مریم مجدلیه

با سلام خدمت خوانندگان مجله اسمیرنا، عید قیام مبارک.

با توجه به این یادآوری که عیسی مسیح از مردگان برخاست در این شماره بر آن هستیم تا با ادامه تامل در شخصیت مریم مجدلیه هنگام رستاخیز و عملکرد او، قیام مسیح را در قلب­هایمان هر لحظه احساس کنیم.

این واقعه چنان مهم است که اگر آن را انکار کنیم نجات را نمی­توانیم بچشیم، پس بیایید در این خصوص بیشتر تامل کرده و ثمرات آن را در زندگی­مان ببینیم.

«و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید. امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است. زیرا همان‌گونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت. زیرا همان‌گونه که در آدم همه می‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند. دشمن آخر که باید از میان برداشته شود، مرگ است.» (اول قرنتیان باب ۱۵)

همانطور که می­دانیم درکتب عهد عتیق پیشگویی­های بسیاری درباره قیام مسیح شده است. به طور مثال در کتاب هوشع می­خوانیم پس از دو روز ما را احیا خواهد کرد، و در روز سوّم ما را بر خواهد خیزانید، تا در حضور او زیست کنیم. (هوشع ۶: ۲)

آری خداوند وعده دهنده امین است، او وفادار است و همانطور که در کلام خود اشاره کرده همیشه با ما خواهد بود تا انقضای عالم و این تنها توسط یک خدای زنده امکان پذیر است. اوست که از ازل بوده و تا ابد نیز هست.

همانطور که در شماره ۳۵ مجله اسمیرنا در خصوص مریم مجدلیه خواندیم مریم در گناه و اسارت هفت روح ناپاک بود اما با چشیدن محبت خداوند زندگی گذشته خود را ترک کرد و نیازش را به خداوند فهمید و در پی او بود. ثمره‌ی آن، زندگی جدید و هویت جدید و راهی تازه در خداوند بود. آری او به ریشه و تاک متصل شد و در او ماند و ثمر داد و اما عملکرد ما نسبت به قیام مسیح چیست؟ آیا در ترس­هایمان گم می­شویم و در پای صلیب، تنها مرگ مسیح را به یاد می­آوریم؟

در یوحنا فصل ۲۰ آیات ۱ تا ۱۸ می‌خوانیم…

در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود، مریم مَجدَلیّه به مقبره آمد و دید که سنگ از برابر آن برداشته شده است. پس دوان دوان نزد شَمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی دوستش می‌داشت، رفت و به آنان گفت: «سرورمان را از مقبره برده‌اند و نمی­دانیم کجا گذاشته‌اند.» پس پطرس همراه با آن شاگرد دیگر بیرون آمده، به سوی مقبره روان شدند. و هر دو با هم می­دویدند؛ امّا آن شاگرد دیگر تندتر رفته، از پطرس پیش افتاد و نخست به مقبره رسید. پس خم شده، نگریست و دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، امّا درون مقبره نرفت. شَمعون پطرس نیز از پی او آمد و درون مقبره رفته، دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، امّا دستمالی که گرد سر عیسی بسته بودند نه در کنار پارچه‌های کفن، بلکه جداگانه تا شده و در جایی دیگر گذاشته شده است. پس آن شاگرد دیگر نیز که نخست به مقبره رسیده بود، به درون آمد و دید و ایمان آورد. زیرا هنوز کتب مقدّس را درک نکرده بودند که او باید از مردگان برخیزد. آنگاه آن دو شاگرد به خانۀ خود بازگشتند. و امّا مریم، بیرون، نزدیک مقبره ایستاده بود و می­گریست. او گریان خم شد تا به درون مقبره بنگرد. آنگاه دو فرشته را دید که جامه‌های سفید بر تن داشتند و آنجا که پیکر عیسی نهاده شده بود، یکی در جای سر و دیگری در جای پاهای او نشسته بودند. آنها به او گفتند: «ای زن، چرا گریانی؟» او پاسخ داد: «سرورم را برده‌اند و نمی‌دانم کجا گذاشته‌اند.» چون این را گفت، برگشت و عیسی را آنجا ایستاده دید، امّا نشناخت. عیسی به او گفت: «ای زن، چرا گریانی؟ که را می‌جویی؟» مریم به گمان اینکه باغبان است، گفت: «سرورم، اگر تو او را برداشته‌ای، به من بگو کجا گذاشته‌ای تا بروم و او را برگیرم.» عیسی صدا زد: «مریم!» مریم روی به جانب او گرداند و به زبان عبرانیان گفت: «رَبّونی!» (یعنی استاد). عیسی به او گفت: «بر من میاویز، زیرا هنوز نزد پدر صعود نکرده‌ام. بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می‌کنم.» مریم مَجدَلیّه رفت و شاگردان را خبر داد که «خداوند را دیده‌ام!» و آنچه به او گفته بود، بدیشان بازگفت.

آری مریم زنی پر از اعمال نفس بود؛ همچون ما. کیست که بگوید پاک و بی‌گناه است زیرا در کلام خوانده­ایم پارسایی نیست حتی یکی. گناهان ما بین ما و خدا پرده­ای بود که باعث شکسته شدن این رابطه بود و ما همچون عروسانی سرگشته در این رابطه شکسته، برای خودمان آب انبارها ذخیره کرده بودیم تا شاید طعم شادی و آرامش را بیابیم و هر چه بیشتر پیش می­رفتیم بیشتر در اسارت گناه، محکومیت، ترس و… قرار می­گرفتیم. روزی که فهمیدیم مسیح برای تمام محکومیت­های ما، ترس­ها، بیماری­ها، ضعف­ها و طردشدگی­ها و… روی صلیب رفت و بار گناهان ما را بر خود حمل کرد با درک این واقعه‌ی صلیب آزاد شدیم، همچون مریم مجدلیه که تمامی طول مسیر و پای صلیب در کنار عیسی بود، او زخم­هایش را دید و محبت او را چشید.

مریم مجدلیه در میان شاگردان بارها وعده رستاخیز مسیح را شنیده بود، آری وعده رستاخیز مسیح از مردگان را شاگردان هم شنیده بودند؛ و ما هم در عصر کنونی بارها آن را خوانده و می­خوانیم! اما چقدر آن را هر روز به یاد می­آوریم و چقدر این حیات را به زندگیمان وارد کرده‌ایم؟

شُکر برای خداوندی که با چشمانی پر از فیض به ما می­نگرد. او به اعمال ما نگاه نمی­کند. او می­گوید بجویید خواهید یافت، او قادر مطلق است و همه چیز قیام او را شهادت می­دهد.

آری مریم خداوند را می­جویید! او پای صلیب با او بود و در نخستین روز هفته به مقبره رفت تا با او ملاقات کند. او جسد عیسی را جستجو می­کرد و افکار انسانی او نمی­توانست بپذیرد که او به راستی از مردگان قیام می­کند. شاید به این می­اندیشید که قیام خداوند در درک او نخواهد گنجید. او گریان بود چون رنج و درد مسیح را دیده بود و نیازش را به او می­دانست اما او را گم کرده بود. چقدر ما گریان هستیم وقتی او را گم می­کنیم؛ آیا او را می­جوییم؟ چقدر ما مشکلاتمان را بزرگتر از قدرت عظیم خدا تصور می­کنیم؟ چقدر در رنج و غم گناه و محکومیت باقی می­مانیم؟ چقدر به خدا اعتماد داریم! به وعده­های او؟

آری این جسم بشری درک و شناختی از قدرت و عظمت خداوند ندارد اما خداوند خود را در مسیح برای ما مکاشفه کرد و قیام او از مردگان، حیات جدید ماست. چقدر آن را می­پذیریم؟ در سفر روحانیمان کجا هستیم؟ روی تپه جلجتا! در افکارهایمان! در پای صلیب و یا گریان در مقبره…

چرا زنده را از میان مردگان می­جویید؟ این آیه امروز نیز برای تک به تک ماست. چقدر همچون مریم زنده را از میان مردگان جستجو کرده­ایم. خدا با ماست چقدر این را باور داریم؟

وقتی شاگردان در غم و اندوه واقعه صلیب بودند شاید تکیه‌گاهشان را از دست داده و شاید می­اندیشیدند که به پیشه و کار قبل خود بازگردند. آنها ۳ سال با مسیح راه رفته بودند و حال خداوند به صلیب کشیده شده بود. شاید او را ضعیف می­دیدند و ترس و شک وجودشان را گرفته بود! براستی این همه معجزه دیده بودند اما همانطور که در کلام می­خوانیم خوشا به حال آنانکه به ایمان زیست می­کنند نه به دیدار.

چقدر در زمان­هایی که نا امید و نگران هستیم و شک به سراغمان می­آید قدم برمی­داریم و به حضور خدا شتافته او را جستجو می‌کنیم؟ آیا همچون مریم چشمانمان از درک نیاز به مسیح و عشق او پر است؟

مریم تصمیم گرفت که در ایمانش وفادار بماند. به سمت مقبره رفت؛ آیا ما در آن شرایط حاضر بودیم به مقبره برویم؟ حتماً سربازان در آنجا بودند. شاید تهمت دزدیده شدن جسد را می­توانستند بر او بزنند و بسیاری افکار انسانی دیگر؛ اما مریم با عشق به جستجوی خداوند رفت و از هیچ چیز نترسید و تنها دغدغه­اش یافتن عیسی بود. او در ناامیدی­اش به جای دیگری نرفت. او چشمه حیات را شناخته بود و می­دانست تنها در او آرام می­گیرد.

وقتی مریم عیسی را ایستاده دید او را نشناخت و به گمان اینکه او باغبان است گفت سرورم اگر تو او را بر داشته­ای به من بگو کجا گذاشته­ای تا بروم و او را برگیرم، و عیسی صدا زد مریم!

مسیح می­گوید من در هستم هر که از راه من داخل شود نجات خواهد یافت و آزادانه به درون خواهد آمد و بیرون خواهد رفت و چراگاه خواهد یافت. او گوسفندان خود را به نام می­خواند و گوسفندان او صدایش را می­شناسند. وقتی عیسی مریم را به نام خواند او صدای استاد را شناخت و به پاهایش افتاد. چقدر گوشمان به صدای خدا آشناست! آیا با او قدم زده­ایم؟ آیا صدای او را می‌شناسیم؟

او که بر در قلبمان می­کوبد و از انتظار کشیدن خسته نمی­شود! او عاشقانه می­خواهد با ما همسفره شود و به درون آید؛ به درون وجودمان، زندگی­مان، مشکلاتمان، اشک­هایمان. حتی در مقبره­هایی که به اشتباه داخل آن شده‌ایم او به درون می­آید تا ما را حیات بخشد و بیابان­هایمان را بوستان کند.

و اما آیا صدای او رو می­شناسیم و آیا قیام او را باور داریم؟

مریم وقتی صدای استادش را شناخت مسیح از او خواست تا به سراغ برادرانش برود و به آنها خبر خوش را بدهد. دنیا درصدد است تا رویاها و حقیقت مسیح را از ما بدزدد. مریم می­توانست وقتی مسیح را دید به سمت برادرانش نرود؛ کاری که شاید ما بارها انجام داده­ایم. نا اطاعتی… وقتی خودمان را بر حسب زن بودن تحقیر یافته می­بینیم شاید با خود می­گوییم چه بگویم، حتماً مرا دیوانه می­پندارند! یا چطور باور کنم که آنچه دیدم حقیقت بوده؟ شاید توهم بوده…، شاید دولت مرا محاکمه کند…، چگونه شهادت دهم که مسیح قیام کرده! در این دنیایی که پر از شرارت است چه کسی مرا باور می­کند؟ مریم به این دلایل دنیایی نیاندیشید. شاید هم فکر کرد اما اطاعت خدا را در اولویت قرار داد و اطاعت کرد.

او مست حضور خداوند بود، دیگر شک و ترس و نا امیدی در او دیده نمی­شد. مریم پای عیسی نشست و به او چسبید و ثمره این ایستادگی و وفاداری چشیدن حضور مسیح قیام کرده بود. چقدر باور داریم که مسیح به ملاقات ما می­آید؟ در هر سختی و مشکلات آیا خودمان را نالایق می­بینیم؟

دریافتیم که مریم نگاهش را از خودش برداشت و به سمت قیام مسیح چشم دوخت. در پی صدای نفس خود نبود، ترس­ها و صداهایی که دنیا هر لحظه فریاد برمی­آورد؛ او به لیاقت خودش نگاه نکرد و حقیقت حضور مسیح را دریافت کرد. گنجی بسیار با ارزش و ثمره قیام مسیح در وجود مریم شجاعت، اطاعت، فروتنی، ایمان و… بود.

آری بیایید ما هم نفس­مان را به صلیب بکشیم و نسبت به گناه خود را مرده بدانیم، چون او که در ماست قوی‌تر از حاکم جهان است، حتی زمانی که دلمان ما را محکوم می­کند خدا بزرگتر از دل­های ماست و از همه چیز آگاه است.

با مسیح بر صلیب شده‌ام، و دیگر من نیستم که زندگی می­کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می­کند؛ و این زندگی که اکنون در جسم می­کنم، با ایمان به پسر خداست که مرا محبت کرد و جان خود را به‌خاطر من داد. فیض خدا را باطل نمی‌شمارم، زیرا اگر پارسایی از راه شریعت به دست می‌آمد، پس مسیح بیهوده مرد. (غلاطیان ۲: ۲۰-۲۱)

اوست که در ما، ما را قوت می­بخشد تا به وسوسه نه بگوییم و در تقدیس او قدم برداریم، اوست که در ما، ما را قوت می‌بخشد تا خبر خوش را به خواهران و برادرانمان اعلام کنیم. چقدر در این اطاعت قدم برمی­داریم!؟ آری به پشتوانه قدرت او نیرومند هستیم پس بیایید در برابر حیله­های ابلیس بایستیم. آیا اسلحه کامل خدا را بر تن داریم؟

 پس اسلحۀ کامل خدا را بر تن کنید، تا در روز شرّ شما را یارای ایستادگی باشد، و بتوانید پس از انجام همه چیز، بایستید. پس استوار ایستاده، کمربند حقیقت را به میان ببندید و زرۀ پارسایی را بر تن کنید، و کفش آمادگی برای اعلام انجیلِ سلامتی را به پا نمایید. افزون بر این همه، سپر ایمان را برگیرید، تا بتوانید با آن، همۀ تیرهای آتشین آن شریر را خاموش کنید. کلاهخود نجات را بر سر نهید و شمشیر روح را که کلام خداست، به دست گیرید. و در همه وقت، با همه نوع دعا و تمنا، در روح دعا کنید و برای همین بیدار و هوشیار باشید و پیوسته با پایداری برای همۀ مقدسین دعا کنید. (اَفِسسیان ۶: ۱۳-۱۸)

مریم مجدلیه ایستاد، نجات را دریافت کرد، لباس خداوند را بر تن کرد و قیام او را چشید؛ لبریز از او شد و این حیات را اعلام کرد و زندگی او با قیام مسیح تبدیل شد.

قیام مسیح در شما

گروه زنان اسمیرنا

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

طرز استفاده صحیح از قهوه و نسکافه
دلنوشته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست