شالوم خداوند بر شما. در شروع سالی جدید با صفحه من یک زن هستم با شما عزیزان همراه هستیم.
آیا در هویتمان زندگی میکنیم؟ چطور در بحرانها عمل میکنیم؟ چه راهکاری پیش میگیریم؟ در این صفحه بر این هستیم با توجه به مشکلاتی که ما زنان نسبت به گذشتهای که ما را شکل داده چه در جامعه، چه در خانواده و چه افکار خودمان راهکارهایی را با هم به اشتراک بگذاریم. امروز با چه ترسی روبهرو هستیم؟ یکی از ترسهایی که زنان در جامعه و فرهنگ ما با آن در جنگ هستند ترس از قضاوت شدن میباشد. ترسی که سالیان سال به آنها بها دادیم و در همه جا (چه خانواده، چه کار و چه زندگی) این ترس ما را رهبری کرد. ما را به سخن نگفتن یا بالعکس به پرخاش و دفاع بیجا سوق داده است، جایی که نباید از راه خدا عقب بمانیم یا جلوتر حرکت کنیم، اما تصویر عمیقی که این ترس در ما کاشته است به عکس العملهایی خارج از هدایت روحالقدس وا میدارد. قضاوت را چطور میشناسید! ریشه این ترس کجاست؟ همانطور که در دروس شناخت گناه خواندیم ریشه گناه در قلب ماست و اگر ما شناختی نسبت به قضاوت نداشته باشیم چطور دچار ترس از آن میشویم. اگر آنچه که در درون ماست در تاریکیها پنهان شده را به نور مسیح در حضور او ببریم، نور او در تاریکیهای ما منور میشود و شفا و آزادی را دریافت میکنیم.
با شما برنامهای را در میان میگذاریم تا این برنامه را در مشارکتهایتان اجرا کنید و یک روز پر از شادی و آزادی و خاطرههایی زیبا کنار هم داشته باشید.
برنامه را با خوش آمدگویی و دعا شروع میکنیم؛ در ابتدا برای لمس بیشتر موضوع و هدفمان برنامهای را در نظر میگیریم.
این برنامه میتواند بنا به خلاقیتهای شما متفاوت باشد، میتوانید از یک ویدیو خطای دید استفاده کنید یا بحث و دعوایی را از قبل برنامهریزی کنید. بحث و گفتگویی که به نظر میرسد از عدم درک همدیگر یا بینظمی بوجود آمده و سعی کنید تا همه را به آرامش دعوت کنید و اجازه دهید با افکاری که به سمتشان میآید دقایقی را تنها باشند و سپس کاغذهایی را به آنها بدهید تا افکارشان را بدون نوشتن اسم در راستی بر روی کاغذ بیاورند. موضوع قضاوت نکردن مبحث بسیار وسیعی است که در هنگام صحبت باید بدانیم بر روی هدف تمرکز کنیم تا به شاخههای دیگر نرویم و به بخشش و رحمت خدا برسیم و از او راه حل و قدمهایی را بیاموزیم تا بتوانیم آنطور که خداوند ما را میبیند خودمان و دیگران را با نگاه فیاض ببینیم، نگاهی که کلام خدا به ما میآموزد. آری باید با خداوند هم فکر و هم نظر شویم و این نقطهایست که از تمام افکار محکومیت و قضاوت چه در مورد خودمان و چه دیگران آزاد خواهیم شد و حقیقت خداوند را جایگزین افکار انسانی میکنیم.
در نهایت نتیجهای که از این برنامه باید گرفته شود این است که ما چقدر ناتوان هستیم از درک کامل همه چیز و ما تنها از زاویه دید خودمان مطلب را در نظر میگیریم، اما خداوند بر همه چیز احاطه دارد و همه زوایا را میبیند بعد از لمس و درک اینکه ما از دیدن کامل موضوع عاجز هستیم و نباید کسی را محکوم کنیم صحبت را در خصوص قضاوت شروع میکنیم.
معنی قضاوت چیست؟ قضاوت به معنای: حکم کردن، داوری و محکوم کردن است. تا به حال به این فکر کردیم که از صبح تا شب ما چقدر آدمها را قضاوت کردیم یا آدمها ما را؟! گاهی ما بخاطر اینکه قضاوت شدیم قضاوت میکنیم، بنظرتون ریشه قضاوت از کجاست؟ ریشه آن در درون قلب ماست. ریشهای که از آنچه درگذشته دیده، شنیده و چشیدهایم سرچشمه میگیرد؛ تجربیات ما و دیدِ کوچکِ دنیاییِ ما. احساسات ما دائماً بر روی عکسالعملهای ما تاثیر میگذارد. قضاوت میتواند از بچگی در خانواده یا اجتماع ما شکل بگیرد. گاها ما در کودکی با دیگر کودکان مقایسه شدیم و بنا بر آن مورد قضاوت و مقایسه قرار گرفتهایم. در فرهنگ ایرانی قضاوت، محکوم کردن، حکم و داوری تعاریف منفی دارد و بخاطر این موضوع ما برای قضاوت به دنبال منفیها در دیگران هستیم، در کلیسا، در محیط کار، در محیط آموزشی و یا در خانه و… با خیلی افراد در ارتباط هستیم، ما خواسته یا ناخواسته از آنها میشنویم و کارها و رفتار آنها را میبینم ولی به نظر شما آیا ما اجازه قضاوت در مورد آنها را با توجه به معیار دیده و شنیدههایمان داریم؟
خداوند میفرماید: «افکار من افکار شما نیست، و نه راههای من، راههای شما. زیرا چنانکه آسمان از زمین بلندتر است، راههای من نیز از راههای شما و افکار من از افکار شما بلندتر است.» (اِشعیا 55: ۸-۹)
حالا ما چطور میتوانیم از روی دیدهها و شنیدههایمان قضاوت کنیم؟ تا حالا به آسیبی که قضاوت به خودمان و دیگران میزند فکر کردهایم؟ قضاوت غلط ما در مورد خودمان و دیگران با خودش، محکومیت، غیبت و بدگویی، تهمت، دل شکستگی، خشم و جدایی میآورد؛ هیچکدام از اینها ثمرات خوبی نیست، بهتره اجازه بدهیم خدا وارد عمل شود و بخشیدن را به ما بیاموزد. بخشش مهمترین اصل در قضاوت نکردن است و رابطه مستقیم با محبت کردن دارد، همانطور که خدا با بخشش و فیض عظیمش ما را محکوم نکرد. «زیرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر یگانهی خود را داد تا هر که به او ایمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حیات جاویدان یابد. زیرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانیان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به واسطهی او نجات یابند.» (یوحنا 3: 1۶-۱۷)
با شناخت این محبت عظیم و نور او میتوانیم از گناه متنفر شویم نه از گناهکار، و قدم به توبه و اعتراف بگذاریم.
در کتاب ایوب قضاوتها و سخنان دوستان ایوب را نسبت به مشکل پیش آمده میتوانیم بخوانیم و در بابهای آخر خداوند عظمت افکار خود را به ایوب یادآور میشود و این شناختِ نور، ایوب را به توبه و شفاعت وا میدارد. به شما پیشنهاد میکنم تا با خواندن این کتاب و لمس و شناخت بیشتر این نور این قسمتها را برای میهمانها شرح دهید. با هم نگاهی به کتاب ایوب میاندازیم:
«آنگاه ایوب خداوند را پاسخ داده، گفت: میدانم که به انجام هر چیز توانایی، و هیچ قصد تو را مانع نتوان شد. فرمودی ”این کیست که بدون معرفت تدبیر مرا در هالهی ابهام فرو میبرَد؟“ آری، من از آنچه نمیفهمیدم، سخن گفتم، از چیزهای فراتر از عقل من که آنها را نمیدانستم. فرمودی ”بشنو تا سخن گویم. از تو میپرسم و مرا پاسخ ده.“ گوشِ من دربارهی تو شنیده بود، اما حال چشمانم تو را میبیند؛ از این رو از خویشتن کراهت دارم، و در خاک و خاکستر توبه میکنم.» (ایوب ۴۲: ۱-۶)
و سپس از میهمانان دعوت کنید تا زخمها، نگرانیها و تمامی محکومیتها را در دعا به حضور خدا برده و با توبه و اعتراف به سمت خلقت تازه حرکت کنند و خود نیز با آنها همراه شوید. در این بخش میتوانید از سرودهای پرستشی ستایشی کمک گرفته تا در آرامش بیشتر تمرکزها بر خداوند قرار گیرد. در این بین برای همه دعا کرده و خداوند را به افکار و راههایمان دعوت کنیم و بیاد بیاوریم که مسیح جان خود را داد بر روی صلیب تا در او و به واسطه خون او آزاد و پیروز باشیم و اعلام کنیم که میخواهیم در افکارمان این تولد تازه را دریافت کنیم.
«زیرا محبت مسیح بر ما حکم فرماست، چون یقین داریم که یک تن به خاطر همه مرد، پس همه مردند. و به خاطر همه مرد تا زندگان دیگر نه برای خود، بلکه برای آن کس زیست کنند که به خاطرشان مرد و برخاست. بنابراین، از این پس دربارهی هیچکس با معیارهای بشری قضاوت نمیکنیم، و هر چند پیشتر دربارهی مسیح اینگونه قضاوت میکردیم، اکنون دیگر چنین نیست. پس اگر کسی در مسیح باشد، خلقتی تازه است. چیزهای کهنه درگذشت؛ هان، همه چیز تازه شده است! اینها همه از خداست که به واسطهی مسیح ما را با خود آشتی داده و خدمت آشتی را به ما سپرده است. به دیگر سخن، خدا در مسیح جهان را با خود آشتی میداد و گناهان مردم را به حسابشان نمیگذاشت، و پیام آشتی را به ما سپرد. پس سفیران مسیح هستیم، به گونهای که خدا از زبان ما شما را به آشتی میخوانَد. ما از جانب مسیح از شما استدعا میکنیم که با خدا آشتی کنید.» (دوم قرنتیان 5: ۱۴-۲۰)
و بعد از اتمام زمان دعا وارد قسمت شهادت میشویم؛ شهادتی را که یکی از مسئولین آماده کرده را با آنها در میان میگذاریم.
سلام به همه عزیزان من ندا هستم.
پیامی که خواهر عزیزم گفتند در راستای تمرینی بود که شخصاً در چالش آن بودم، در مورد قضاوت. قضاوت کردن یکی از ضعفهای من بود و در زمانی که به مسیح هنوز ایمان نیاورده بودم دچارش بودم و نمیدانستم که گناه است. وقتی به مسیح ایمان آوردم سعی میکردم که این ضعف خودم را پنهان کنم، مثل خیلی از ضعفهای دیگر یعنی هم قضاوت میکردم هم ترس از قضاوت داشتم که این هم خودش گناه بود ولی باز پنهان میکردم، وقتی صبح از خواب بیدار میشدم خواسته یا ناخواسته افکارم به سمت قضاوت کردن میرفت. باعث میشد خیلی عذاب بکشم. میدانستم این کار گناه است ولی میترسیدم که به کسی بگویم و این را هم میدانستم که قضاوت کردن کار من نیست و کار خداست، پس من چرا این کار را انجام میدهم. مدتی پیش شبانم کلاسهای تعلیمی راجع به قدمها را شروع کرد و این ضعف من جزء این قدمها بود ولی من باز پنهان میکردم و برای آن خودم قدمی بر نمیداشتم.
تا دوباره درسهای جدید شروع شد که ضعفهای خودمان را زیر نور خداوند بیاوریم. من اصلاً نمیتوانستم همچین کاری کنم ولی یک شب واقعا خدا ذهنم را دگرگون کرد با صحبتهای شبانم، برادر و خواهرهای ایمانیام دیدم چقدر من دچار ضعف هستم و بزرگترین ضعف من هم نگفتن ضعفهام میباشد. چون در تاریکی پنهان میکردم و به حضور خدا و زیر نور خدا نمیآوردم؛ و تصمیم گرفتم دیگر از پنهان کاری دست بکشم و ضعف و درد و زخمهای خودم را به حضور خدا ببرم و پیش ایمانداران و شبانم اعتراف کنم. اینجا بود که برای اولین بار در جلسه مشارکت در فضای مجازی ضعف خودم را به شبانم و بقیه عزیزان گفتم و شبان عزیزم گفتند که برای این موضوع یعنی قضاوت کردن خودت و عزیزان ایماندار در دعا باش و هر شب خودت را ارزیابی کن.
الان یک هفته است که صبح از خواب بیدار میشوم برای خودم دعا میکنم افکارم را در نام مسیح تقدیس میکنم و بعد شیطان را از خودم و ذهنم دور میکنم. روزهای اول برای من خیلی سخت بود و بسیار دچار وسوسه میشدم ولی مدام یاری خدا را طلب میکردم و شیطان را از خودم دور میکردم و واقعاً با تمام وجودم هشدار روحالقدس را در قلبم میشنیدم که به من میگفت: ندا افکارت را به خدا بسپار، نزار به سمت قضاوت کردن برود. برام خیلی پر برکت بود و در این لحظه که دارم مینویسم یادم به کلام خدا افتاد، رساله یعقوب باب۴ آیه ۵ «روحی که خدا در ما ساکن کرده، تا به سر حد مرگ مشتاق ماست؟ اما فیضی که او میبخشد بس فزونتر است.» من واقعاً این احساس را دارم که وقتی از روح خدا بخواهیم هر لحظهای او مراقب ما هست و به ما یادآوری میشود. همانطور که در کلام خدا میخوانیم «بخواهید که به شما داده خواهد شد.»
روزهای بعد تمرین کردم که هر وقت فکرم به سمتی کشیده میشد که از خدا نبود شروع به دعا کنم. شیطان را در نام مسیح از خودم و از افکارم دور اعلام کنم و افکارم را به خدا بسپارم و شب خودم را ارزیابی کنم که از ۱۰ به خودم چه امتیازی میتوانم بدهم. باز هم میگویم اول تمرین سخت هست چون در تلاش هستم که نفسم را انکار کنم و این کار را با قوت خدا و تمرین انجام میدهم و اکنون در هنگام ارزیابی از 10 به خودم 8 میدهم. آمین روزی باشد که این ضعف و خیلی از ضعفهای دیگر من کاملاً برداشته شود و مثل الماس تراش خورده، همه در حضور خدای قدوس حاضر شویم. این تمرین باعث شد که هر ضعفی در خود میبینم، اول زیر نور خدا ببرم و اعتراف کنم و هر فکری که بر ضد شناخت خدا قد علم کرده به اطاعت از مسیح در بیاید. برکت خدا با همه شما عزیزان.
بعد از شهادت وارد قسمت بازی شده تا با شادی این پیام را با دیگران خارج از این جلسه هم بتوانیم به اشتراک بگذاریم. برای این منظور بازی پادشاهیها را در نظر گرفتیم. این بازی به این صورت است که هر کس برای خودش نام یک شخصیت را انتخاب میکند و آن را بر روی کاغذ مینویسد. سپس تمامی نامها یکبار خوانده خواهد شد و میبایست سعی کنیم نامها را به حافظهمان بسپاریم. پس از آغاز بازی شروع به حدس زدن میکنیم و به نوبت و ترتیب سعی براین خواهیم کرد که شخصیتهای نوشته و خوانده شده را به افراد حاضر در گروه نسبت و تطبیق دهیم. در ابتدا هر تیم یک نفر عضو دارد اما به مرور به تعدادشان افزوده میشود به این صورت که آن شخصی که اسم را درست حدس زد، نامبرده را به تیم خود (پادشاهی خود) میآورد و با مشورت نام بقیه افراد را حدس میزنند و نامی که حدس زده شده از گردانه بازی خارج میشود. این ادامه پیدا میکند تا به دو پادشاهی برسند، یعنی دو تیم که در مشارکت توانستهاند اسامی را درست حدس بزنند و در نهایت یکی از این دو تیم که توانست نام پادشاهی تیم دیگر را حدس بزند تمامی افراد را زیر پادشاهی خود میگیرد و برنده خواهد بود.
شکر برای این زمانیهایی که خداوند مهیا میکند تا در کنار یکدیگر از برکتهای آسمانی برخوردار شویم و با حضور یکدیگر دلگرم شویم.
در شماره بعد نیز شهادتها و نظرات کسانی که در این مشارکت با ما همراه بودند را با شما درمیان میگذاریم.