بازخورد داستان نیکلاس تولد عیسی

درودي بيکران به همه مادران و پدران و معلمين سرزمينمان. نوروز مبارک

تربيت و رشد کودکان يکي از مسئوليت‌هايي است که به عهده ما به عنوان والدين و معلمين گذاشته شده و همواره براي رشد در شناخت مسير و طريق رسيدن به مقصد نياز به تازگي و حکمت الهي داريم تا با هدايت و رهبري و آنچه از او مي‌آموزيم فرزندان و نسل آينده را در اين راه ياري دهيم و همچنين خودمان در اين همراهي، تجربه راه رفتن با خدا را بچشيم و رشد کنيم.

براي رسيدن به اين مهم برنامه‌ريزي و درک درست از محبت و مسير آن بسيار حائز اهميت است. در شماره‌هاي پيشين آموخته‌ايم که اولين قدم، داشتن هدف و شناخت آن مي‌باشد. چرا که چشم دوختن و متمرکز شدن به هدف، ما را در مسير درست نگاه خواهد داشت.

پس براي اولين قدم در برنامهريزي «هدف» را بيابيم. هدف آن چيزي است که مسيح در کلام خود به ما مي‌آموزد «گسترش ملکوت خداوند و انجام اراده او».

پيشنهاد مي‌کنيم که با هدف ساليانه کليساي خود پيش برويد و اجازه دهيد تا همراه با کليسا و بدن او در اين مسير برنامه‌ريزي کنيم. به عنوان مثال هدف کليسايي که ما بوسيله آموزه‌هاي کلام از طريق آن به پيش مي‌رويم براي سال تازه «تمرکز بر پايههاي پل» است. امسال تمام تلاش کليسا بر اين هدف است تا ريشه‌هايمان را در مسيح نظاره‌گر باشيم و باز در کلام و رفتار خداوندمان، خود را محک بزنيم و چکاپ انجام دهيم.

قدم دوم برنامهريزي و نگاهي به مسير رسيدن به هدف است و وسيله مورد نياز براي آن. در شماره‌هاي پيشين به هفت داستان پرداختيم و سپس به بازخورد و نتيجه‌اي که مي‌توانيم از اين داستان‌ها براي کانون شادي و فرزندانمان بهره ببريم نظاره کرديم. در مجله شماره 86 به کتاب و داستان «نيکلاس» پرداختيم و حال اين روايت را با کلام خدا و داستان مشابه در مسير هدف انتخاب کرده و بدينوسيله اهميت کلام خدا را با فرزندانمان بياد مي‌آوريم. شما را دعوت مي‌کنيم تا با هم نگاهي به اين موضوع بر اساس و پايه داستان «نيکلاس» بياندازيم و تمرين کنيم چگونه در مسير به سمت هدف برنامه‌ريزي داشته باشيم.

در اين شماره از مجله براي درک نقشه نجات به داستان بدنيا آمدن و تولد عيسي مسيح خواهيم پرداخت. مجسم ‏شدن خداوند و به زمين آمدن و در ميان مردم به عنوان يک انسان زيستن، مسيري است که براي کودکان باز ‏خواهيم کرد و توضيح خواهيم داد تا به هدف تکميل نقشه نجات و درک رابطه با خدا دست يابند.

هدف مورد نظر:

1- مسيح به زمين آمد تا ما توسط او نجات پيدا کنيم.‏

2-مسيح به زمين آمد تا به وسيله او گناه انسانها برداشته شود.

3-خداوند بخاطر مسيح گناهان ما را بخشيد و با محبت او و فيض عيسي مسيح پارسا شمرده شديم و فرزند او هستيم.

4- نقشه نجاتي که خداوند براي زندگي انسانها در نظر گرفته بود توسط عيسي مسيح کامل شد و ما ميتوانيم با خدا ‏رابطه داشته باشيم.‏

مروری بر داستان کتاب مقدس (۱۵ دقیقه)

کودکان در طول هفته مي‌بايست اين داستان را مطالعه و به آن فکر کنند. شما نيز مي‌توانيد بنابر گروه سني آنها ‏برايشان بصورت داستان‌وار روايت کنيد و از تصاوير براي فهم و درک بهتر استفاده کنيد و از آنها بخواهيد که ‏اين داستان را براي شما و اعضا خانواده تعريف کنند و به آنها گوش بدهيد. ( اين داستان مناسب گروه سني 7 تا ‏‏13سال مي‌باشد؛ نکات کليدي نيز در زير به صورت برجسته مشخص شده است، بر روي آنها تمرکز و تاکيد ‏داشته باشيد.)

«آیه: لوقا باب اول و دوم»

روزي فرشته‌اي به نام جبرئيل از طرف خدا به نزد مريم رفت تا به او خبري بدهد. فرشته گفت: «سلام مريم، خدا تو ‏را دوست دارد.» مريم ترسيد و تعجب کرد ولي فرشته به او گفت:

«مريم شجاع باش و نترس! تو به زودي باردار ‏خواهي شد و فرزندي به نام عيسي بدنيا خواهي آورد. او بزرگ خواهد بود و خدا تخت پادشاهي پدرش داوود را ‏به او ميدهد و او تا هميشه سلطنت خواهد کرد.»

مريم پرسيد: «ولي من ازدواج نکردم، چگونه بچه‌دار مي‌شوم؟» ‏فرشته گفت: «تو با قدرت خدا و به وسيله روح القدس فرزندي در رحم خواهي داشت و اين فرزند، پسر خدا خواهد ‏بود.» مريم بسيار خوشحال شد و با شادماني خدا را بخاطر لطفش که او را انتخاب کرده بود شکر کرد.

چند ماه بعد ‏زمان به دنيا آمدن عيسي رسيده بود. مريم و نامزدش در راه مسافرت به شهر جدشان داوود، يعني بيت لحم براي ‏سرشماري و آمار رفتند و چون شهر شلوغ و همه مسافرخانه‌ها پر بود در يک آخور ساکن شدند.‏

در همان زمان و نزديک همان جا چند چوپان در صحرا مراقب گوسفندانشان بودند که ناگاه نور فروزان فرشته خدا ‏را ديدند و ترسيدند! فرشته به آنها گفت: «نجات دهنده به دنيا خواهد آمد». چوپانان رفتند تا اين خبر را به مردم ‏شهر بگويند.

آنـها به آخور گوسـفندان رسـيدند و عيــسي فرزند خداوند را خوابيده در بغل مادرش مريم ديدند. عيسي ‏رشد مي‌کرد و بزرگ مي‌شد.

او هيچ وقت گناه نکرد.

 او تنها کسي بود که ميتوانست رابطه خدا و مردم را دوباره ‏درست کند.‏

همه ما داستان تولد عيسي مسيح را شنيده‌ايم که چگونه و در کجا به دنيا آمد. عيسي مسيح که تنها نجات دهنده ‏تمام بشر است. چون خداوند نقشه نجات خودش را با تولد عيسي مسيح و صليب و قيام او کامل کرد. شايد مي‌‏پرسيم چه نقشه‌اي؟

زماني که اولين گناه توسط آدم و حوا صورت گرفت که بر اثر يک نااطاعتي بود، خدا باز محبتش را اينگونه ثابت ‏کرد پسر يگانه خودش را روي زمين فرستاد تا هر کس به او ايمان آورد هلاک نشود بلکه حيات جاودان داشته ‏باشد. (يوحنا 3 آيه 16)

بله پس مي‌بينيم نقشه خدا کامل است. چون اولين گناه باعث شد رابطه انسان با خداي قدوس از بين برود اما خدا به ‏خاطر عشق و محبتش، پسر يگانه خود را فرستاد تا اين رابطه شکسته شده بوسيله ايمان آوردن به عيسي مسيح ‏دوباره شکل بگيرد. بهترين هديه‌اي که خداوند به ما داد خود عيسي مسيح است.

شايد اسم هديه را که مي‌شنويم ‏يادمان به کريسمس، بابانوئل و گوزن‌هايش و کيسه بزرگ هداياي او مي‌افتيم و يا همان داستان نيکلاس که ‏جواني ثروتمند بود و در جواني پدر و مادرش را از دست داد.

وقتي مردم فقير شهرش را مي‌ديد تصميم گرفت که ‏ثروتش را به مردم تهي دست شهرش بدهد. نيکلاس علاوه بر اينکه ثروتمند بود قلبي مهربان و پر از سخاوت ‏داشت و ما اين سخاوت نيکلاس را مي‌توانيم در الگوي او که خود عيسي مسيح است ببينيم، چرا که عيسي ‏مسيح قلبي پر از سخاوت داشت. قلبي که فقير يا ثروتمند را دوست مي‌داشت و همگي را شفا مي‌داد و به همه مردم محبت و عشقش را جاري مي‌کرد. از همين رو نيکلاس هم آموخته بود تا ديگران را بدون چشمداشت محبت کند. ‏

‏ در داستان نيکلاس خوانديم، مردي بنام آريوس بود که در مورد عيسي مسيح تعاليم اشتباه به مردم مي‌گفت و سرود‏هاي تمسخر آميز در مورد عيسي مسيح مي‌خواند. نيکلاس به شدت از اين موضوع ناراحت شد و واکنش نشان داد ‏و به صورت آريوس يک سيلي ‌زد که اين رفتار نيکلاس دور از محبت مسيح بود و باعث شد آن را از رهبري ‏کليسا کنار بگذارند. اما ايمان داريم خداوند ما عيسي مسيح، نيکلاس را بخشيده و به قلب با محبت و سخاوتمند ‏نيکلاس نگاه کرده بود.‏

شايد در زندگي امروز ما هم به عنوان دوستداران عيسي مسيح باعث خطا بشويم و يا خطايي انجام دهيم. ولي خبر ‏خوش اين است، وقتي با قلبي توبهکار به حضور خداوند برويم او ما را ميبخشد. چون خداوند هرگز دوست ‏ندارد که رابطه ما با او از بين برود.‏

‏ پس با شنيدن داستان عيسي مسيح و نيکلاس مي‌توانيم کاملا به اين فکر کنيم که بهترين هديه‌اي که خداوند به ما داد ‏خود عيسي مسيح است که به خاطر گناهان ما بر روي صليب رفت تا ما بتوانيم آزادانه خداوند را بپرستيم و با او ‏رابطه داشته باشيم.

حتي اگر اشتباهي مي‌کنيم باز به ياد داشته باشيم که خداوند آماده است تا ما را ببخشد چون ‏بزرگترين هديه در قلب ما است. هديه‌اي باور نکردني که اسمش روح القدوس است.‏

نکاتی که می‌توانید بر روی آنها تاکید داشته باشید

(۱۰ دقیقه):

 فرشته به مريم گفت که باردار خواهد شد و پسرخدا را به دنيا خواهد آورد.

 مسيح پادشاه و فرمانرواي همه مردم جهان تا هميشه خواهد بود.‏

 تنها با ايمان آوردن به عيسي مسيح ما ميتوانيم با خدا رابطه داشته باشيم.‏

 عيسي مسيح قلبي پر از سخاوت دارد و بيعوض به همه ما مهرباني، عشق، محبت، آرامش… ميبخشد و اين ‏آرامش و بخشش براي ما مهياست تا آن را دريافت کنيم.‏

 عيسي نجات دهنده و خداوند است.‏

 عيسي مردم را از گناهانشان نجات ميبخشد.‏

طرح سوالات و گفتگو در مورد آنها

(۱۰ دقیقه):

 مريم چگونه از بارداري خود مطلع شد؟

 فرشته درباره عيسي به مردم چه گفت ؟

 عيسي چگونه مردم را نجات داد؟

 شباهت بين عيسي مسيح با نيکلاس در چه چيز بود؟

 عيسي در کجا متولد شد؟

کاربرد داستان در زندگی کودکان

(۵ تا ۱۰ دقیقه):

 خداوند امروزه هم به ياد ما است و ما را دوست دارد و نميخواهد درگناه زندگي کنيم، او مسيح را براي ما فرستاد ‏تا به وسيله او بخشيده شويم و بدانيم که همه ما براي نجات به عيسي مسيح نياز داريم.‏

 عشق و محبتي که خدا به وسيله مسيح در زندگي انسان انجام داد امروز در زندگي ما هم اثربخش و تاثيرگذار ‏است، پس ارزش اين کار بزرگ را بدانيم.‏

 امروزه هم ما نياز داريم عيسي مسيح را به عنوان نجات دهنده بپذيريم و آن موقع است که نجات پيدا کرده و از گناه ‏آزاد و رها ميشويم و ميتوانيم رابطهاي عميق با خداوند داشته باشيم. ‏

آیه‌ای برای به

 خاطر سپردن:

«خداوند آنقدر جهان را محبت کرد که پسر یگانه خودش را فرستاد تا هر کس به او ایمان آورد هلاک نگردد بلکه ‏حیات جاودان یابد.‏» (یوحنا ۳_۱۶ ‏)

مشارکت پایانی:

از بچهها بپرسيم که آيا فکر ميکنند خدا ما را دوست دارد؟

 خدا چه کارهايي براي ما انجام داده است؟

خدا با عشق و محبتش ما را دوست دارد و ما به خاطر مسيح و کار او بر روي صليب، دختر و پسر خدا هستيم ويک خانوادهايم، براي اينکه مسير درست در هدف و برنامه خدا را شروع کنيم، چه کسي اين مسير را به ما ‏نشان ميدهد و ما را در اين راه کمک ميکند ؟

 در اين پرسشها و پاسخهايي که از بچهها دريافت ميکنيم، بچهها مفهوم تولد عيسي مسيح را به عنوان تنها نجات ‏و تنها کسي که رابطه ما را با خدا پيوند داد بهتر درک خواهند کرد.‏

 درصورت امکان پس از اجراي اين برنامه، نتيجه و باز خوردي که منجر شد را از طريق راههاي ارتباطي که در ‏انتهاي مجله درج شده است، انتقال دهيد و با ما به اشتراک بگذاريد.‏

براي کودکان، فضايي را براي بازي مهيا کنيد و خانهاي که در آن آتش سوزي شده را مشخص کنيد و سپس آنها در نقش آتشنشان بايد نقشهاي براي نجات خانه و خانواده در آن را بکشند. اين فضا را نسبت سن آنها سخت و آسان در نظر بگيريد و با آنها در مورد نقشه نجات و قلب پدر آسماني براي ما صحبت کنيد .از آنها بخواهيد تا شغلهاي ديگر را نيز بياد آورند.

فعالیت تجربی:

با وسيله و ابزار موجود مثل تکههاي چوب، پارچه و گياهان خشک شده از بچهها بخواهيد تا آخور گوسفنداني که ‏عيسي در آن متولد شد را درست کنند و در آن آخور، عيسي و مادرش مريم، يوسف و فرشتهاي که در آنجا ‏حضور داشت و چوپاناني که در آنجا شاهد ميلاد مسيح خداوند بودند را با عروسک يا آدمکهايي که خودشان ‏آنها را با خلاقيت و ايده خود ابداع کردهاند به صورت حجمي بسازند.‏

‏خيلي داستان جذابي بود که فهميديم بابانوئلي که هر سال کلي فيلم و عروسک و… در موردش مي‌بينيم از کجا ‏اومده و چه کاري کرده. وقتي براي دو تا فرزندم اين داستان رو تعريف مي‌کردم خيلي با عشق و محبت دقت ‏مي‌کردن و چند بار اين داستان رو با هم خونديم.

‏ فريده اهواز

توي کانون شادي با 5 تا از بچه‌ها اين داستان رو مي‌خونديم و خوشحالم که در انتها وقتي مشارکت مي‌کرديم ‏همشون مي‌خواستن بابانوئل بشن و تصميم گرفتيم که هر کدوم براي بچه‌هايي که سر چهار راه‌ها هستند ‏کاردستي درست کنيم و نقاشي بکشيم و با يک بسته کوچيک شکلات به سراغ اونها بريم. اين کار رو توي ‏کريسمس شروع کرديم ولي بچه‌ها الان مثل يک عادت براشون شده و در هر جلسه وقتي کاردستي درست مي‌کنند ‏به فکر اين هستند تا اون رو هديه بدن به بچه‌هاي کار.

رويا تهران

‏بچه‌هاي من وقتي شنيدند که داستان بابانوئل رو مـي‌خوام براشـون تعريـف کنـم ايـنقدر خوشحال بودند و با عشق ‏عکس‌ها رو دنبال مي‌کردند که من خودم به وجد اومده بودم. توي عکس‌ها دنبال بابانوئل با لباس قرمز و ريش سفيد ‏مي‌گشتن با کيسه هدايا روي دوشش. اما ياد گرفتند که بابانوئل افسانه‌اي نيست که بخونيم و از اون بگذريم بلکه ‏قلبي هست که امروز ما رو هم مي‌تونه مثل بابانوئل کنه تا براي بچه‌هاي ديگه با محبت هديه بخريم و دوستشون ‏داشته باشيم.

علي از شهرکرد

‏وقتي داستان نيکلاس رو مي‌خوندم براي خودم چقدر بياد داوود و ابراهيم در کتاب مقدس افتادم. اونها هم اشتباه ‏کردند و خدا همشون رو بخشيد. خيلي وقتها فکر مي‌کنم که بچه‌هام کار بدي کردن و سخته به راحتي ببخشمشون ‏ولي واقعا اولين قدم براي خودم اين بود که ببخشم و کمک کنم رشد کنند.

قول مي‌دم اين داستان رو اين هفته با همه بچه‌هاي فاميل درميون بزارم. ممنون براي اين داستان زيبا

شهرام رامسر

‏من توي مهدکودک کار مي‌کنم وقتي مجله به دستم رسيد اينقدر از مطالب اون مثل هميشه خوشحال و هيجان‌زده ‏بودم که وصف نمي‌شه کرد. بعد از صفحه فيلم رفتم سراغ کانون شادي قلب کليسا. با خوندن اين داستان تصميم ‏گرفتم منم قدم بردارم و مثل نيکلاس قلب مسيح و داستان مسيح رو به ديگران نشون بدم و رفتار کنم. براي همين ‏توي مهدکودک براي بچه ها داستان رو تعريف کردم. باورتون نمي‌شه که حتي معلم‌ها هم نشسته بودن و گوش ‏مي‌کردن. حتي دو تا از مادرها هم با شنيدن داستان بابانوئل مشتاق بودند تا کامل اونو بشنوند و با خانواده‌هاشون مطرح کنند. مي‌گفتن ما داستان رو تا حالا نمي‌دونستيم و فکر مي‌کرديم فقط عروسک و کارتونه.

مينا قشم

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

آخرین بوسه
اوریگنس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست