حصار شهر
اینروزها خبر از دیوارکشی و جداسازی و خط مرزی در سر در تمامی شبکهها و شهرهاست.
آیا به راستی باید دیواری کشیده شود؟
اگر بدنبال دیوارکشی برای جداسازی و عدم ورود مردم به شهرهایمان هستیم و اگر حتی دور خودمان و کلیسایمان فنسها میکشیم تا بیماران و گناهکاران به داخل آن راه نیابند، بهتر است نگاهی به آنچه هستیم و هویتمان بیاندازیم. ما برای همین در این جهان هستیم تا بیماران و گناهکاران را به سمت نور و زندگی جدیدشان هدایت کنیم. آنها را به آدرسی ببریم که خودمان در گناه و تاریکی یافتهایم و حتماً دیگری بوده است که دست ما را گرفته و به آدرس برکت و رحمت و نجات برده است.
اما از طرفی در کلام خداوند میخوانیم که نحمیا حصار شهر را با کمک قوم بنا نمود و در همه سختیها شکافها و فروریختگیهای شهر را بنا نمود تا دشمن نتواند به آن راه یابد و معبد را ویران کند. اهمیت این حصار شهر نیز از این زاویه بسیار قابل تامل است.
پس به راستی چه چیز نیکوست؟؟؟
قبل از دیوارکشیها و حصارها باید بدانیم در مقابل چه چیزی دیوار و حصار میکشیم. باید آنطرف دیوار را بشناسیم و شناسایی کنیم، چرا که در مقابل شیطان و دشمن باید حصار را بنا کرد، چرا که قصد او تخریب و ویرانی است. اما در مقابل بیماران و گناهکاران چه؟ آنان برای راه یافتن به زندگی جدید و دریافت نجات به راه نیازمندند نه دیوار…
آنطرف دیوار را بشناسیم و دستان کسانی که نیازمند آدرس برکت و رحمت و نجات هستند را بگیریم و با خود همراه سازیم.
با خداوند مشورت کنیم و هدایت او را بطلبیم و راه را در جای دیوار و دیوارها را در جایی که راهها باید باشند بنا نکنیم.