ملاقات مریم و الیزابت

کریسمس مبارک…

در این شماره از مجله بر این هستیم تا در مورد ملاقات مادر عمانوئیل، منجی بشر و مادر یحیی، آماده کننده راه خداوند قدری تأمل کنیم.

همانطور که در شماره‌های پیشین مجله از دیدار فرشته خداوند و مریم صحبت شد به یاد می‌آوریم که مریم تمام سختی راه را پذیرفت و پاسخش به فرشته خداوند این بود که ” بشود”، آری اطاعت خود را به عمل رسانید و گفت “کنیز خداوندم آنچه درباره من گفتی بشود.”

فرشته خداوند خبر آبستن بودن الیزابت را به مریم داده بود که الیزابت در سن پیری پسری در راه دارد. آری او که نازا بود در شش ماهه باردار است.

و اما الیزابت…، الیزابت همسر زکریا کاهن بود. زنی که ضعف نازایی را با خود داشت، مورد لطف خداوند قرار گرفت و بارور شد. فرشته خداوند وقتی خبر باردار شدن الیزابت را در سن پیری به مریم داد گویی در قلب مریم نوری از امید و هم‌دردی در این شادی بزرگ را تابانید، او فهمید که الیزابت می‌تواند، دوست امین او باشد.

در آن روزها، مریم برخاست و به ‌شتاب به شهری در کوهستان یهودیه رفت، و به خانه‌ی زکریا درآمده، اِلیزابِت را سلام گفت. چون اِلیزابِت سلام مریم را شنید، طفل در رَحِمش به جست و خیز آمد، و اِلیزابِت از روح‌القدس پر شده، به بانگ بلند گفت: «تو در میان زنان خجسته‌ای، و خجسته است ثمره‌ی رَحِم تو! من که باشم که مادرِ سرورم نزد من آید؟ چون صدای سلام تو به گوشم رسید، طفل از شادی در رَحِمِ من به جست و خیز آمد. خوشا به حال آن که ایمان آورْد، زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است، به انجام خواهد رسید.»  (لوقا 1: 39-45)

“مریم برخاست”؛ گویی این جمله می‌خواهد مطلبی عمیق را به ما یادآوری کند. مریم وعده را شنیده بود و “بشود” را گفته بود، شاید بعد از این گفتگوی شیرین با خدا، افکار زیادی به سوی مریم حمله‌ور شده بود. می‌توانیم با کمی دقت دریابیم که بعد از وعده‌های خدا شیطان بی‌کار نمی‌نشیند و به سمت افکار ما هجوم می‌آورد تا بدزد آنچه خدا به ما بخشیده است. عملکرد مریم چه بود؟ شاید در حجم سوالات بسیاری که دنیا از او می‌کرد و سختی‌هایی که برای او نمایان می‌شد، مریم در پای مشکلاتش نشسته بود و از ترس اینکه چه چیزی در انتظارش است؟؟؟

اما به یادآورد که فرشته خداوند خبر آبستن شدن الیزابت را به او داده بود. این خبر چون نور امیدی مریم را از ترس‌ها و نگرانی‌هایش بلند کرد. آری او برخاست، ما چگونه عمل می‌کنیم؟ آیا نور امید خداوند را می‌بینیم یا در تاریکی ناامیدی‌ها هنوز نشسته‌ایم؟

مسیح در ماست…

ما برای مشارکت‌ها، کمک به دیگران، برای نور و نمک مسیح بودن و تاثیرگذار بودن چقدر مشتاق هستیم؟

مریم می‌دانست که عمانوئیل را باردار است، پس برخاست. مریم با فروتنی به ملاقات الیزابت می‌رود، او را تشویق می‌کند. خوشحالی مریم از اینکه الیزابت نازا برای خداوند پسری به دنیا می‌آورد را می‌توان از قدم‌ها و کلام او حس کرد.

ما چقدر خوشحال می‌شویم از این که مردم پیام خدا را بشنوند؟ آبستن ماموریت و حرکت خداوند باشند؟ مریم به شتاب به سمت خانه الیزابت رفت، آیا پاهایمان برای بلند شدن در پادشاهی خدا و در نظم خدا حرکت کردن، شتابان است؟

او برخاست، تا وعده خدا به انجام رسد. او همکار خداوند بود؛ چقدر برای سلام گفتن پیشرو هستیم؟ او شتافت تا الیزابت را سلام گوید.

مریم در بَطن خود منجی بشر را داشت و ثمرات آن فروتنی، پاهای تیز رو برای برکت بود، سلام را بر لب داشت، ایمان و امید و محبت را پوشیده بود و قدم برمی‌داشت.

ما در بَطن خود چه داریم؟ آیا با حضور خداوند در وجودمان، از مشکلات برمی‌خیزیم و به سمت سلام دادن می‌شتابیم؟

همان طرز فکر را داشته باشید که مسیح عیسی داشت، او که هم‌ذات با خدا بود، از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفته، به شباهت آدمیان درآمد. و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید. پس خدا نیز او را به‌غایت سرافراز کرد و نامی برتر از همه‌ی نام‌ها بدو بخشید، تا به نام عیسی هر زانویی خم شود، در آسمان، بر زمین و در زیر زمین، و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیحْ “خداوند” است، برای جلال خدای پدر. (فیلیپیان 2: 5-11)

عیسی آمد تا ما را به سمت نور ببرد، به سمت خدایی که هیچ‌کس هرگز ندیده، ما را به سمت او و آغوش او ببرد، مریم نیز همان‌طور عمل ‌کرد. مریم نزد الیزابت نرفت تا بگوید که آنچه در بطنش دارد، معجزه خداوند، بزرگ‌تر از معجزه‌ای است که برای الیزابت اتفاق افتاده. او با غرور قدم برنداشت تا بگوید هیچ مردی او را لمس نکرده و او باردار منجی بشر است. شاید مریم می‌توانست بنشیند و در فخر اینکه در رحم، خداوند را دارد،  الیزابت را بخواند.

اما مریم معجزه خدا برای الیزابت را حقیر نشمرد و خود را بالا نبرد، بلکه با فروتنی پیشرفت و سلام داد.

آنچه در دل مریم بود، بر او تاثیر گذاشته بود. ما وقتی به مسیح ایمان می‌آوریم و می‌گوییم عیسی به قلبم بیا…، آیا اجازه می‌دهیم خداوند همچون مریم روی ما تاثیر بگذارد و از ثمرات حضور او پُر شویم، یا او را در قایق‌هایمان خوابانیده و سکان در دستان خودمان است؟

مریم با اینکه می‌دانست چه چیزی در بطن خود دارد و هیچ قدرتی بالاتر از قدرت خداوند در بطن او نیست، اما با فروتنی وارد مشارکت می‌شد، با فروتنی دیگران را تشویق می‌کرد، هنوز هیچ رساله‌ای از پولس و پطرس نبود اما در قلب مریم کلام خدا بود، آری…

صاحب کلمه، لوگوس، درون مریم عمل می‌کرد. رسالات می‌گویند که به یکدیگر بیاندیشید، بارهای یکدیگر را متحمل شوید، همدیگر را تشویق کنید، پیوسته یکدیگر را محبت نمایید.

آری اگر در عیسی ریشه بگیریم می‌توانیم همچون مریم عمل کنیم.

 ما در بطن‌مان آیا عیسی را داریم؟ آیا از او تاثیر می‌گیریم؟ عیسی ازلی و ابدی است…، او همه جا وجود دارد…، اما ما با بشارت و تشویق و محبت خالصانه می‌توانیم عیسی را وارد زندگی‌ها کنیم. آیا برای دیدن معجزه و فیض خداوند در فرزندان او شتابان هستیم؟

مریم با اینکه فیض خدا را همراه داشت، اما تشنه بود تا با الیزابت دیدار کند و کار خداوند را در زندگی او نیز ببیند و از کار خداوند سخن بگوید. الیزابت وقتی سلام مریم را شنید از روح‌القدس پُر شد و طفل در رحمش به جست و خیز آمد.

چقدر گوش‌هایمان سلام خداوند را می‌شنود؟ آیا گوش‌هایمان را برای شنیدن سلام خدا تیز کرده‌ایم؟ آیا در شنیدن تند هستیم؟

آری سلام خداوند تا عمق جان نفوذ می‌کند. مریم هنوز از آنچه در بطن خود داشت سخن نگفته بود، تنها با گفتن “سلام” روح‌القدس بر الیزابت آشکار کرد که کیست که به ملاقات او آمده؟

چه ملاقات زیبایی…، چه شادی عظیمی…

اما در آن طرف داستان، قسمت دیگری از بدن وجود دارد که ملاقات کننده هست…، الیزابت…

آیا زمانی پیام مسیح را می‌شنویم، زمانی کسی در ارتباط با خدا با ما صحبت می‌کند، زمانی کسی برای مشارکت با ما قدم برمی‌دارد، حتی اگر از نظر ما آدم لایقی نیست، گوش‌هایمان برای صدای خدا تیز است؟

ما چطور می‌شنویم؟ ما از کلام خدا چطور به وجد می‌آییم؟ ما چقدر از حضور خداوند شاد می‌شویم؟

الیزابت با این که پیر و سالخورده بود اما در کمال فروتنی به مادر جوان گفت “من که باشم که مادر سرورم نزد من آید”؛ ثمرات روح‌القدس در الیزابت دیده می‌شد، محبت، شادی، فروتنی، مهربانی و…

مشارکت مریم و الیزابت ثمره‌اش قوت قلب بود و پُر شدن از روح‌القدس، مریم سرود سرداد، سرودی که خداوند را با فروتنی تمجید می‌کرد، او سه ماه نزد الیزابت ماند یعنی تا پایان ۹ ماهگی.

مشارکت‌های ما چه ثمره‌ای دارد؟ آیا ما همچون الیزابت سلام را شنیده و مریم‌ها را برکت می‌دهیم؟ آیا فروتن هستیم؟ آیا همچون الگویی که مسیح به ما داده پای یکدیگر را می‌شویم؟ و چقدر در مشارکت‌هایمان حضور خدا را می‌چشیم؟ چقدر یکدیگر را تشویق می‌کنیم؟

الیزابتی که در گذشته هیچ ثمری نداشت و برای همسرش که یک کاهن بود نمی‌توانست نسلی بیاورد، با دعاهایش خدا این فیض را به او داد تا باردار شود، اما این بارداری برای او غرور را به همراه نداشت، بلکه او نیز فروتن بود.

آیا نگاهمان به خداوند است یا با خود می‌اندیشیم چرا من نه؟؟؟

الیزابت می‌توانست با غُر و شکایت بگوید چرا ثمره رحم من منجی عالم نیست؟ چرا بعد از این همه سال انتظار، حال که پیر و فرسوده شده‌ام خداوند مرا فیضی نداد تا مسیح را در بطن داشته باشم؟ الیزابت می‌توانست خودش را با مریم مقایسه کند، همسرش کاهن بود، با تجربه بود، بنا به سنش بیشتر با خدا وقت گذاشته بود. می‌توانست مریم را رقیب ببیند و ناشُکری کند. ما انسان‌ها هر چقدر برکت داشته باشیم وقتی کسی را می‌بینیم که برکت بیشتری شامل حالش شده است چه برخوردی داریم؟ آیا سخاوت داریم؟ و شکرگزار آنچه خدا برایمان در نظر دارد هستیم؟

در فرهنگ جامعه و ایران و ایرانی زبان جمله “چرا من نه” بسیار متداول است. زبان شکایت‌مان به سمت خدا بلند است. اگر اتفاقی خارج از خواسته خودمان باشد خداوند را خطاب کرده می‌گوییم “چرا من، باید به این سرنوشت دچار شوم؟” و اگر خداوند کسی را در همسایگی‌مان برکت دهد فریاد می‌زدیم که “خدایا چرا من را برکت ندادی؟” و هر آنچه داریم در نظرمان بی‌ارزش می‌شود.

چقدر قلب خدا را به درد می‌آوریم؟ وقتی با نگاه حسرت که سرچشمه آن غرور است از خداوند شکایت می‌کنیم.

درست مانند حوا که در حضور خدا بودن برایش کافی نبود و خواست همچون خدا باشد و این لعنت نسل به نسل عامل سقوط انسان بود.

و اما خبر خوش، خبر خوش این است که منجی بشر به دنیا آمد و همانطور که الیزابت در روح خدا سخن گفت “که خوشا به حال آن که ایمان آورد زیرا آنچه از جانب خداوند به او گفته شده است به انجام خواهد رسید” و در یوحنا 1: 12 می‌خوانیم “امّا به همه‌ی کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد.”

آری خداوند با تولد، مرگ و قیام خود ما را از این لعنت آزاد کرد. دیگر در اسارت غرور، حسرت و… نخواهیم بود، بلکه با قوت روح‌القدس می‌توانیم در برابر وسوسه‌ها “نه” بگوییم و در مشارکت‌هایمان از حضور خدا لذت ببریم و پُر از شادی و شَعف یکدیگر را چنانکه خدا می‌خواند خطاب کنیم، خجسته بخوانیم، فروتن باشیم و یکدیگر را برکت دهیم و فیض و کار خداوند را در زندگی یکدیگر ببینیم و از آن لذت ببریم.

از این ملاقات بیشتر می‌توانیم در درونمان و آنچه در بَطن داریم تامل کنیم.

اگر حضور خداوند و معجزه او هست!؟ ثمرات او از پیش می‌آید، پس بیایید هر لحظه بطن‌ و انگیزه‌هایمان را چک کنیم تا ببینیم متحمل چه باری هستیم! دروغ، ریا، حسرت، کینه، تلخی و یا محبت خدا…

آیا مرکب خداوند هستیم؟ آیا می‌خواهیم خداوند را با قدم‌هایمان به مشارکت‌ها بیاوریم؟ باید بدانیم او هر جا رود با فروتنی می‌رود. او که از برابری با خدا به نفع خود بهره نجست خود را خالی کرد. او با دادن جان، صاحب قلب ما شد. با فروتنی؛ اگر در  قدم‌هایمان فروتنی هست، پس خدا فروتنان را فیض می‌بخشد، حضور او نیز با ما است.

بیایید همچون عروس خداوند عمل کنیم و به همه حسرت‌ها، قیاس‌ها، غرور، لجاجت، غمگینی، تلخی، “نه” بگوییم و آن‌ها را نپذیریم، چون خداوند ما را قدرت بخشید تا همچون فرزندان نور عمل کنیم و دیگر هم شکل این عصر نباشیم، آری همانطور که در غلاطیان ۵ می‌خوانیم ثمره‌ی روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است. هیچ شریعتی مخالف این‌ها نیست. آنان که به مسیحْ عیسی تعلّق دارند، نَفْس را با همه‌ی هوس‌ها و تمایلاتش بر صلیب کشیده‌اند. اگر به روح زیست می‌کنیم، به روح نیز رفتار کنیم. خودپسند نباشیم و از به خشم آوردن یکدیگر و حسادت نسبت به هم دست بداریم. (غلاطیان 5: 22-26)

آمین هر روز از حضور خدا شاد باشیم و تولد مسیح را ببینیم و بچشیم.

گروه بانوان اسمیرنا

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

هنر در شهر
بابا لنگ دراز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست