محافظت از کودکان در برابر استخدام اجباری
پس از اینکه «خان» در سال ۲۰۰۹ دوره الهیات مسیحی را به پایان رساند یکی از دوستانش که از اهالی میانمار بود از او پرسید: آیا تو و همسرت میتوانید از دو پسر ۵ ساله و ۷ ساله من مراقبت کنید؟
آنها فرزندان دو خانواده نو ایمان مسیحی بودند و پدر و مادرشان میترسیدند که مبادا اسلامیون افراطی به خاطر گرویدن آنان به مسیح فرزندانشان را به سربازی اجباری بفرستند.
در مناطق تحت کنترل اسلامیون افراطی از خانوادهها میخواهند که فرزندانشان را برای خدمت سربازی به آنها بسپارند. ولی در مورد خانوادههایی که مسیحی میشدند برخوردشان متفاوتتر بود و برای مجازات آنان فرزندانشان را به اجبار به سربازی میبردند.
از آغاز این قرن گزارش شده که میانمار بیشترین تعداد سربازان کم سن و سال در جهان را دارد. بر اساس تخمینهایی که به دست آمده از تعداد سیصد و پنجاه هزار سربازی که در کل میانمار وجود دارد حدود بیست درصدشان کم سن و سال میباشند. در حالیکه پسران به استخدام گروههای شورشی و ارتش ملی در میآیند دختران نیز در مناطق تحت کنترل افراطیون یا به ازدواج اجباری می بایست تن بدهند و یا بصورت قاچاق به کشور چین فرستاده میشوند. خان در مورد اینکه چطور میتواند به آن خانوادهها در مورد نگهداری از فرزندانشان کمک کند دعا کرد ولی تا قبل از اینکه بخواهد در مورد تصمیمش به آنها پاسخی بدهد دوستش به همراه آن دو پسر به منزل آنان آمدند. خان میگوید: من از دیدن آنان هم شوک شدم و هم شگفت زده!
زمانیکه خان فهمید یکی از آن دو پدر ندارد با خودش اندیشید که درخواست دوستش از او در مورد نگهداری از آن بچهها قطعاً میتواند جواب دعای او باشد. خان میگوید: من بدون پدر، بزرگ شدم بنابراین میدانم که نداشتن پدر و یا والدین چقدر سخت است بنابراین هر وقت بچهای را میدیدم که پدر نداشت به فکر فرو میرفتم و دعا میکردم که چطور میتوانم مانند یک پدر به آنان کمک کنم؟
خان و همسرش مایا پنج فرزند بین ۱ تا ۱۳ سال داشتند و حالا فکر میکردند که چطور میتوانند دو فرزند دیگر را هم بپذیرند. از طرفی هم میدانستند که خدا مهیاکننده است. بنابراین تصمیم گرفتند که آن دو را همانند فرزندان خود دوست بدارند و محبت کرده و اسباب تربیت و تحصیلشان را تا زمانی که با آنان هستند فراهم کنند. آن دو پسر تا سال ۲۰۱۱ با خان و همسرش زندگی کردند تا اینکه توانستند دوباره به آغوش خانوادهشان بازگردند.
در سال ۲۰۱۳ خان و همسرش چهار فرزند دیگر از خانوادههای مسیحی را برای مراقبت و محافظت به خانه خود بردند. والدین یکی از آن بچهها که از خادمین کلیسا بودند به خان گفتند که اگر شما از دخترمان حمایت نکنید مجبور خواهد بود به ازدواج اجباری تن بدهد. خان و همسرش تمام تلاششان را میکنند تا فرزندانی را که برای مراقبت نزد خود میآورند در جهتی درست راهنمایی و کمک نموده تا در ایمانشان رشد کنند. درست بر خلاف آنچه که اسلامگرایان افراطی با آن بچهها رفتار میکنند.
خان میگوید این بچهها در بدو ورود با استقبال گرم ما روبهرو میشوند و ما از همان ابتدا به آنان میگوییم: به خانواده خود خوش آمدید! اینجا متعلق به خودتان است، اما دوست دارم این موضوع را نیز بدانید که خدا روزیرسان شماست نه من. بنابراین ما هر روز با دعا و شکرگزاری به حضور او میرویم زیرا همه چیز تحت کنترل و اراده اوست.
یکی از پر برکتترین بخشهای خدمت من دیدن رشد روحانی همین بچههاست و من به خودم قول دادم همانگونه که فرزندان خود را تربیت میکنم آنان را نیز تربیت نمایم. از آنها میخواهم که در همه چیز با هم سهیم باشند. من و همسرم هر چه را که برای فرزندان خود میخریم برای آنان نیز تهیه میکنیم. این چالشها در عمل سخت است ولی من و همسرم نهایت تلاشمان را میکنیم تا آنچه را انجام دهیم که درست است. اگر چه این بچهها برای مدت طولانی از خانوادههای خود دور میمانند ولی از طرفی هم از مصاحبت و تعامل با خانواده خان و دیگر بچههایی که در آنجا هستند برخوردار میشوند و همگی عضوی از یک خانواده هستند.
خان و همسرش در حال حاضر از هفت بچه دیگر در کنار سه فرزند خود که در خانه هستند نگهداری میکنند. قبل از آن هم از هفده بچه دیگر از سنین ۳ تا ۱۷ سال نگهداری کردند. وقتی خان و همسرش به این فکر میکنند که چطور خداوند وفادارانه در طول این خدمت یعنی نگهداری از فرزندان مسیحیان میانمار در کنار آنان ایستاده غرق در شادی و شکرگزاری میشوند.
خان و مایا میگویند ما نمیگوییم که حتماً شایستگی آن را داریم تا به اینجا پیش برویم اما همیشه شکرگزار هستیم که خداوند این فرصت را در اختیار ما میگذارد تا از این فرزندان نگهداری کنیم و به آنها کمک کنیم تا او را بهتر بشناسند. ما این بچهها را فرزندان خود میدانیم و آنها عضوی از خانواده ما هستند. پس ما همواره از خداوند سپاسگزاریم. در میان آنان پسری دوازده ساله به نام پطرس است که پدر و مادرش کشاورز و از خادمین کلیسا میباشند. او در خانه خان در بسیاری از جهات رشد کرده است. خانواده او معتقدند که اگر در کنار خودشان مانده بود حتماً تا به حال به سربازی اجباری رفته بود، در عوض او الان به عنوان رهبر پرستش و همچنین در گروه جوانان کلیسا خدمت میکند.
پطرس میگوید زمانی که در روستا بودم نه بلد بودم بخوانم و نه گیتار بنوازم ولی اکنون عاشق خواندن و نواختن گیتار هستم و از لحاظ روحانی نیز بسیار رشد کردهام. «آیه» دختر ده ساله دیگری است که خان و همسرش از او نگهداری میکنند. او نیز در کنار دیگر بچهها از لحاظ روحانی رشد کرده است و به خاطر همین بسیار خوشحال و از خداوند سپاسگزار است.
آیه میگوید: ما هر روز دعا میکنیم و آنها در مورد خدا با ما حرف میزنند و به ما یاد میدهند که کتاب مقدس را بخوانیم. هر یکشنبه، آیهای را مد نظر میگیریم و حفظ میکنیم و با هم سرود پرستشی میخوانیم. اگر خان و همسرش از آیه نگهداری نمیکردند مسلماً او نیز تا به حال از قربانیان کودک همسری شده بود. مایا معتقد است سادهترین کمکی که میتوان به کودکان کرد این است که در کنار آنها باشیم و به آنها کمک کنیم تا مسیح را بشناسند و او را دوست بدارند.
خان با خودش عهد بسته همانطور که خداوند مانند یک پدر در کنار او ایستاده است او نیز مانند یک پدر در کنار آن کودکان بایستد. من همیشه به آنها میگویم: تا زمانی که زنده هستم پدر شما خواهم بود.
عکس ص ۹
میانمار بیشترین تعداد کودک سربازی را در تمام دنیا دارد. در نواحی تحت سلطه افراطیون مسیحیان به عنوان جریمه ایمان خود به مسیح باید به اجبار فرزندان خود را تسلیم آنان کنند.