی نباشد دیگری میتواند جای او را پُر کند. اما خدا ما را منحصر به فرد دوست دارد، خاص خودمان، به گونهای که در برابر محبت او نسبت به ما یا دیگران رقیب و مافوقی وجود ندارد.
هیچ کس شبیه دیگری نیست و همه اینها به این معناست که محبتی غیر قابل اندازهگیری و خستگی ناپذیر برای ما در کار است که نیازی نیست برای جایگاهمان بجنگیم و یا محبت خداوند را به خود جلب کنیم. هیچ کس نمیتواند ما را حذف کند یا جایمان را بگیرد. (ما رقیبی نداریم)
زیرا همانگونه که هر یک از ما را بدنی واحد است که از اعضای بسیار تشکیل شده و کار همهی این اعضا یکسان نیست، ما نیز که بسیاریم، در مسیح یک بدن را تشکیل میدهیم و هر یک، اعضای یکدیگریم. (رومیان 12: 4-5)
در فصل دوم لیزا نگاهی به بیرقیب بودن خداوند میاندازد؛ پس خدا را به که تشبیه میکنید؟ و کدام شباهت را با او قیاس توانید کرد؟ آن قدوس میگوید: مرا با که قیاس میکنید، تا با او برابر باشم؟ چشمان خود را به اعلی برافرازید و ببینید: کیست که اینها را آفرید؟ کیست که لشکر اینها را به شماره بیرون میآورد، و آنها را جملگی به نام میخوانَد؟ به سبب کثرت قوّت و عظمت قدرتش هیچ یک از آنها گم نخواهد شد. (اِشعیا ۴۰:۱۸، 25-26)
همچنین از ما میپرسد که ما عیسی را چه مینامیم. اگر او را معلمی نیکو میگوییم او ما را راهنمایی میکند، اگر مشاوری حکیم مینامیم پس هر آنچه میگوید حکیمانه است. اسلام عیسی را پیامبر و شفا دهنده میداند، این القاب هر کدام جداگانه واقعیت وجودی او هستند اما به شکل خرده واقعیتهایی از آنچه او هست. اعتراف به اینکه عیسی خدای زنده است، پُلی بر روی شکاف بین ما و خدا میشود که نتیجه آن نجات است.
بعد از آن به بررسی وعده بیرقیب خدا به ابراهیم و سارا میپردازد. این که چگونه خداوند وعده خود را تحقق داد با اینکه سارا در دل خودش خندید که این چگونه ممکن است، حتی تلاشهای انسانی بسیاری کرد و او شکست خورده، تهی و زخمی بود اما وعده تحقق یافت.
او از ما دعوت میکند که مخفی نشویم در مقابل اشتیاقی که خدا در قلبمان ایجاد میکند، تواناییِ ثمر بخش بودن و پیش رفتن را نیز به ما میبخشد. این قوت زمانی میآید که خداوند زندگیمان را با وعدههای خود ملاقات کند. حقیقت این است که هیچ جانشینی برای شنیدن مستقیم صدای خدا وجود ندارد، باید وارد گفتگو با خداوند شویم، گفتگویی که سرنوشت ما به آن بستگی دارد.
ما به آنچه در زندگیمان نهفته است نیاز داریم؛ وقتِ آن نیست که مخفی شویم؛ آسمان شما را صدا میخواهد زد و آن زمان وقتِ بیرون آمدن است، باید بیرون بیاییم و فریاد بزنیم میخواهم بشنوم…
اگر میخواهید یک زندگی بینظیر داشته باشید باید دست از مخفی شدن بردارید و بخشی از این گفتمان باشید.
لیزا جملاتی صادقانه درباره احساسات و منطق، نسبت به وعده خدا بیان میکند که گاهی ما خودمان را نالایق میبینیم. گاهی مسخره و گاهی به آنچه هست راضی و…؛ اما باید به یاد داشته باشیم که تنها به خاطر عیسی مسیح در وعده سهیم هستیم. وعدههای خدا بیرقیب و بیمانند است پس از وعدههای خداوند مخفی نشویم و آنها را به آغوش بکشیم.
او شهادتی از حس دیده نشدن خود را با خوانندگان در میان میگذارد، شهادتی در راستی خداوند که میتواند آینهی هر کدام از ما باشد و توجه ما را به این سوال که ما جلال را از که میگیریم جلب کند.
آیا ما در رقابت هستیم؟ مقایسه و رقابت دزد شادی است. افراد شجاع به دنبال مقایسه نیستند، حتی اگر قیاس باعث برتری آنها نسبت به دیگران شود آنها میدانند که قدمهای زیادی پیش رو دارند. آنها به آن چه عملی است چشم دوختهاند و میدانند هیچ چیز زمینی قابل قیاس با آن وجود ندارد. مقایسه برای کسانی است که باور ندارند چیزی بیشتر وجود دارد.
لیزا در مورد چگونگی توبیخ و تصحیح نیز مطالبی را در میان میگذرد، این که او ترجیح میدهد توسط کسانی توبیخ یا تصحیح شود که بهترینش را بیرون میکشند و از ما میخواهد هر چه بیشتر موانعی که بین ما و خداوند قرار میگیرد را به حضور او ببریم، حتی زخمهایی که در رقابتها از تصحیح شدن بر ما آمده است.
آیا رقبا از شما بهتر میشوند یا باعث بهتر شدن شما میگردند؟
سوالات لیزا از ما در هر فصل ما را به تامل در زندگیمان میخواند. گَر چه با تامل و خواندن کتاب جوابها در آن نهفته است اما این سوالات ما را با خودمان روبرو میکند.
در این شماره سعی کردیم تا این کتاب را با دیدگاه بله گفتن به صدای آسمانی که ما را به وعدهای بیرقیب در محبتی بیرقیب در مسیح میخواند به شما معرفی کنیم و در شماره بعدی نیز همین کتاب را در ادامه به شما پیشنهاد میدهیم تا با نگاه اجمالی به فصول آن بر روی خواندن آن دقیقتر پیش رویم.
فیض خدا با شما