“زیرا که عظیم است محبت او به ما، و جاودانه است وفاداری خداوند.“ هَلِلویاه! )مزمور 117: 2 (
آری خداوند محبتش کامل است و اوست که وفادار میماند حتی اگر بیوفا شویم، آیا خدایی را که وفادارانه بر وعدههایش امین است را میشناسیم؟ صخره محکمی که زندگیهایمان را باید بر او استوار کنیم، خداوند تسلی دهنده و معلم ماست تا در هر مشکل و سختی نجات ما باشد بلکه در پیروزی به فراوانی از حیات او بهرهمند شویم.
در ماهنامه شماره پیشین (52) موضوع وفاداری را شروع کردیم و به اینکه ما چقدر به خداوند در عهدها و در فرمانهای او وفاداریم پرداختیم و اینکه این وفاداری ثمره روح خداوند در ماست، اگر به تاک حقیقی متصل باشیم به راستی ثمر خواهیم داد. پس تلاش ما باید برای درک و شناخت خداوند و فیض او باشد تا در او ریشه بگیریم و در مقابل تادیب پدر فروتن باشیم تا هرس شده و ثمر آوریم. و حال به این وفاداری در خانواده مسیحی نگاهی میاندازیم.
وقتی با الگوی خداوند و وفاداری او در کلامش روبرو شویم خواهیم فهمید که ما قاصر آمدهایم. پولس میگوید به سعی تمام بکوشید تا آن تاج جلال را بدست آورید. مهم این است که خداوند معلم نیکوییست که به ما میآموزاند چطور با او راه رویم و همچون او عمل کنیم.
برای شروع بیاد میآوریم که خانواده در کتاب مقدس چطور شکل گرفته است و ”از همین رو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خویش خواهد پیوست، و آن دو یک تن خواهند شد.“ بنابراین، از آن پس دیگر دو نیستند، بلکه یک تن میباشند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد.» (مَرقُس 10: 7 – 9)
خداوند زن و مرد را به هم پیوست، و اما ما انسانها چگونه هر لحظه در حال جدا کردن این رابطه هستیم. رابطهای که هدفش یک بودن است و دنیای امروز دائم به اسم آزادیها به هرکدام از زن یا مرد هویتی جعلی میدهد تا فکر کنند به هم نیاز ندارند. بلی دنیا هر لحظه برای پاره شدن این رابطه میکوشد و اما خداوند برای شفای رابطهها بر روی صلیب جانش را داد تا ارزش رابطه را بفهمیم رابطهای که شکسته شده بود به خاطر گناه ما اما با فداکاری خداوند دوباره پیوست.
برای دریافت شفا در رابطهها قدم اول شناخت اراده خداست اینکه بدانیم اراده او برای ما چیست؟ گاهی فریب با جملاتی نظیر “او قدر تو را نمیداند، از اول هم شما بدرد هم نمیخوردید” امید و نوید یک رابطه خیالی در آینده را برای ما به تصویر میکشد و شاید از درون زن بودن ما را برمیانگیزد و با عبارتهایی نظیر مرد بدون زن بوجود نمیآید و… آری شیطان برای جدا کردن خانوادهها و از هم پاشیدگی آنها سالها نقشه میکشد از جامعه و گذشته ما از ضعفها و ناتوانیها و محکومیتها استفاده میکند تا نفاق ایجاد کند و وفاداری را موضوعی احمقانه جلوه دهد.
و اما خداوند در کلامش حقایق را برای ما دارد و اگر آنها را بشناسیم آنگاه حقیقت ما را آزاد خواهد کرد. حال که میخواهیم به وفاداری نگاهی عمیقتر بیاندازیم لازم هست از خدا بخواهیم با حضورش ما را برکت دهد تا هر آنچه که ما را از هدف او دور میکند را بشناسیم و با توبه به نور او بازگردیم و زندگیهای تبدیل شدهمان را از دستان خداوند بگیریم. تبدیل کار اوست که به زندگیهای مرده ما حیات میبخشد. کافیست او را به تصمیماتمان وارد کنیم و از او مشورت بگیریم، ارادهاش را بشناسیم تا در برابر فریبهای شیطان با حقیقتهای کلامش ایستادگی کنیم. و نور خداوند زندگیهایمان را شفا دهد و ما را از بند نااطاعتی و بیوفایی آزاد کند.
“که زمانی از مسیح جدا، از تابعیت اسرائیل محروم و با عهدهای شامل وعده، بیگانه بودید، و بیامید و بیخدا در این جهان به سر میبردید. امّا اکنون در مسیحْ عیسی، شما که زمانی دور بودید، به واسطۀ خون مسیح نزدیک آورده شدهاید. زیرا او خودْ صلح و سلامت ماست، که این دو گروه را یکی ساخته است. او در بدن خود دیوار جدایی را که باعث دشمنی بود فرو ریخته، شریعت را با قوانین و مقرراتش باطل ساخت، بدین قصد که از آن دو یک انسانِ نو آفریده، صلح و سلامت پدید آورد و هر دو گروه را در یک بدن با خدا آشتی دهد، به واسطۀ صلیب خود که بر آن دشمنی را کشت. او آمد و بشارت صلح را به شما که دور بودید و به آنان که نزدیک بودند، رسانید، زیرا به واسطۀ او، هر دو توسط یک روح به حضور پدر دسترسی داریم. پس دیگر نه بیگانه و اجنبی، بلکه هموطن مقدسین و عضو خانوادۀ خدایید؛ و در او شما نیز با هم بنا میشوید تا به صورت مسکنی درآیید که خدا به واسطۀ روحش در آن ساکن است.“ (اَفِسسیان2: 12 – 22)
خانواده رابطه بین زن و شوهر میباشد. رابطه بین فرزندان با پدر و مادر رابطه میان خواهرها و برادرها و در مسیح این اعضا پیوند از روحالقدس یافتهاند تا در یک شدن هر روز قویتر قدم بردارند و همانطور عیسی در یوحنا باب 17 ما را به یک بودن و اتحاد دعوت میکند و برای ما دعا میکند.
“ای پدرِ قدّوس، آنان را به قدرت نام خود که به من بخشیدهای حفظ کن، تا یک باشند، چنانکه ما هستیم. من کلام تو را به ایشان دادم، امّا دنیا از ایشان نفرت داشت، زیرا به دنیا تعلّق ندارند، چنانکه من تعلّق ندارم. درخواست من این نیست که آنها را از این دنیا ببری، بلکه میخواهم از آن شَرور حفظشان کنی. آنها به این دنیا تعلّق ندارند، چنانکه من نیز تعلّق ندارم. آنان را در حقیقت تقدیس کن؛ کلام تو حقیقت است.“
این خانواده از اعضایی تشکیل میشود که تحت رهبری خداوند باید در هدف و نقشه زیبای او در سلامتی و شادی استوار باشند راهی که همقدم بودن با خداوند است و هر کدام در وظایف خود امین باشند. اما هر لحظه میانبرها هم ما را دعوت میکند تا از مسیر خارج شده و همچون گوسفند گمشده از گله دور بیافتیم. اما خبر خوش این است که گوسفند گمشده، حتی اگر در گوشهای جا بماند یا راه را پیدا نکند شبان به دنبالش میرود تا گم شده را بیابد و به گله بازگرداند. شبان برای گوسفندان نی مینوازد و برایشان آواز میخواند، گوسفندان در پی او میروند آنها خود را به شبان میسپارند. شبان ردپای گرگها را میشناسد و در برابر آنها از گله محافظت میکند تا در سلامت و امنیت باشند و اما زمانی که گرگ به گله حمله میکند و ترس و وحشت در میان آنها اوج میگیرد کسی که خود را سپر جان گوسفندان میکند و آنها را از بلا میرهاند شبان است. گوسفندان به شبان خود اعتماد دارند و بی هیچ شک و تردید خود را به او میسپارند چون محبت او را در تمام زندگیشان دریافت کردهاند و میدانند که شبان قلبی پر از مهر دارد. آنها اطمینان دارند که شبان آنها را به مراتع سرسبز میبرد و با نوای دلانگیز خود آنها را خرسند میسازد و در برابر ناملایمات از آنها حفاظت میکند، حتی اگر گم شوند قلب شبان برای آنها میتپد تا به گله باز گردند، بلی شبان همیشه با محبت بیکرانش منتظر آنهاست. آنچه که دیدنی نیست پیمانی است که گوسفندان با شبان دارند چون به او وفادارند و سرسپردهی شبان هستند. قصهی گوسفندان و شبان، داستان دیرینهی امید، ایمان و محبت است که در زندگی یک ایماندار جریان دارد، و چه الگوی زیبایی که ما باید در نظر داشته باشیم و در اتحاد چشمانمان را به مظهر ایمان بدوزیم. از سختیها و بیماریها و مشکلات مالی و خانوادگی و… گریزی نیست اما در همه آنها اطمینان ما باید به شبان اعظم شیر سبط یهودا باشد تا بتوانیم از ثمره وفاداری بهرهمند باشیم.
کلام خدا از زن میخواهد تا از همسر خود اطاعت کند و وفادارانه برای خانوادهاش در دعا بایستد. برای این اطاعت به عشق نیاز داریم عشقی که تازه هست عشقی که بنایش را عیسی در قلبمان کاشته بدون محبت نمیتوانیم به عهدمان با خداوند برای خانواده وفادار باشیم. همانطور که در اول قرنتیان میخوانیم عهدی که یک خانواده مسیحی باهم میبندند عهدیست که پیوند آن محبت است و “محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نمیبرد؛ محبت فخر نمیفروشد و کبر و غرور ندارد. رفتار ناشایسته ندارد و نفع خود را نمیجوید؛ به آسانی خشمگین نمیشود و کینه به دل نمیگیرد؛ محبت از بدی مسرور نمیشود، امّا با حقیقت شادی میکند. محبت با همه چیز مدارا میکند، همواره ایمان دارد، همیشه امیدوار است و در همه حال پایداری میکند.“ (اول قرنتیان 13: 4– 7)
پس لازم است در خانواده، محبت خودمان را چکاپ روحانی کنیم که آیا در سختیها، تنگیها، جفاها محبتی از جنس خداوند داریم؟
“محبت و وفاداری با هم ملاقات خواهند کرد؛ عدالت و سلامتی یکدیگر را خواهند بوسید.“ (مزمور 85 :10)
منبع چنین محبتی تنها خود خداست پس حال لزوم مشارکت و وفاداری به خدا را بیشتر درک میکنیم چون وقتی ناتوانیم در او تواناییم.
در یک خانواده مسیحی باید به آنچه خدا ما را فرا خوانده وفادار باشیم و درصدد یک شدن با خداوند و کلام او با همسرمان و با خانواده خود یک شویم. به عنوان یک زن به همسر خود اجازه بدهیم تا در رهبری وفادار باشد او را حمایت و تشویق کنیم تا از خداوند فرمان بگیرد و خانواده را رهبری کند. مسایل جزئی بیشماری برای یک شدن و اتحاد در خانوادهها است که در شمارههای پیشین مورد بررسی قرار گرفته میتوانیم استفاده کنیم. مشارکت در تصمیمات، مشارکت در امور مالی و تربیت فرزندان و مشارکتها و روابط ایمانداران.
اگر به درستی جان سپردن، رنج کشیدن، تحمل آزار و درد و سختی که مسیح برای ما متحمل شد تا رها شویم را درک کنیم، در مییابیم که او همواره به ما وفادار خواهد ماند. حتی اگر در ناملایمات و در سختیها ناتوان شویم و غرق در مشکلات باشیم.
اگر دل سپردهی مسیح و وفادار به او باشیم او ما را عبور خواهد داد و در آرامشش سکنی خواهد داد.
بیایید باری دیگر به خانواده مسیحی بیاندیشیم خانوادهای که در زیر صلیب مسیح به قدرت خون او که برای نجات ما ریخته شد شکل گرفت و خود را اعضای بدن مسیح بدانیم و در آن شایستگی عمل کنیم.
مسح وفاداری خداوند با تک تک خانوادههای مسیحی