جک و لوبیا سحرامیز

نام کتاب: جک و لوبیای سحرآمیز

جک و لوبیای سحرآمیز داستان افسانه‌ای انگلیسی نوشته «کورالین بردشاو» است که به شکل مصور به نگارش درآمده و همچنین به صورت انیمیشن­های کودکانه نیز به تصویر کشیده شده است.

شاید این داستان تنها از نظر خوانندگان یک افسانه باشد تنها برای سرگرم کردن کودکان؛ اما به راستی هدف اصلی نویسنده چه بوده و نگاه و زاویه دید ما چیست؟ در اینجا می­توانیم اوج یک خیال‌پردازی را ببینیم که اگر در حیاط خانه ما درخت لوبیای سحرآمیزی بود چه ثمراتی در پی‌ خود خواهد داشت؟ بارها از خداوند پرسیده­ایم خدایا تو که توانا هستی چرا آرزوهایمان را برآورده نمی­سازی؟ چرا صبح که از خواب بلند می­شویم یک چمدان پر از پول پشت درب خانه ما نیست! چقدر ما انسان­ها راه میان‌بر را دوست داریم. آیا می‌دانیم که راه میان‌بر راه خدا نیست؟ در این افسانه ما با ثمرات یک راه میان‌بر روبرو می­شویم.

جک شخصیت اصلی این داستان همراه مادر فقیر و بیوه­اش زندگی می­کند و مادرش تنها دارایی‌شان را به او می­دهد تا با فروش آن دانه تهیه کند بلکه بتوانند با کشاورزی امورات خود را بگذرانند. در این راه جک از سوی شخصی فریب می‌خورد که به او وعده دانه سحرآمیز لوبیا را می­دهد.

آری شیطان فریب‌کار است. او در بین راه منتظر ماست تا با سخنان زیبا و وعده خانه­های شکلاتی ما را از مسیر اصلی منحرف کند.

ساقه­ای رو به آسمان! دانه­ای که نیاز به انتظار نیست تا درخت شود! در کتاب مقدس بارها خوانده‌ایم که شیطان چطور فریب می‌دهد و ما را از هدف اصلی دور می­کند. چگونه راه‌های خودش را به ما زیبا و معقول نشان می­دهد و نتیجه آن هر چند از ذهن ما دور باشد اما ما راه آسان را با آغوش باز می‌پذیریم.

تا به حال چند بار این دانه­های سحرآمیز را خریده­ایم؟ آیا گاهی تمام دارایی‌مان را صرف خرید دانه­های سحرآمیز نکرده‌ایم؟

جک شخصیت اصلی داستان ما یک راه میان‌بر را انتخاب کرد. مشاوران او چه کسانی و چه چیزهای چشم‌نواز و دلفریبی بودند؟ چرا او این تصمیم را گرفت؟ هدف او خرید دانه و خوشحالی مادرش بود و حالا او دانه­هایی بهتر از دانه‌های عادی داشت و می­توانست مادرش را خوشحال کند! آری هدف او زیبا بود. نجات از فقر و دریافت شادی. اما او دانه­های سحرآمیز را به جای دانه­های واقعی انتخاب کرد. چرا که دانه­های واقعی نیاز به کاشت، داشت و برداشت دارد. احتیاج آن دانه‌ها صبر، تحمل، بردباری، نگهداری و تلاش است ولی او راه میان‌بر را انتخاب کرد.

جک در این داستان شخصی تنبل معرفی شده است. آیا جک از نظر شما تنبل است؟ شخصی که گاو را به شهر برد تا بفروشد، پسرکی که حاضر بود از درخت سحرآمیز لوبیا بالا رود! مسلماً بالا رفتن از درخت کار آسانی نیست. مواجهه با غول، عبور از ترس­ها و کلی برنامه‌ریزی و تلاش برای رسیدن به سکه­هایی که برق می­زنند. آیا جک تنبل بود! تنبلی از نظر شما چیست؟ عدم حرکت اولین چیزی است که به ذهن ما می‌رسد اما دیدیم که جک در حرکت و تکاپو بود. ولی حرکت او چه ثمری داشت؟ اگرچه شاید این درخت به طور موقت ثروتی را وارد خانه کرده بود اما آرامش را از مادر جک دزدیده بود و همراه ثروت، نگرانی، ترس، خشم و طمع وارد زندگی آنها شده بود. بارها ما در زندگی روزمره با این انتخاب روبرو می­شویم که راه بهتر کدام است! در این راه با چه کسی مشورت می­کنیم؟ با عقل و منطق­مان، احساسات‌مان، دنیا یا با عیسی و کلیسا ؟ به راستی اصلاً مشورت‌پذیر هستیم یا به خیال خود بهترین راه را می­دانیم! صرفاً این که می­دانیم در حرکت هستیم کافی است یا باید در اراده خدا در حرکت باشیم؟

خداوندی که از همه چیز باخبر است می‌داند که اگر سختی‌ای در کار است برای تجهیز شدن ماست تا با تجهیزات بتوانیم در زندگی قدم برداشته و مراحل رشدمان را طی کنیم. راه میان‌بر راه خدا نیست.

جک وقتی به بالای درخت می­رفت در حال نقشه کشیدن برای دزدی بود. دزدی از کسی که خود دزد است. در این افکار به چه چیزی تجهیز می­شد؟ نقشه کشیدن برای گفتن دروغ در او چه ثمری داشت؟ مادر او هم پر از حس نگرانی و ترس بود. مرغ تخم‌طلا به چه بهایی؟ در زندگی ما ثمر مرغ تخم‌طلا چیست؟ جک در زندگی خود طمع داشت و هر چیزی را بیشتر و بیشتر می­خواست. چشمه­ای یافته بود که آب انبار ترک خورده‌ای بود. پول، طلا و حرکت بالا رفتن از ساقه لوبیا او را سیراب نمی­کرد. این کار او نه تنها برای زندگی خودش خطرناک بود بلکه زندگی مادرش و حتی همسایه‌ها و دهکده را در خطر قرار داده بود. جک زمانی که متوجه شد چه کار اشتباهی انجام داده و عواقب کارش به دنبال اوست و زندگی اطرافیانش را تحت تاثیر قرار داده است آن گاه ساقه‌ لوبیا را با تبر قطع کرد.

امروز چه درختی در زندگی ما رشد کرده که همچون ساقه لوبیا بلند است و سر به فلک دارد؟ جک بعد از تجربه­ای که در این باره داشت مشغول به کشاورزی شد و در آخر شاهزاده‌ای با او ازدواج کرد. آری رسیدن به هدف مستلزم طی کردن یک مسیر است. مسیری که راه و طریق خداوند باشد. در طی این مسیر ما در فرآیند به شباهت خدا درآمدن و تبدیل به فرزندی حقیقی حرکت می­کنیم. حتی این نظم را در خلقت هم می­توانیم مشاهده کنیم. رشد گیاه مستلزم طی کردن مسیری می­باشد.

ما توسط او و از راه ایمان به فیضی دسترسی یافته‌ایم که اکنون در آن استواریم و به امید سهیم شدن در جلال خدا فخر می‌کنیم. نه تنها این بلکه در سختی­ها نیز فخر می‌کنیم زیرا می‌دانیم که سختی­ها بردباری به بار می‌آورد و بردباری شخصیت را می‌سازد و شخصیت سبب امید می‌گردد. (رومیان۵: ۲-۴)

تشویقتان می‌کنیم این کتاب را باری دیگر از این نگاه و زاویه مطالعه کنید. شما نیز کتاب‌های دیگری را که مطالعه کرده‌اید به ما پیشنهاد دهید و نظرات و دیدگاه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.

آمین که راه­های میان‌بر و فریب‌ها را با تامل شناسایی کنیم و با تبر آنها را ریشه کن سازیم؛ صبر و بردباری را از خدا دریافت کنیم بلکه با قوت او به تمرین پرداخته تا هر روز بیشتر به شباهت الگویمان عیسی مسیح درآییم.

اکنون که اینها را می‌دانید خوشا به حالتان اگر بدان‌ها عمل کنید. (یوحنا ۱۳: ۱۷)

نور کلام خدا روشن‌گر مسیرتان.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

کلیسا دیگر نمی‌ترسد
فروشنده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست