درودی بیکران به اسمیرناییهای عزیز و همراهان و خوانندگان مجله.
در شمارههای قبل خواندیم و بیاد آوردیم که تمامی شاگردان و رسولان در راه صلیب رنج دیدند و این شاهدان قیام و رستاخیز عیسای مسیح به طور داوطلبانه زندگی خود را در راه اعلام نجات به جهانیان فدا نمودند. همانطور که غالباً اشاره شده است مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمیکنند .
پیشین از این به زندگی گارشیا نویسنده کتاب ندای شهیدان و همچنین اولین شهید مسیحی یعنی استیفان و اولین شهید در بین شاگردان اولیه یعنی یعقوب پرداختیم و در ادامه به فیلیپس رسول و همینطور متی فرزند حلفای و مرگ او اشاره شد.
شاگردی و راه مسیح را براستی چگونه میتوان از درد و رنج خالی دانست در حالی که مکتوب است “چون مسیح در عرصه جسم رنج کشید شما نیز به همین عزم مسلح شوید.” (اول پطرس 4)
یعقوب کوچک (شهادت 63 سال بعد از میلاد مسیح):
ما نمیدانیم لحظهای که یعقوب را سنگسار میکردند با خودش چه میگفت ولی این را میدانیم که او نمونهی خوبی برای شاگردی و پیروی کردن از مسیح است و میراث مرگ او تا به امروز در کنار ما باقیست.
در میان سه یعقوب مذکور (یعقوب پسر زبدی، یعقوب پسر یوسف و یعقوب پسر حلفای) در عهد جدید یعقوب پسر حلفای ملقب به یعقوب کوچک، کمترین نقش را در بین آنان در میان مکتوبات داشته است و کمتر به او اشارهای شده است.
در طول سالیانی که او در کنار عیسی بود کوچترین سوال یا نظر و یا حرکتی برجسته از جانب او در جایی مکتوب و ثبت نشده است و در واقع بظاهر، یک نفر از دوازده شاگرد عیسی بود.
دو یعقوب دیگر اما نقش بسیار برجستهتری در طول آن زمان داشتند. یعقوب پسر زبدی یکی از پسران مشهور به “بوانرجس” یعنی “پسران رعد” در میان شاگردان بود و یعقوب پسر یوسف، برادر خوانده عیسی که بعدها به عنوان رهبر نقش قابل توجهی در کلیسای اورشلیم داشت. اما یعقوب کوچک، پسر حلفای همیشه درپشت صحنه حضور داشت و خدمت میکرد.
در بعضی مراجع تاریخی نقل شده که شاگردان هر کدام خودشان انتخاب میکردند که به کجا بروند و در کدام نواحی خدمت کنند. یعقوب کوچک سوریه را برای خدمت مد نظر داشت.
در طی آزار و اذیتهای اولیهی مسیحیان در شهر اورشلیم، دمشق در جنوب سوریه یکی از مقصدهای رایج و در دسترس برای فرار مسیحیان به آنجا بود تا حدی که میدانیم وقتی سولس درصدد آزار مسیحیان از پی آنان میتاخت، راه دمشق را در پیش گرفت یعنی مرکز مسیحیان و جایی که میتوانست به راحتی آنها را بیابد و به آنها حمله کند و آنها را زندانی کند، اما نقشهی خداوند چیز دیگری بود؛ همان مسیحیانی که سولس برای دستگیری و آزارشان به آنجا رفته بود او را که به خاطر ملاقات با عیسی و تبدیلش، پناه دادند.
محدودیتها و آزار و شکنجه مسیحیان در اورشلیم جوی را حاکم کرده بود که بشارت و اعلام خبر خوش نجات چندان قابل اجرا نبود. اما شهامت و شجاعت و ایستادگی پولس رسول نمونه برجستهایست که در کنار موفقیتهای پطرس و فلیپس در این اعلام مهم ایفای نقش میکند تا این گفته عیسی در اعمال رسولان باب هشتم به حقیقت بپیوندد: “اما چون روحالقدس بر شما آید، قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامره و تا دورترین نقاط جهان، شاهدان من خواهید بود.”
یعقوب کوچک در طی ماموریتش در سوریه با سه مخاطب روبرو شد: “ایمانداران و مسیحیان تبدیل شده مانند حنانیا”، و دیگری مسیحیان یهودی نژاد که معمولا به یعقوب به چشم یک شخص مشکل ساز نگاه میکرد و گروه سوم، ایمانداران و مسیحیانی که از فرهنگ و اقوامی دیگر برای تجارت و داد و ستد آمده بودند و مژده انجیل را شنیده بودند.
یهودیان ساکن در سوریه کنونی که بر خلاف پیامها و موعظات یعقوب بودند، با سنگسار کردن او خشم و مخالفت خود را نشان دادند. برخی منابع میگویند که یعقوب کوچک، اندکی پس از مرگ عیسی به عنوان اولین ناظر کلیسا در اورشلیم منصوب شد.
همین منبع میگوید که کاهن اعظم، حنانیا، قبل ازاجرای حکم سنگساری یعقوب, او را احضار کرده و از او خواستهاند تا با انکار عیسی به عنوان مسیح و نجات دهنده جان خود را از سنگسار شدن رهایی دهد و بعد او را به بالاترین قسمت معبد برده تا تمامی مردم انکار کردن او را نظارهگر باشند. اما یعقوب به جای انکار عیسی، او را همان مسیح موعود خواند و در آن لحظه عدهی زیادی خدا را ستایش کردند.
آنها او را به زمین انداخته و سنگسارش کردند ولی با وجود آن همه سنگ که به طرفش پرتاب میشد تنها زانوی او شکست و آسیب دید و در همان حال برای کسانی که او را میزدند دعا میکرد و میگفت: “خداوندم, آنها را ببخش چون نمیدانند که چه میکنند” سپس با اصابت سنگی به سرش در دم جان داد.
یعقوب کوچک سهم بسزایی در گسترش مژده انجیل در شرق بود. خدمات او باعث شد تا کلیسا از طرفی از اورشلیم تا به دمشق و از طرفی تا به هندوستان گسترش یابد و مانند بازویی تمامی شهرها و کشورهای این میان همچون عراق را در برگیرد و در نهایت تا به آن سوی جهان شنیده شود.
“آنان با خون بره و با کلام شهادت خود بر او پیروز شدهاند. زیرا که جان خود را عزیز نشمردند، حتی تا به مرگ.”
(مکاشفه 12 آیه 11)