از زندان‌های خود آزاد شوید

نام کتاب: از زندان‌های خود آزاد شوید

نویسنده: استیون براون

این کتاب اثری از دکتر استیون براون با ترجمه میشل آقامالیان است، نویسنده این کتاب دکتر استیو اولین مدرک تحصیلی خود را در مقطع لیسانس فلسفه به دست آورد اما بعدها با ادامه به رشته روانشناسی و الهیات به درجات و مدارج عالی دست پیدا کرد، سپس در رتبه شبانی و مشاور و استاد فن موعظه به زندگی خود در فلوریدا ادامه داد.

نویسنده کتاب را با این آیه آغاز می‌کند: سپس عیسی به یهودیانی که به او ایمان آورده بودند، گفت: «اگر در کلام من بمانید، براستی شاگرد من خواهید بود. و حقیقت را خواهید شناخت، و حقیقت شما را آزاد خواهد کرد.» پس اگر پسر شما را آزاد کند، براستی آزاد خواهید بود. (یوحنا 8: 31-36)

نویسنده با تاکید بر اینکه عیسی مسیح برای آزادی ما انسان‌ها و تحقق به نبوت انبیای عهد عتیق بر ما مکاشفه شد، ادامه می‌دهد که بسیاری از مسیحیان بعد از شناخت عیسی در اسارت‌های بیشتری بودند و در خیلی از زمان‌ها ایماندارانی بودند که ابراز کرده‌اند زمانی مسیح را نمی‌شناختند زندگی شادتری داشتند و این کتاب پرده از این اسارت‌ها برخواهد داشت و ما را با حقایق روبرو خواهد کرد که چرا ما در این اسارت‌ها به بند کشیده می‌شویم. او به دوازده زندان شایعی که مسیحیان در آن به بند کشیده می‌شوند اشاره می‌کند این دوازده زندان را در چهار گروه برای ما روشن می‌کند.

گروه اول زندان‌های کارهایمان است: زندان گناه، زندان احساس گناه، زندان سرخوردگی.

گروه دوم زندان‌هایی که با آنچه به آن فکر می‌کنیم شکل می‌گیرند: زندان گذشته، زندان تحقیر نفس و زندان کمال‌گرایی.

گروه سوم زندان‌های مربوط به روابط ما با دیگران است: زندان ترس، زندان تایید خواستن و زندان وظیفه خیالی.

و در آخر زندان‌هایی که نتیجه اِعمال نفوذ دیگران بر ماست: زندان مقررات شریعت گونه، مذهب بی‌روح و به اصطلاح “مرشدان روحانی”.

تمامی این گروه‌هایی که اشاره شد در چندین صفحه برای ما با مثال‌های زیبا باز شده و ایمان دارم که با خواندن آن‌ها برکت‌های بزرگی خواهید گرفت. در فصل دوم با مثال از داوود و مزمور می‌خوانیم که هدف خدا از خلقت ما بسیار بالاتر از این است که در زندان به سر ببریم، پس چرا و چگونه مسیحیان زندانی می‌شوند؟

او با صحبت در مورد ذات عقرب، ما را با ذات شریر خودمان روبرو می‌کند و با نشان دادن آیه‌هایی از کتاب مقدس یادآور می‌شودکه ما نه به ذات نیکو بلکه با ذات شریرانه زیست می‌کنیم و زمانی که این انسان نفسانی برده گناه شد وارد زندان‌های خود شده است.

در فصل سوم پردازش بسیار زیبای نویسنده را می‌بینیم که چگونه نشان می‌دهد ما خود انتخاب‌گر زندان هستیم و به مثالی از کتاب خروج وقتی قوم به دریا می‌رسند با شِکوِه به موسی می‌گویند آنجا که بودیم بهتر از این آزادی‌ست.

و ادامه می‌دهد که برخی می‌خواهند ما در این زندان ها بمانیم مثل زندان‌بان‌ها. در بعضی مواقع ما حس امنیت بیشتری در زندان داریم و در بعضی مواقع حس تسلط به زندان باعث این می‌شود که در سلول خود بمانیم.

در ادامه کتاب ما را با دروغ‌هایی آشنا می‌کند که باعث قفل شدن درهای زندان می‌شود دروغ‌های خطرناکی مثل “من در زندان نیستم و هیچ دردی ندارم” یا “باید در زندان مانده و درد را بپذیرم” یا “من مستحق درد و رنج هستم” که یکی از شایع‌ترین محکومیت‌هایی است که این روزها به خصوص ما فارسی زبان‌ها با آن روبرو هستیم با این که کلام خدا می‌فرماید:

پس اکنون برای آنان که در مسیحْ عیسی هستند، دیگر هیچ محکومیتی نیست، زیرا در مسیحْ عیسی، قانونِ روحِ حیاتْ مرا از قانون گناه و مرگ آزاد کرد؛ (رومیان 8: 1-2)

و دروغ‌های دیگری مثل “نمی‌توان واقعیت زندان و درد را تغییر داد” و اینکه “من در این رنج‌ها و دردها تنها هستم” این دروغ‌ها را باور نکنید. هیچ لزومی ندارد که پذیرای زندان و رنج باشید ما مستحق ماندن در زندان بودیم اما ما در مسیح لایق جایگاهی شاهانه هستیم و در کلام خدا امید هست و حقیقت‌هایی که با آن می‌توانیم به مبارزه با دروغ‌ها و پدر دروغگویان شیطان برویم. و اما کلید خروج از زندان… نویسنده هفت نکته را در این زمینه با مثال‌های عنوان می‌کند و ما را به تأمل روی این نکات دعوت می‌کند.

بعد از آن ما نیاز داریم قدرتی را که ما را از این زندان بیرون می‌کشد و رهایی‌مان می‌دهد را بشناسیم و بدانیم خدا شایسته اعتماد است و حاکمیت با او است. او تبدیل نمی‌پذیرد. عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابد همان است. (عبرانیان 13:8)

خدا محبت است و از دست ما شاکی نیست. چه حقیقت زیبایی حقیقتی که نمی‌گذارد از ترس غضب او در امنیت کاذب قفس بمانیم و خدا ما را با شریعت خود هدایت می‌کند.

او می‌نویسد شریعت مکشوف می‌کند، به روز می‌کند، تعلیم می‌دهد و تربیت می‌کند؛ شریعت هدفی جز این‌ها در زندگی ما ندارد. اگر بخواهیم از شریعت به منظور کسب نجات یا قضاوت در مورد خود و دیگران و یا برای نشان دادن عادل بودن خود استفاده کنیم شریعت زندگی‌مان را نابود خواهد کرد.

و بعد از آن به فیض عظیم خدا اشاره می‌کند فیض عظیم خدا عظیم‌تر از آن است که بتوان حتی تصور کرد.

پس آزادانه به تخت فیض نزدیک شویم تا رحمت بیابیم و فیضی را حاصل کنیم که به هنگام نیاز یاریمان دهد.(عبرانیان 4:16)

 و تیتر دیگر او خدا واقعاً حضور دارد است.

آری خدا همه جا حضور دارد، چه در شادی و چه در دردهای ما، او به حال ما اهمیت می‌دهد. نویسنده لزوم وقتی که ما برای دعا می‌گذاریم را متذکر می‌شود تا خدای زنده را بچشیم و در چندین صفحه دعا و لزوم سکوت و اعتراف را به ما یاد آور می‌شود. «بازایستید و بدانید که من خدا هستم؛ در میان قوم‌ها متعال، و در جهان متعال هستم.» (مزمور 46:10)

چطور می‌خواهیم آزاد باشیم وقتی سوار بر بال‌های خداوند نشده‌ایم؛ او ما را و درد و رنج ما را حمل می‌کند، او ما را از درون هر مردابی که هستیم بیرون می‌کشد، او قادر است. کافی‌ست تصمیم بگیریم و قدم برداریم بدانیم این زندان چیزی نیست که برایش آفریده شده‌ایم.

صفحه به صفحه این کتاب پرده از دیوارهای زندانی که در آن هستیم را برای ما برمی‌دارد. زندان‌هایی که شاید با دروغ‌ها تزئینش کرده‌ایم، زندان‌هایی که امنیتی کاذب به ما می‌دهد. او دیوارهایِ تاریکی را به ما نشان می‌دهد، و همچنین صحبت از بیرون زندان می‌کند تا ما را تشویق کند به درِ باز و نجاتی که خداوند برایمان با پرداخت جریمه گناهانمان فراهم کرده نگاه کنیم و حقیقت را بشناسیم؛ به راستی حقایق روحانی ما را آزاد خواهد کرد.

مسیح راه و راستی است، او قیامت و حیات است.

اگر تا به امروز در زندان دروغ‌های شیطان اسیر بوده‌اید، امروز روز آزادی و نجات شماست. به شما خواندن این کتاب را پیشنهاد می‌دهم تا امید و آزادی را تجربه کنید و آن را با همه تقسیم کنید.

سخن آخر کتاب ما را به آزادی در عمل دعوت می‌کند، چقدر زیبا نویسنده شهادت خود را با ما در میان می‌گذارد که او هم انسانی عادی بوده و خشمگین می‌شده. همان‌طور که کلام خداوند می‌گوید هیچ‌کس پارسا نیست، البته او به این کار مباهات نمی‌کند، بلکه با روبرو شدن و اعتراف خود را آزاد می‌کند، و اما دوستانش نیز به او آزادی می‌دادند، او را محکوم نمی‌کردند تا آنچه در درونش است را بیرون بریزد و زمانی که او که از کوره درمی‌رفته و خشمگین می‌شده به او محبت می‌کردند و اجازه می‌دادند تا آزاد باشد، گر چه ما در قبال یکدیگر مسئول هستیم اما حق انتقاد کردن را نداریم.

او ما را به داشتن دوستان دل‌سوز و رابطه با غیر ایمانداران نیز دعوت می‌کند، از ما می‌خواهد دیوارهایی که به دور خود و در روابط‌مان کشیده‌ایم و آن‌ها را محدود کرده‌ایم را فرو بریزیم.

با خواندن این کتاب دریافتم که باید هر لحظه و هر روز از خودم بپرسم کجا هستم؟ آیا در آزادی که خداوند مرا بدان فراخوانده قدم می‌زنم یا در آزادی که خود آن را ساخته‌ام مشغول به زندگی هستم؟ آمین در هر جا که هستید خداوند این کتاب را برای شما فراهم کند و در طول مطالعه تعلیم‌تان دهد، سوال‌هایتان را پاسخ دهد و حقایق زندگی‌تان را برایتان باز کند تا دست در دست او در آزادی قدم بردارید.

 قوت و پیروزی خداوند با شما

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

زنی که 12 سال بیمار بود
ایمان به خدای نادیده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست