سرمقاله
سلام فرزندم، تو شاید مرا نشناسی اما من تو را خوب میشناسم و به یاد دارم، همه چیز را درباره تو میدانم؛ نشستن و برخاستنت را، راه و رسمت را، سّرِ کلامت را، نگاهت را، افکارت را، حتی تعداد موهای سرت را به شماره میدانم. تو به شباهت من ساخته شدهای، در من است که حیات داری و حرکت میکنی، تو فرزند من هستی، تو را میشناختم، حتی قبل از آمدنت. قبل از اینکه حتی تصور و درکی از این دنیا داشته باشی من تو را انتخاب کردم، قبل از خلقت و آفرینش حقیقتاً در هیچ کدامشان نه در خلق جهان و نه در سِرشتن تو هیچ اشتباهی نبود، روزها و ساعتهای عمرت در دفترم حک شده تولدت زمان و مکانش با تمام ظرافت و دقت ثبت شده است؛ تو برگزیده و خاص هستی…
میدانم تو من را نمیشناسی، ولی هرگز از این ناراحت و خشمگین نیستم. من خداوند محبت هستم و دوستت دارم، میخواهم تمام محبتم را به تو بدهم، میپرسی چرا؟ تنها یک پاسخ وجود دارد چون تو فرزند من هستی و من پدر تو، من برای تو چیزهایی عظیمتر از هر پدر زمینی خواهم داشت، زیرا من پدر کاملتری هستم. هر آنچه تا به امروز نیکویی گرفتهای ثمره عشق من است و هدیه دستان من به تو.
یکایک اجزای تو را در رحم مادر من آمیختم و در زمانی که من میخواستم متولد شدی. من مهیا کننده هستم به هیچ چیز محتاج نخواهی شد. هر چه بخواهی به تو داده خواهد شد، خواستههای من برای آینده تو همواره با امید همراه بوده است. محبت من به تو ابدیست؛ فکرهای عالی من برای تو به مصابح شنهای ساحل زیاد و بیشمار خواهد بود. هرگز در نیکی و خیرخواهی کوتاهی نخواهم کرد زیرا تو آن گوهر ارزشمندی هستی که میخواهمت، میخواهم با تمام قلب و روحم با تو ارتباط داشته باشم و اعجازم را برتو آشکار سازم و هر آنچه که شگفتانگیز باشد برایت به ظهور رسانم.
اگر با تمام قلبت به دنبال من باشی مرا خواهی یافت، کسی را که از خواستههایت آگاه است خواهی یافت، کسی را که خودش بذر آن نیاز را در قلبت کاشته است مهیا و آماده است تا کارهایی بسیار بزرگتر و عظیمتر در زندگیات انجام دهد، اعمالی که ورای تصوراتت خواهد بود. من بزرگترین مشوق تو هستم، پدری هستم که در رنجها و مشکلات تسلی دهنده تو خواهم شد. خوب ببین، وقتی دلت میشکند من نزدیک تو هستم و تو را مثال شبانی که برهاش را در آغوش میکشد در آغوش خواهم کشید و بر سینه، روی قلبم خواهم فشرد. روزی خواهد آمد که دستان من اشکهای تو را پاک کند و همه دردها و رنجهایت را بردارد، من پدر تو هستم و تو را دوست دارم همانگونه که پسرم عیسی را دوست داشتم؛ در عیسی محبتم را بر تو نمایان کردم. او مظهر کامل آن چیزیست که من هستم او آمد تا برتو آشکار سازد که من پشتیبان تو هستم نه علیه تو، او آمد تا آنچه را که میان من و تو به واسطه گناه حائل و حجاب شده بود فرو ریزد و به تو بگوید که گناهانت دیگر به حساب نخواهد آمد و دیگر هیچ چیز مانع رابطه تو با من نخواهد شد، او مرد برای صلح برای آشتی دادن؛ برای آشتی تو با من، او مرد برای جبران گناهان تو، او مرد تا مفهوم عمیقترین محبت من به تو برایت آشکار شود. تنها راه دریافت این محبت تسلیم کردن او بود تا شما دریابید و دریافت کنید هدیه مرا، و اگر این هدیه مرا در فرزندم عیسی دریافت کنید هیچ چیزی هرگز شما را از محبت من جدا نخواهد کرد. فرزندم دوباره به خانه بازگرد من برای تو بهترین و بزرگترین جشنی را که تا به امروز حتی نمونهاش را هم ندیده باشی بر پا خواهم کرد و باز چون گذشته پدر تو خواهم بود و این تا به ابد ادامه خواهد داشت. تنها سوال من از تو این یک چیز خواهد بود! آیا میخواهی فرزند من باشی؟