بابا لنگ دراز

نام کتاب: بابا لنگ دراز

نام نویسنده: جین وبستر

کتاب «بابا لنگ ‌دراز» اثری از «جین وبستر» نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۱۲ می‌باشد. این کتاب به صورت نمایشنامه، فیلم و انیمیشن به نمایش درآمده است که تبدیل به یکی از جاودانه‌ترین شاهکا‌رها در جهان گردیده است.

شخصیت اصلی این اثر هنری، دخترک یتیم و در عین حال شاد و باهوشی است با موهای قرمز بافته شده‌ای به نام «جروشا» یا همان «جودی ابوت». او در کودکی پدر و مادرش را از دست داده بود و در پرورشگاه زندگی می‌کرد. جودی که از همه‌ی بچه‌های یتیم آنجا بزرگ‌تر بود مسئولیت دیگر بچه‌ها و نظافت پرورشگاه را برعهده داشت، اما با گذشت زمان او مورد محبت و حمایت مردی ناشناس قرار گرفت تا وارد زندگی‌ای جدید شود و بدین صورت به دانشکده راه یافت.

حال جودی در مقابل این محبت می‌بایست هرماه یک نامه به این آقا که او را «بابا لنگ دراز» نامیده بود می‌نوشت و جزئیات زندگی و پیشرفت تحصیلی خودش را گزارش می‌داد. جودی احساس می‌کرد خانواده‌ای پیدا کرده است و از این بابت احساس آرامش و شادی می‌کرد. او نامه‌ها را با عشق و علاقه و دقت می‌نوشت و در این نامه‌ها از تمامی جزئیات مانند دکوراسیون اتاقش، کلاس‌های درس و ورزش، دختران همکلاسی و هم‌اتاقی‌اش، خرید‌هایش، مطالعه کتاب‌های درسی و رمان، سرگرمی‌ها و سفر‌هایش برای مخاطبش می‌گفت. دخترک داستان ما خیلی احساس تنهایی می‌کرد و ذاتاً اهل درد و دل بود اما کسی را نداشت تا حرف‌ها و احساساتش را با او در میان بگذارد. این نامه‌ها یک‌طرفه و فقط از جانب جودی نوشته می‌شد اما با این حال او ناامید نمی‌شد و بی‌وقفه به نوشتن ادامه می‌داد.

این کتاب پرتامل و عمیق به ما نشان می‌دهد که چقدر بیشتر خداوند ما را مورد محبت خودش قرار می‌دهد و از ما حمایت می‌کند تا در مسیر درست بتوانیم پیش رویم.

اما سوال اینجاست ما چقدر فیض و محبتی را که خداوند به ما بخشیده است می‌شناسیم و از آن شاد هستیم؟ چقدر در آنچه که بدان فراخوانده شده‌ایم قدم برمی‌داریم؟ آیا کار عظیم خداوند را درک کرده‌ایم تا شکرگزار باشیم و در راستی وارد رابطه با او شویم؟

آری او حامی ما می‌باشد، حامی‌ای که خسته نمی‌شود، نمی‌خوابد و پیوسته در کار است.

صفحه به صفحه کتاب ما را به این فکر فرو می‌برد که گاهی فکر می‌کنیم کارهایمان بی‌ارزش است اما در حقیقت برای شخصی که ما را حمایت می‌کند ارزشمند می‌باشد. از متون نامه‌ها می‌توان به شخصیت برون‌گرای جودی پی بُرد که چقدر ارزش خوشبخت بودن را می‌دانست. جودی در مقایسه با هم دانشگاهی‌هایش دوران کودکی سختی را گذرانده بود، اما این موضوع او را سرد و منفی‌نگر نکرده بود. او معنی خوشحالی را می‌دانست؛ از یک هدیه کوچک چنان خوشحال می‌شد که می‌توان شادی او را از میان کلمات به وضوح حس کرد.

وظیفه‌ای که جودی داشت نیز برای خیریت خود او بود. او با نامه نوشتن به بابا لنگ دراز خانواده‌ای یافته بود که هدف و انگیزه او برای ادامه درس خواندن و زندگی کردن بود. او در انتها به نویسنده تبدیل شد.

کلام خدا در رومیان باب ۸ آیه ۲۸ نیز اینطور می‌گوید و می‌دانیم در حق آنان که خدا را دوست می‌دارند و بر طبق اراده او فرا خوانده شده‌اند همه‌ی چیزها با هم برای خیریت در کار است. خداوند برای هریک از ما نقشه‌ها و فکرهای عالی دارد او می‌خواهد تا ما هم به سلامتی، سعادتمندی و خوشبختی راه پیدا کنیم و در مسیر سلامتی و اراده‌ی او قدم برداریم.

حال ما چطور و چقدر با خداوندی که حامی ماست و برایمان بهترین‌ها را می‌خواهد رابطه داریم؟ آیا در مقابل این فیض عظیمی که او به ما داده است تا بتوانیم با او رابطه داشته باشیم نامه‌هایی برای او می‌نویسیم؟ هیچ چیز از پدرآسمانی پوشیده نیست اما آیا این رابطه را درک کرده‌ایم که او با تمام وجود ما را محبت کرد تا وارد برکات او در جایهای آسمانی باشیم؟ چقدر در رابطه داشتن با او قدم برمی‌داریم؟ قدرت خداوند محدود نیست. او همه چیز را می‌داند، اما آیا ما مانند یک فرزند عمل می‌کنیم و زندگیمان را هر روز به حضور او می‌سپاریم؟

بابا لنگ دراز که عموی هم اتاقی جودی بود به ملاقات او می‌آمد و از او خبر داشت. او جودی را می‌شناخت اما جودی او را نمی‌شناخت. کمی فکر کنیم تا به حال چند بار خداوند به ملاقات ما آمده و ما او را نشناخته‌ایم؟ آری خداوند می‌خواهد از طریق همه چیز و همه کس ما را محبت کند، آیا محبت او را می‌شناسیم؟ آیا می‌دانیم که او پشت در قلب ما ایستاده و می‌کوبد تا به درون آمده و با ما همسفره شود.

جودی بعد از چهارسال نامه نوشتن هنوز از اینکه جواب نامه را دریافت کند ناامید نشده بود. او امید داشت به حامی‌ای که وجود دارد، چون ثمرات حضور او را در اطراف خود می‌دید. دریافت جعبه‌ای پر از گل، دریافت هزینه زندگی و…

خیلی اوقات ما کارهایی را که خداوند برایمان کرده است فراموش می‌کنیم و برکات او را در زندگی‌هایمان نادیده می‌گیریم و بخاطر اینکه دعاهایمان بی‌پاسخ می‌ماند دلسرد و ناامید می‌شویم.

مشکلات زندگی جودی را به سمت دروغ گفتن به بابالنگ دراز نمی‌بُرد، بلکه او تمام احساسات تلخ خود را نیز با او در میان می‌گذاشت. گویی در مقابل محبت این حامی زانوانش خم بود. ارزش کار او را درک کرده بود و خود را موظف می‌دانست که در راستی با او قدم بردارد.

آمین که محبت پدر آسمانی را بچشیم، و درک کنیم محبتی را که بخاطر ما یگانه پسر خود یعنی «عیسی مسیح» را فرستاد تا بار گناهان ما را بر دوش کشد و بهای مرگ ما را پرداخت کند تا آزاد باشیم. اگر باور داریم پس باید در راستی به سمت او قدم برداریم.

“اما خدا جهانیان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانه خود را فرستاد تا هرکس به او ایمان می آورد محکوم نگردد بلکه حیات جاودان یابد.” (یوحنا ۳: ۱۶)

به یاد داشته باشیم که در راستی ما وارث و مقدر هستیم؛

خط‌ به خط این کتاب رابطه‌ای ساده و صمیمانه و بی‌ریا را با حامی به ما یادآور می‌شود. در آخر خواندن این کتاب را به شما دوستداران کتاب پیشنهاد می‌دهیم و شما را تشویق می‌کنیم که این کتاب بی‌نظیر را این بار عمیق و با دیدی متفاوت مطالعه کنید. بیان عواطف و احساسات جودی می‌تواند به ما کمک کند تا وارد رابطه‌ای صمیمانه‌تر با خداوندمان شویم و اجازه دهیم که درونمان نیز با او وارد رابطه شود.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

نمک و تاثیر آن بر بدن
عرق سرد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست