استيفان
«به آنان که شجاعانه براي مسيح ميايستند.»
يادداشتي خطاب به والدين و معلمين گرامي:
عيسي قبل از صعود به آسمان به شاگردان گفت: «اما چون روحالقدس بر شما آيد، قدرت خواهيد يافت و در اورشليم و تمامي يهوديه و سامره و تا دورترين نقاط جهان، شاهدان من خواهيد بود.» (اعمال رسولان 1: 8 )
شاگردان پس از عروج عيسي همواره مورد استهزاء رهبران يهودي قرار ميگرفتند. آنان تمام تلاششان را ميکردند تا ادعايي که شاگردان در مورد اينکه که «عيسي پسر خداست، از باکره متولد شده و پس از مرگ رستاخيز داشته» را سرکوب کنند و از بين ببرند. در واقع محققان يهودي نميخواستند که اين باور جديد که بعدها مسيحيت نام گرفت در اورشليم و مناطق اطراف آن گسترش پيدا کند. به همين دليل تمام تلاششان را ميکردند تا کليساهاي اوليه را از بين ببرند.
رهبران يهودي تمامي تلاششان را براي مهار و جلوگيري از پيشرفت و محبوبيت انجيل انجام ميدادند و عليه شاگردان توطئه ميکردند و در اثر همين توطئهها شاگردان دستگير ميشدند، شلاق ميخوردند، زنداني ميشدند و از آنها خواسته ميشد که در مورد عيسي در جايي صحبت نکنند. اما آنها همچنان با شجاعت در مورد عيسي مردم را تعليم ميدادند.
صدوقيان حتي به قدري از دست شاگردان خشمگين بودند که ميخواستند آنان را بکشند. اما شخصي از فرقه فريسي به نام «گامالائيل» که معلم شريعت بود و مورد احترام همه، آنان را از اين کار واداشت و خطاب به آنها گفت: «اي اسرائيليان، مواظب باشيد که چه ميخواهيد با اين اشخاص بکنيد. من به شما توصيه ميکنم که دست از اين افراد برداريد و آنان را به حال خود واگذاريد. زيرا اگر قصد و عملشان از انسان باشد بيگمان راه به جايي نخواهد برد، اما اگر از خدا باشد نميتوانيد آن را از ميان برداريد زيرا در آن صورت با خدا ميجنگيد!!!
سخنان گامالائيل نبوتي بود.
در ميان همين کشمکشها و خصومتها نسبت به کليساهاي اوليه بود که مسيحيان شاهد اولين شهيد مسيحي شدند و او کسي نبود جز استيفان؛ او جزو دوازده شاگرد عيسي نبود.
در مورد مرگ استيفان اطلاعات بيشتري موجود است تا در مورد بيوگرافياش. برخي معتقدند که استيفان نيز مانند بسياري از شاگردان در کليساهاي اوليه يهوديزاده بوده؛ برخي ديگر ميگويند که او يهوديهلنيستي (يوناني زبان) بوده زيرا او قادر بود با نو ايمانان مسيحي به راحتي به زبان ايشان ارتباط برقرار کند.
وقتي عدهاي از نو ايمانان يهودييوناني در مورد بيوه زنان کليسا که خوراک کافي براي خوردن نداشتند به شاگردان گله کردند، آنان را نزد استيفان فرستادند زيرا زبانشان را ميدانست.
استيفان مردي با ايمان و پر از روحالقدس بود و شاگردان او را به همراه شش نفر ديگر انتخاب کردند تا به بيوه زنان رسيدگي کنند. استيفان سخنوري با استعداد بود که با اشتياق وصف ناپذيري در مورد انجيل سخن ميگفت. او از اولين مدافعان کليساهاي اوليه بود و چنان با روح و حکمت حرف ميزد که مجادله کنندگان ياراي مقاومت در برابر آن را نداشتند.
او معجزات و آيات عظيمي نيز در ميان مردم به انجام ميرساند و سخنان استيفان خشم بسياري را بر ميانگيخت. از جمله تني چند از اعضاي کنيسهاي به نام «کنيسه آزاد شدگان» که از يهوديان قيروان و اسکندريه و اهالي کيليکيه و آسيا بودند. آنان وقتي ديدند که نميتوانند در برابر حرفها و معجزات استيفان مقاومت کنند مخفيانه چند تن را برگزيدند تا عليه او توطئه کرده و به دروغ بگويند: «ما شنيديم که استيفان به موسي و خدا سخنان کفرآميز ميگفت.» و سرانجام بعد از مدتي او را به شوراي عالي يهود کشاندند و ادامه ماجرا که در اين کتاب به شرح آن پرداخته شده است. نکتهاي که ارزش دانستن در مورد زندگي استيفان را دارد تنها به مرگ او منتهي نميشود بلکه اثرات و ثمراتيست که از آگاهي ايمان او به خداوند در زندگيها جاري ميگردد.
کتاب مقدس ميگويد در روز مرگ استيفان آزارها و سختگيريها بر عليه کليساها آغاز شد و موجب شد که مسيحيان بسياري به نواحي يهوديه و سامره پراکنده شوند. آنها به هر جا که ميرفتند انجيل را بشارت ميدادند و تعداد زيادي به مسيح ايمان ميآوردند. پس از مرگ استيفان کليساها رشد زيادي کردند. حتي يکي از کساني که شاهد سنگسار شدن و شهادت استيفان بود (سولس) خود تبديل به فعالترين مبشر مسيحي شد.
اگر چه ما به عنوان مسيحي شايد شرايطي که آنان تجربه کردند را تجربه نکنيم ولي دعاي ما اينست که فرزندان شما تحت تاثير جسارت و ايمان استيفان قرار بگيرند و شاهد ثمرات نيکو در زندگي و رابطه آنان با خدا باشيم چون نگاه کردن و سرمشق گرفتن از اين نوع ايمان و وفاداري است که اجازه ميدهد افراد بيشتري قلب خود را به مسيح بسپارند.
برای مطالعه کامل داستان تصویری استیفان میتوانید لینک این شماره را دانلود کنید