شناسنامه فیلم:
“مفتآباد” محصولی که در سال 1395 بر پرده سینما نقش بست و اولین اثر و ساخته بلند پژمان تیمورتاش میباشد که قبلاً در کارنامه هنری خود چند فیلم کوتاه در مقام کارگردانی و همینطور چند فیلم بلند در مقام نویسندگی را دارا میباشد.
این کارگردان جوان سینما با بهرهگیری از قلم موفق خود اینبار توانسته در اولین ساخته خود نیز اثر قابل تاملی را در مقام کارگردان نیز بر جا گذارد و بازیهای بازیگرانی همچون برزو ارجمند و سجاد افشاریان در این اثر نیز بسیار موثر جلوه میکند.
خلاصه فیلم:
چندین جوان در خانهای با هم همخانه هستند و بصورت مجردی در کنار هم زندگی میکنند. در بین آنان یک نفر معتاد به مواد مخدر، یک معتاد در حال ترک و عاشق پیشه، برادری لنگان که سعی به رهبری خانواده دارد و رسول که با بیهدفی و بیانگیزگی در پی تغییر زندگی بوسیله ازدواج است زندگی میکنند. اما با بر ملا شدن اعتیاد و بیبندباریِ دانشجوی خانه و همینطور خبر ورود همسر رسول به این خانه، همه چیز دستخوش ماجرای این داستان میشود…
بررسی فیلم:
مفتآباد سمبلی از هدر دادن زندگیهای پر ارزش و جوانی در پی بیهدفی و بیانگیزگی جامعه است. دهکده و آبادیای که روش و سبک زندگی و بینظمیاش هر روز جوانان را هدر میدهد.
بیشترین سکانسهای این فیلم درون خانهای که حکایت از نظم جامعه و دنیای اطرافمان دارد میگذرد. بیهدفی افراد این خانه و جامعه که هر یک را به قعر تاریکی رهنمود میشود و زندگیهایی که یک به یک به سیاهی چاه و گودال تاریکی فرو میروند.
دانشجوی حقوقی که حتی با دانستن قانون و احکام راه به جایی ندارد و نجاتی از زندگی فرو ریختهاش نمییابد. او برای گذران زندگی سعی به مخفی کاری و فروش مواد مخدر به دیگر دانشجویان است تا بتواند خود نیز در این میان به بیهدفی خود جهتی به ناکجا آباد دهد.
رسول که با گرفتن پول و رهبری مالی سعی دارد سرپناهی برای خود و دیگران در این جامعه بنا کند ولی حتی قادر به ساخت سرپناهی برای خانواده و همسر خود نیست و بیهدفی او در اوج بینظمی نمایان است. او حتی در پی تصادف کوچکی، به دزدی موتور سیکلت و حتی فروش آن و کلاهبرداری میاندیشد و اوج بیانگیزگی او را دچار مفتآباد کرده است.
وحید که زبانی برای سخن گفتن ندارد و سعی میکند راه خروج تعفن را در خانه باز کند و نقشی کوچک در میان جامعه مفتآباد داشته باشد.
ایرج که در پی عدم موفقیتش در معامله خانه پدری سعی دارد برادر و دوستان خود را کنترل کند و نقش رهبری آنها را داشته باشد. اما در پی بیهدفی حتی رهبر هم در بینظمیها گرفتار است و هویت و احترام خود را هر ساعت از دست میدهد.
محسن که سرباز است و در پی ترک اعتیادش در پی پیدا کردن عشق و همراه خود است؛ او حال در شرف مرگ است و دست به خودکشی زده… او سمبلی از حفاظت و نگهبانی است که در جامعه مفتآباد رو به مرگ است و کسی خبر ندارد، بلکه همگی اسیر بینظمیها و بیهدفیهای خود هستند.
مفتآباد جامعه و دنیای اطرافمان را به تصویر میکشد. کلام خداوند حقیقت و راهنمای زندگی ماست. پیبردن به اهمیت این حقیقت سهم ما خواهد بود و با باور به این مهم هدف زندگی ما نمایان میشود و در پی آن سفر روحانی ما آغاز میگردد. آمین که با ایمان به این حقیقت و دریافت ان از مفتآبادهای زندگی رها شویم و ارزش و بهایی که برای نجات ما با خون عیسی مسیح پرداخت شد را بدانیم و خود را به حراج نگذاریم. چرا که مفت خریداری نشدهایم، بلکه با خون پر بهای او.