نام کتاب: جک و لوبیای سحرآمیز
جک و لوبیای سحرآمیز داستان افسانهای انگلیسی است که به شکل مصور به نگارش درآمده است و به صورت انیمیشهای کودکانه نیز در دسترس میباشد.
جک شخصیت اصلی این داستان همراه مادر فقیر و بیوهاش زندگی میکند و مادرش تنها داراییشان را به او میدهد تا با فروش آن دانه تهیه کند بلکه بتوانند با کشاورزی امورات خود را بگذرانند. در این راه جک با فریب شخصی روبرو میشود که به او وعده دانه سحرآمیز لوبیا را میدهد.
آری شیطان فریبکار است. او در بین راه منتظر ماست تا با سخنان زیبا و خانههای شکلاتی، ما را از مسیر اصلی منحرف کند.
ساقهای رو به آسمان! دانهای که نیاز به انتظار نیست تا درخت شود! در کتاب مقدس بارها خواندهایم که شیطان چطور فریب میدهد و ما را از هدف اصلی دور میکند. چگونه راههای خودش را به ما زیبا و معقول نشان میدهد و نتیجه آن هر چند که از ذهن ما دور باشد، اما ما راه آسان را با آغوش باز میپذیریم.
تا به حال چند بار این دانههای سحرآمیز را خریدهایم؟ آیا تمام داراییمان را صرف خرید دانههای سحرآمیز کردهایم؟
جک شخصیت اصلی داستان ما یک راه میانبر را انتخاب کرد. مشاوران او چه کسانی بودند؟ چه چیزهای چشمنواز و دلفریبی بودند؟ چرا او این تصمیم را گرفت؟ هدف او خرید دانه و خوشحالی مادرش بود و حالا او دانههایی بهتر از دانههای عادی داشت و میتوانست مادرش را خوشحال کند!!! آری هدف او زیبا بود؛ نجات از فقر و دریافت شادی…
اما او دانههای سحر آمیز را به جای دانههای واقعی انتخاب کرد، چرا که دانههای واقعی نیاز به کاشت، داشت و برداشت دارد؛ احتیاج آن دانهها صبر، تحمل، بردباری، نگهداری و تلاش است، ولی او راه میانبر را انتخاب کرد.
شاید این داستان تنها از نظر خوانندگان یک افسانه باشد تا کودکان را سرگرم کند، اما هدف اصلی نویسنده چه بوده؟!! نگاه و زاویه دید ما چیست؟ در اینجا میتوانیم اوج یک خیالپردازی را ببینیم که اگر حتی در حیاط خانه ما درخت لوبیای سحرآمیزی باشد چه ثمراتی در پیخواهد داشت. بارها از خداوند پرسیدهایم خدایا تو که توانا هستی چرا آرزوهایمان را برآورده نمیسازی؟ چرا صبح که از خواب بلند میشویم یک چمدان پر از پول پشت درِ خانهی ما نیست؛ چقدر ما انسانها راه میانبر را دوست داریم. آیا میدانیم که راه میانبر راه خدا نیست؟ در این افسانه ما با ثمرات یک راه میانبر روبرو میشویم.
جک در این داستان شخصی تنبل معرفی شده است. آیا جک از نظر شما تنبل است؟ شخصی که گاو را به شهر برد تا بفروشد، پسرکی که حاضر بود از درخت سحرآمیز لوبیا بالا رود! مسلماً بالا رفتن از درخت کار آسانی نیست. مواجهه با غول، عبور از ترسها و کلی برنامهریزی و تلاش برای رسیدن به سکههایی که برق میزنند.
آیا جک تنبل بود! تنبلی از نظر شما چیست؟ عدم حرکت اولین چیزی است که به ذهن ما میآید اما دیدیم که جک در حرکت و تکاپو بود. حرکت او چه ثمری داشت؟ اگرچه شاید این درخت به طور موقت ثروتی را وارد خانه کرده بود اما آرامش را از مادر جک دزدیده بود و همراه ثروت، نگرانی، ترس، خشم و طمع وارد زندگی آنها نیز شده بود. بارها ما در زندگی روزمره با این انتخاب روبرو میشویم که راه بهتر کدام است؟ در این راه با چه کسی مشورت میکنیم؛ با عقل و منطقمان، احساساتمان، دنیا یا با کلیسا و عیسی!؟ اصلاً مشورت پذیر هستیم یا بهترین راه را میدانیم!!! صرفاً این که میدانیم در حرکت هستیم کافیست یا باید در اراده خدا در حرکت باشیم؟
خداوندی که از همه چیز باخبر است میداند که اگر سختی در کار است برای تجهیز شدن ماست، تا با تجهیزات بتوانیم در زندگی قدم برداشته و مراحل رشدمان را طی کنیم؛ راه میانبر راه خدا نیست.
جک وقتی به بالای درخت میرفت در حال نقشه کشیدن برای دزدی بود؛ دزدی از کسی که خود دزد است. در این افکار به چه چیزی تجهیز میشد؟ نقشه کشیدن برای گفتن دروغ در او چه ثمری داشت؟ مادر او هم پر از حس نگرانی و ترس بود. مرغ تخم طلا به چه بهایی؟ در زندگی ما ثمر مرغ تخم طلا چیست؟ جک در زندگی خود طمع داشت و هر چیزی را بیشتر و بیشتر میخواست. چشمهای یافته بود که آب انبار ترک خوردهای بود. پول، طلا و حرکت بالا رفتن از ساقه لوبیا او را سیراب نمیکرد؛ این کار او نه تنها برای زندگی خودش خطرناک بود بلکه زندگی مادرش و حتی همسایهها و دهکده را در خطر قرار داده بود. جک زمانی متوجه شد که چه کار اشتباهی انجام داده و عواقب کارش به دنبال اوست و زندگی اطرافیانش را تحت تاثیر قرار داده است، ساقهی لوبیا را با تبر قطع کرد.
امروز چه درختی در زندگی ما رشد کرده که همچون ساقه لوبیا بلند است و سر به فلک دارد؟ جک بعد از تجربهای که در این باره داشت مشغول به کشاورزی شد و در آخر شاهزادهای با او ازدواج کرد. آری رسیدن به هدف مستلزم طی کردن یک مسیر میباشد. مسیری که راه و طریق خداوند باشد. در طی این مسیر ما در فرآیند به شباهت خدا در آمدن و فرزندی حقیقی حرکت میکنیم. حتی این نظم را در خلقت هم میتوانیم مشاهده کنیم؛ رشد گیاه مستلزم طی کردن مسیری میباشد و به دنیا آمدن کودک مستلزم ۹ ماه بارداری است و…
ما توسط او، و از راه ایمان، به فیضی دسترسی یافتهایم که اکنون در آن استواریم، و به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر میکنیم. نه تنها این، بلکه در سختیها نیز فخر میکنیم، زیرا میدانیم که سختیها بردباری به بار میآورد و بردباری، شخصیت را میسازد، و شخصیت سبب امید میگردد. (رومیان ۲: ۴-۵).
تشویقتان میکنیم که این کتاب را این بار با این دید مطالعه کنید و با این زاویه، کتابهای دیگری را نیز شما به ما پیشنهاد دهید، نظرات و دیدگاه خودتان را با ما به اشتراک گذاشته و در انتها با تأمل بر اینکه راههای میانبر و فریبها را شناسایی و با تبر آنها را ریشه کن کنیم و صبر و بردباری را از خدا دریافت کنیم، بلکه با قوت او به تمرین پرداخته تا هر روز بیشتر به شباهت الگویمان عیسی مسیح در بیاییم.
اکنون که اینها را میدانید، خوشا به حالتان اگر بدانها عمل کنید. (یوحنا ۱۳: ۱۷)
نور کلام خدا روشنگر مسیرتان
المیرا عزیزی