خبر غیر منتظره در سونوگرافی
پزشکان میگفتند «این نوزاد بدون داشتن بینی زنده نخواهد ماند ولی والدین او تسلیم نشدند.»
«مری» و «جان»، زوجی که در انتظار تولد اولین فرزندشان بودند به جلسات متعدد سونوگرافی میرفتند. تا هفته بیستم همه چیز به نظر خوب پیش میرفت تا اینکه متوجه یک موضوع غیر عادی شدند. آنها برای خبری که دکترها به ایشان دادند آمادگی نداشتند.
پزشکان متوجه شدند که تصاویر سونوگرافی، بینی بچه را نشان نمیدهند. آنها میگفتند که نوزاد بدون بینی نمیتواند نفس بکشد و زنده نخواهد ماند. آزمایشات متعدد تایید کرد که او نه تنها بینی ندارد، بلکه پاهای او نیز مشکل دارد و همچنین با درجاتی از آسیب مغزی متولد خواهد شد.
برای زوجی مانند آنها که در کلیسا خدمت میکردند راه حل سقط جنین نبود. مری میگفت: «ما همچنان باور داشتیم که این نوزاد هدیه از طرف خدا و دلیل شادی ماست، و طبیعتاً نباید هدیه را رد کرد. ولی از طرفی هم مدام گریه میکردم که مبادا نتوانم پسرم را ببینم.» تا اینکه او پنج هفته زودتر از موعد مقرر و از طریق سزارین اورژانسی به دنیا آمد و به همین دلیل با مشکلات پزشکی بیشماری روبرو شد. همانطور که انتظار میرفت او بینی نداشت، پلک نداشت، و پاهای کوچک او نود درجه چرخیده بود و انگشتان پا هم نداشت و همین حرکات او را محدود میکرد. با تمام این مشکلات نوزاد توانست به تنهایی نفس بکشد و حتی پس از یک هفته توانست اتاق مراقبت های ویژه بیمارستان را ترک کند. وقتی که او را به خانه منتقل کردند مراقبت از او به انرژی و زمان بیشتری نیاز داشت. پدر و مادر هر روز پاهای او را ورزش میدادند، نواحی بینی او را تمیز و پانسمان می کردند و چشمان او را دائما با روغن ماساژ میدادند تا اینکه در شش ماهگی توانستند برای او از طریق جراحی پلک درست کنند.
پسر مری و جان اکنون سی ساله است و تا کنون نزدیک به سی عمل جراحی را انجام داده و با وجود همه اینها فردی سالم و شاد است و از بازی بیسبال، گوش دادن به موسیقی و خدمت در کلیسای خود لذت میبرد.
او در خانه درس میخواند و با همان دوستانی که در دوران کودکی پیدا کرده است بزرگ شده و ارتباط دارد. اعضای کلیسا محیطی مملو از محبت برای او مهیا کرده اند و همواره او را تشویق میکنند. او میگوید: «من با دوستانم فیلم تماشا میکنم و بازیهای ویدئویی انجام میدهیم و هیچ کس تا به حال با من رفتاری متفاوت نداشته است.»
جان و مری والدینی خستگی ناپذیر هستند. آنها تمام تلاششان را میکنند تا بهترین فرصتها را برای رشد و تربیت فرزندشان فراهم کنند. آنها هر کاری را بدون منت و با فروتنی انجام میدهند و هرگز ادعا نمیکنند که پدر و مادری خاص هستند. این در حالیست که بسیاری به آنها میگفتند که خدا بچههایی با نیازهای ویژه را به والدین خاص و ویژه میدهد ولی جان گفت: «ما هم مثل دیگر والدین عمل میکنیم و هر روز وظیفه همان روز را انجام میدهیم و با چالشهای آن سر و کار داریم.» و به همین ترتیب مری و جان هر روزه مصمم بودنِ در تصمیمها، کارها و انعطافپذیری را به پسرشان یاد میدهند. شبان کلیسا هم به او یاد داده است که برای خودش متاسف نباشد چرا که بسیاری دیگر از افراد معلول هستند که در جامعه زندگی میکنند و آموختهاند که خدا آنها را این گونه ودر عین حال هدفمند خلق کرده است.
مری و جان میگویند اکنون تنها دو عمل جراحی تا باز سازی کامل بینی پسرشان باقیمانده است. این فرایند بازسازی بسیار نادر و پیچیده است. در طی این مدت غضروف، دندهها و پوست رانهایش را هم پیوند زدهاند.
دکتر او میگوید که تعداد بسیار کمی از افراد مجبور به بازسازی کامل بینی شدهاند که بسیار سخت است.
به زودی روند دشوار ساخت بینی او تکمیل میشود و والدین او امیدوارند که پسرشان بینیای شبیه بینی پدربزرگش داشته باشد. او یادگرفته است که چگونه علیرغم داشتن جراحیهای متعدد برنامههای دیگر خود را مدیریت کند. او حتی به افراد معلول دیگر کمک میکند تا چالش های روزانه خود را مدیریت کنند. جان و مری در طول این سالها همه پس انداز خود را برای درمان پسرشان خرج کردند و اصلا به خاطر این موضوع پشیمان نیستند. زیرا در کلام خدا گفته شده است: «خوشا به حال آن که در آزمایشها پایداری نشان میدهد زیرا چون از بوته آزمایش سربلند بیرون آید، آن تاج حیات را خواهد یافت که خدا به دوستداران خود وعده فرموده است. یعقوب 1:12»
پسر پاکستانی
تحقیقات در مورد مرگ پسر پاکستانی مسیحی در مدرسه بر اثر ضرب و شتم همچنان ادامه دارد.
همکلاسی «شارون» (نوجوان 17 سالهای که بر اثر ضرب و شتم جان خود را از دست داده بود) به پدر و مادر شارون اطلاع داد که شارون پس از اینکه در سرویس بهداشتی مورد حمله قرار گرفته به درون کلاس آمده و در آنجا به علت صدمات شدید جان خود را از دست داده است و پس از آن جسد بیجان او را به درون سرویس بهداشتی منتقل کردهاند، بر اساس این گفته تحقیقات همچنان برای بررسی بیشتر ادامه دارد.
«حامیان آزادی مسیحیان» در پاکستان یادآور شدند که اتفاق مشابهی در 9 اکتبر 2016 افتاده و در آن یک پسر 14 ساله مسیحی توسط پلیس پاکستان کشته شده و همچنان تحقیقات در این رابطه ادامه دارد. مسیحیان در پاکستان یکی از بزرگترین اقلیتهای مذهبی این کشور به شمار میآیند ولی همچنان مورد رنج و آزار و اذیت قرار گرفته و کلمات اهانت آمیزی مثل «چورا» به معنای کثیف برای آنها استفاده میشود که به لقبی برای مسیحیان این کشور تبدیل شده است و بر سر زبان تمامی مردم این کشور جاری است و افراط گرایان مسلمان سنی به شدت و تندی با مسیحیان در این کشور مخالفت و برخورد میکنند.
مادر شارون هم اذعان داشت از روز اولی که پسرم به مدرسه رفت دیگر همکلاسیهای فرزندم به اون توهین کرده و از لقب چورا برای او استفاده کردهاند، معلم هم از ورود شارون به کلاس جلوگیری و از مدرسه بیرونش کرد و شارون مجبور شد با پولی که از کار کردن برای خود پسانداز کرده بود یونیفرم تهیه کند و از روز سوم موفق شد برای حضور در کلاس به مدرسه وارد شود، ولی متاسفانه در همان روز مورد حمله قرار گرفته و جان خود را از دست داد.
«آصف عقل» یک روزنامه نگار پاکستانی و مدافع حقوق اقلیتهای مذهبی در روزنامه خودش چنین نوشت که: «تبعیض علیه مسیحیان در پاکستان چنان آشکار است که حتی اعلامیهها و تبلیغات دولت برای استخدام نیرو جهت کارهای نظافتی، سرایهداری و شستشوی سرویسهای بهداشتی مختص غیر مسلمانان این کشور میباشد.»
طبق گزارشی که پلیس اعلام کرده ذکر شده تا این لحظه 34 نفر مورد بازجویی قرار گرفتهاند و تا به حال چیزی به اثبات نرسیده که این قتل به خاطر مسیحیت و تبعیض اتفاق افتاده باشد و تحقیقات هنوز در این زمینه ادامه دارد، این در حالیست که شرایط موجود حاکی از اتفاق دیگریست و این نشان میدهد که پلیس سعی در پوشاندن حقیقت دارد و حتی رفتار خوبی با خانواده مقتول ندارند، در صورتی که خواسته خانواده شارون فقط این است که بدانند چه اتفاقی برای فرزندشان افتاده و چرا کسی پس از گذشت آن زمان طولانی و جراحات شدید اقدامی برای انتقال شارون به بیمارستان و نجات جان او انجام نداده است، چون به گفته پزشک قانونی اگر شارون زودتر به بیمارستان منتقل و جلوی خونریزی گرفته میشد میتوانستند جان او را نجات دهند.
پدر شارون میگوید: «شارون بسیار مصمم بود که تحصیلات خود را با جدیت و با بهترین رتبه ادامه داده و در این راستا برنامهریزی کرده بود تا بتواند وکیل شود بلکه از حقوق مردم، خانواده و مسیحیان کشورش دفاع کند.» او ادامه داد که من مانع از رفتن 6 فرزند دیگر خود به مدرسه شدم تا از تکرار این اتفاق به علت نبودن امنیت در مدارس جلوگیری کنم تا به سرنوشت مشابهی دچار نشوند.
در پایان ما هم در اتحاد دعا میکنیم برای مسیحیان کشور پاکستان که بتوانند در امنیت زندگی کرده و همچنین برای مردم آن کشور که نور خداوند در قلبشان بتابد و حقیقت آنها را از تعصبات آزاد کند، در نام مسیح آمین.