درودی بیکران به همیاران و دنبالکنندگان صفحه «تاریخ سازان آسمانی.» در صلح و سلامتی خداوند ساکن باشید و در مسیر حقیقت، رهسپار.
در شماره پیشین به زندگی «چهل شهید سباست» نگاهی کردیم که چگونه فداکاری و ایستادگیشان حتی منجر به پیوستن یکی از سربازان به آنها شد و حتی تا به امروز نیز گرمای عشق و محبت آنها به ما همراهان رسیده است.
در پی آن به شهیدان در قرن دوم و سوم نگاهی انداختیم و آنها که این میراث را با افتادگی و شجاعت و استقامت به قرون پس از خود به یادگار سپردند و همچنین قرن چهارم نیز این مسیر و عشق و ایمان آتشی خاموش نشدنی بود و ادامه یافت و امروز وارد قرن بعدی و سرسپردگان قرن پنجم و زندگی آنها خواهیم شد.
همانطور که جمله معروف تاریخسازان آسمانی هربار بیان میکند:
«مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمیکنند.»
تلماخوس راهب (سال 404 بعد از میلاد مسیح )
در اساطیر یونان، «تلماخوس» پسر «اودوسئوس» و «پنلوپه» بود، در دوران کودکی، ترسو بود. بر خلاف معنای نامش که برگرفته شده از یکی از اساطیر یونان و قهرمانان ملی قبل از میلاد مسیح بود، تلماخوس بسیار خجالتی نیز بود. اما در عین حال وقتی بزرگتر شد، با افتخار از کسانی که دوستشان داشت دفاع کرد و سرانجام به مبارزی قهرمان تبدیل شد. وقتی تلماخوس کودک بود، پدرش عازم جنگ «تروا» شد و درحالیکه همه او را مرده میپنداشتند، پس از گذشت بیست سال به خانه بازگشت. تلماخوس در زمان غیبت پدرش، با کسانی که در فکر ازدواج با مادرش بودند جنگید و آنها را شکست داد.
«تلماخوس راهب» از شرق، که در قرن چهارم میزیست، بر خلاف همتای اساطیری خود، نه تنها خواهان جنگ نبود بلکه همه تلاش او برای ریشه کن کردن جنگ بود و این بزرگترین حقیقت در مورد شناخت شخصیت اوست.
تلماخوس راهب، تا آخرین لحظه رسالتش همیشه به صورت ناشناخته باقی ماند. او همزمان با جشن پیروزی روم به آنجا سفر کرد. در آن زمان روم بالاخره توانسته بود پس از سالها تهاجم و غارت سرزمینش توسط «گوتها» (مردمی در دوره باستان که گاهی به عنوان بربرها شناخته میشوند و شهر روم را غارت کرده بودند)، پادشاه آنها یعنی «آلاریک» را در سال ۴۰۳ در شمال «ایتالیا» شکست دهد.
درآن زمان جنگهای «گلادیاتوری» مرسوم بود و مسابقات عجیب و غریبی در طی جشن پیروزی نظامی برگزار میشد. «هونوریوس» امپراطور که تنها بیست سال داشت، فرمان داد تا این جشن ویژه در «کولوسئوم»، عمارتی که میزبان جنگهای گلادیاتوری، جنگ با حیوانات وحشی و همچنین محلی برای اعدام مسیحیان اولیه بوده، برگزار شود. این عمارت ظرفیتی معادل پنجاه هزار نفر را داشت. احتمالا نام کولوسئوم از مجسمه عظیم الجثه و ۱۳۰ فوتی امپراطور روم، «نرویوس کلسئوس» که در نزدیکی آن عمارت قرار داشته نشأت گرفته است. او به مجازات کردن مسیحیان و به آتش کشیدن آنها مشهور بود. بنابراین اگر در تمام روم فقط یک جا وجود داشت که مسیحیان از آن دوری میکردند، آنجا کولوسئوم بود. تلماخوس ظاهری ناآراسته ولی با ابهت داشت. در واقع او بود که سبب شد جنگهای خونین گلادیاتورها در کولوسئوم برای همیشه متوقف شود.
آن روز هزاران نفر در کولوسئوم برای تماشای مبارزه گلادیاتورها جمع شده بودند و هر بار که یکی از گلادیاتورها توسط دیگری تا سر حد مرگ زخمی میشد و به زمین میافتاد همگی از فرط هیجان فریاد میزدند: «انداختش، انداختش، هوراااا، از پا انداختش.» در همین اثنا بود که، تلماخوس از میان جمعیت به وسط میدان مبارزه پرید.
حالا دیگر او یک تماشاچی نبود بلکه راهبی اهل عمل و خواهان صلح بود.
او فریاد میزد: «فیض و رحمت خدا را با گرفتن شمشیر به سمت دشمنانتان و کشتن یکدیگر پایمال و بی ارزش مکنید.»
به ضرس قاطع جمعیت صدای او را شنیدند، ولی گلادیاتورها همچنان به مبارزه ادامه میدادند. تلماخوس مدام ما بین گلادیاتورها به این طرف و آن طرف میدوید و به آنها التماس میکرد که مبارزه را متوقف کنند. تماشاچیان همگی فریاد میزدند: «مغلطه نکن، به هم نریز، لعنتی، بمیری، برو کنار، اینجا که جای موعظه نیست، این مراسم سنتی باید مطابق رسم و رسوم اجرا شود.»
ولی تلماخوس همچنان ما بین گلادیاتورها از این طرف به آن طرف میرفت و سعی داشت آنها را متوقف کند. سرانجام با مداخله مردی که به خاطر بر هم زدن مبارزه خشمگین شده بود مسابقه به شکل دیگری تمام شد. آن مرد شمشیرش را درآورد و بر بدن تلماخوس فرو برد و او روی زمین افتاد. تماشاچیان نیز از این فرصت استفاده کردند و با پرتاب سنگ از جایگاه خود به سمت تلماخوس در این واقعه سهیم شدند.
خبر کشته شدن تلماخوس راهب به سرعت در روم پیچید و همه مردم علی الخصوص هونوریوس امپراطور، از این که مردی اینچنین فرهیخته و آرام کشته شده است بهت زده شده بودند. شجاعت و جسارت تلماخوس برای اعلان صلح و محبت خدا بازیها را برای همیشه تغییر داد. تلماخوس که مردی صلحجو بود، جانش را در بزرگترین میدان جنگ روم از دست داد. بلافاصله پس از مرگ وی مبارزه گلادیاتورها در کولوسئوم ممنوع شد. آری، تلماخوس غیر ممکن را ممکن ساخت.
«زیرا که برای همین خوانده شدهاید، چونکه مسیح نیز برای ما عذاب کشید وشما را نمونهای گذاشت تا در اثر قدمهای وی رفتار نمایید، «که هیچ گناه نکرد و مکر در زبانش یافت نشد.»
چون او را دشنام میدادند، دشنام پس نمیداد و چون عذاب میکشید تهدید نمینمود، بلکه خویشتن را به داور عادل تسلیم کرد.»
اول پطرس ۲: ۲۱-۲۳