سگ زنده یا شیر مرده
این روزها بر سر زبانها کلمهای داغ است به نام استیضاح؛ و بسیاری موافق و مخالف در نوع خود به هر دلیلی، و البته خود من هم از آن دسته؛ تا اینکه خداوند مرا به مرقس باب ۱۴ برد. بخشی که عیسی را در برابر شورای یهود به باد سوال و جواب و انتقاد گرفتند و حتی او را سیلی زدند. این روزها هم، هر لحظه و دقیقهاش را ما همچنان در این شوراها حاضر میشویم و جالب اینجاست که ترجیح میدهیم استیضاح کننده باشیم تا استیضاح شونده؛ استهزا کننده باشیم تا استهزا شونده؛ و غالب باشیم تا مغلوب. گویی پیروزی را در خرد شدن دیگران میبینیم و زندگیمان تمام رینگ بکسی شده که حاضریم به هر طریقی که شده دست ما به عنوان پیروزِ میدانِ نبرد بالا برده شود؛ حال آنکه استاد ما و خداوندِ مجسم که هیچ گناهی در او یافت نشد ساکت بود و هیچ جوابی نمیداد؛ او که داور عادل است، او که استیضاح و داوری ما تنها به دست اوست هیچ جوابی نمیداد ولی ما که مخلوقیم و مصنوع اگر استیضاح کنیم از هیچ چیز حتی شهادات نادرست کوتاهی نمیکنیم و اگر استیضاح شویم تا سر حد توان دفاع میکنیم و بدنبال اثبات حق خود هستیم در صورتی که تنها حقْ خود اوست.
دیگر نه به استیضاح شدن علاقه دارم و نه به استیضاح کردن چون زمانی که با خودم اندیشیدم و تامل کردم دیدم من هیچ چیز نمیدانم، و البته هم دیگر نمیخواهم اینگونه چیزها را بدانم؛ خداوندم، دیگر درخت شناخت نیک و بد را نمیخواهم چرا که از همه چیز آگاهی و استیضاح و داوری تو بر حق است، بلکه درخت حیات را میخواهم؛ چرا که سگ زنده بهتر است از شیر مرده…
«پس از مطالعه و تحقیقات زیاد پی بردم که کارهای مردم عادل و حکیم همه در دست خداست، خواه محبّت و خواه نفرت، امّا انسان این را نمیداند. همه با این حوادث روبهرو میشوند، فرقی نمیکند که شخص درستکار باشد یا بدکار، خوب باشد یا بد، پاک باشد یا ناپاک، قربانی کند یا نکند، نیک باشد یا گناهکار، قسم بخورد یا نخورد. در تمامی کارهایی که زیر آفتاب انجام میشود، یک بدی هست و آن بر همه یکسان واقع میشود، بدتر اینکه دلهای همه از شرارت پر است و تا زمانی که زنده هستند دیوانگی در دل ایشان است و پس از آن، ناگهان میمیرند. امّا برای هرکسی که زنده است امیدی باقی است. سگ زنده بهتر از شیر مُرده است.» (جامعه ۹: ۱-۴)