سال نو ميلادي مبارک و باز فرصتي تازه براي شروعي تازه
سلام و درود به خوانندگان صفحه «من يک زن هستم»، در اين شماره در نظر داريم گفتگويي در مورد نظم و بينظمي در زندگي روزمرهمان داشته باشيم.
در جهان پيرامونمان همه چيز در طبيعت، نظم خدا را فرياد ميزند. آري نظم خدا در خلقتش آشکار است؛ نظمي که داراي يک چرخه است و از منبع حيات شروع شده و به او ختم ميشود و اين سلامتي است.
همانطور که سلامت ثمره نظم ميباشد؛ بيماري نيز نتيجه يک بينظمي سلولي و ژنتيکي و… ميباشد و اين ميتواند تمام جنبههاي زندگي ما را در برگيرد. نظم سلامتي همچون رودي است که در مسير درست در حرکت است و بينظميها، طغيان و آشفتگي رود را به همراه دارد.
الگوي ما براي نظم چيست؟ نظم خداوند در کتاب مقدس يکي از مشخصهها و دستخطهاي اوست که گواهي ميدهد تمامي آن به قوت و هدايت روحالقدس نوشته شده است.
وقتي از نظم صحبت ميشود اطاعت نيز خودنمايي ميکند، چرا که نظم، حاصل اطاعتي است در اعتماد به خداوند.
به خاطر داشته باشيم خانه ما يک کليساي کوچک ميباشد که ممکن است ميهمانان زيادي را پذيرا باشد. بياييد به خانههايمان سفر کنيم و مشکلات يک زن را در جامعه ايراني درک کنيم؛ مادرِ خانوادهاي را در نظر داريم که بار زيادي را بر روي دوش خود حمل ميکند، چرا که در خصوص نظم خانه تمرين کرده؛ شايد از کودکي و به هر علتي اين نظم در او شکل گرفته که هر چيز را در جاي مناسب قرار دهد. آري، او روزهاي بسياري را به اين تمرين پرداخته و هر چيزي خارج از انضباطي که او بدان عادت دارد براي او سخت است. او هر روزه در حال خدمت به اعضاي خانواده است؛ خود را وقف اين انضباط کرده، اما گويي هيچکس اهميت اين کار را نميبيند. او فکر ميکند هر کاري را که در خانه انجام ميدهد هيچ کس قادر به انجام دقيق آن نيست و ثمرهاش خستگي، انتظار و توقع است.
آري! او با تمام توان خود در حال خدمت به خانواده است، اما اين تنها يک زاويه از نگاه ما به نظم در اين خانه بود.
آيا افراد خانواده نيز در عملکرد خود در نظم رفتار ميکنند و سر جاي خود هستند؟ آيا نظمِ مشارکت بين اعضا وجود دارد؟ چه چيز مانع اين مشارکت است؟
بياييد رو راست باشيم؛ چند بار افراد خانواده درصدد بودهاند تا کمک کنند، اما ما مانع حرکت کردن آنها شدهايم و با جملاتي نظير «بده به من، تو بلد نيستي، تو نميتواني، ببين باز که کار خودت را کردي، اصلاً هر موقع تو کمک ميکني کار من بيشتر ميشه، چرا اين کار نکردي؟ يه غذا خواستي بپزي زحمت مرا بيشتر کردي؟ اصلاً تو کار نکني سنگينتري، من سن تو بودم بچه بزرگ ميکردم، تو يه لباست رو نميتوني بشوري، تو بدرد نخوري؛ محکوميت و محکوميت…» و شايد به روشهاي ديگر حتي با سکوتمان يا تشويق نکردن نتوانستهايم که در نظم روحاني، رهبريِ خانه را به دستان مسيح بسپاريم و بگذاريم محبت در مرتب کردن خانه و تميز کاري نيز جاري شود.
آري! درسهاي بسياري در همين کارهاست که ما با گرفتن اين حق از افراد خانواده آنها را از اين موضوع بينصيب ميگذاريم و همچنين خودمان را نيز خسته ميکنيم. در هويتي که از تکرار و تکرار آن خسته ميشويم خودمان را پنهان ميکنيم، درحاليکه خدا از ما ميخواهد در همان کارهاي روزانه هدفمند، در روح رفتارکرده و از خداوند تعليم بگيريم و محبت را بين اعضا ايجاد کنيم.
در اعمال رسولان از زندگي مشترک ايمانداران ميخوانيم که يکدلي آنها چه ثمراتي را در برداشت. آنها با خوشي و صفاي دل، با هم خوراک ميخوردند و خدا را حمد ميگفتند.
شايد در ابتدا سپردن و اعتماد کردن سخت باشد، اما با تمرين وقتي اعتمادمان را بر خدا مينهيم از ثمرات شيرين اين مشارکت بهرهمند خواهيم شد.
البته که اين موضوع تنها به محيط خانهمان محدود نميشود. ما در کليسا، در خدمتمان و يا در محل کارمان نيز ممکن است با چنين مشکلاتي روبهرو باشيم.
نظمها همچون رشتههاي متصل به هم مرتبط هستند. صرفاً داشتن يک نظم در شخصيت ما، نميتواند به ما لقب انساني منظم بدهد چرا که تمامي اين رشتهها به هم متصل است.
اگر بخواهيم در مديريت، رهبري، اطاعت و… در خانه با نظم عمل کنيم بايد همه روزه در نظم روحاني رشد کنيم؛ بايد از خداوند که سر چشمه تمامي اين نظمها و سلامتي است بشنويم و قوت يابيم تا بتوانيم به طور موثر عمل کنيم.
نظم روحاني نيز شامل قسمتهاي مختلفي ميباشد. به طور مثال، در مديريت نظم مالي در خانه نيز به مشارکت نياز داريم.
شخصي که خريد را به بهترين نحو بررسي کند، شخصي که خريد را انجام دهد و با توجه به اولويتها و نياز اعضاي خانه اقدام نمايد، اما در اينجا نيز نظم روحاني بسيار مهم است؛ اينکه سرِ اين خانه مسيح باشد و در ابتدا آنچه را که مال خداوند است به او بدهيم، گرچه تمامي زندگي ما به او تعلق دارد اما بايد دهيک و هدايا را کنار بگذاريم تا اعلام کنيم که قدرت خداوند و برکت اوست که نيازهاي ما را برآورده ميکند. در اين اطاعت عمل کنيم و ايمان ما به خداوند باشد نه به پول.
در اينجا ما به گوشهاي از نظم در خانواده و در کليساي محلي خودمان اشاره کرديم؛ اما نظم در معبد خودمان هم بسيار مهم ميباشد. چه بسا که اگر اين نظم در ما جاري نباشد نميتوانيم آن را وارد خانواده خود نيز بکنيم. پس در ابتدا بايد بر روي نظم شخصي خود دقيق شويم.
داشتن نظم روحاني اولويت ميباشد؛ همانطورکه چندي قبل اشاره کرديم بايد در گفتگو و مشارکت با خداوند پيش رويم تا قادر به اجراي نظم در زندگي باشيم. اوست که ما را نيرو ميبخشد؛ چقدر نيازمند او هستيم؟؟؟ در هر امري نيازمند قوّت او هستيم. اوست که بهتر از هر کس و بهتر از خودِ ما، ما را ميشناسد و ميتواند ما را در سلامت فکري و جسمي رهبري کند.
در سلامت جسماني، به اهميت داشتن نظم در ساعت خواب و نحوه تغذيه صحيح ميبايست دقت کنيم. چقدر براي بدنمان ارزش قائل هستيم. چقدر در باشگاه روحاني و جسماني، وجودمان را در تمرينها قرار ميدهيم؟ گاهي با بهانههاي مختلف از اين مهم در سلامت فرديِمان ميگذريم، گاهي بهانههاي مالي يا کمبود زمان، يا سن و يا تنبلي… بياييد هر چه که مانع ميشود تا به بدن، جان و فکرمان رسيدگي و محبت کنيم را به خدا تسليم کنيم، چون خداوند در سختترين شرايط زندگي نيز به ياري ما ميآيد تا از موهبت سلامتي برخوردار باشيم. شرايط زندگي نبايد کنترلگر ما باشند، بلکه بايد خداوند کنترل امور را در دست گيرد. وقتي از او ياري بگيريم در هر وضعي شکرگزار و شاد خواهيم بود. هدف اصلي شناخت خداوند در زندگي ماست و رابطه داشتن با او و فرزندان او، اما ما همه جا با اين نگرش، اشتباه برخورد ميکنيم که مانع ايجاد يک رابطه صادقانه و خالصانه است و اولين شخصي که ضربه ميخورد خود ما هستيم. حتي گاهي خودمان را نيز محکوم و محدود ميکنيم چون قادر به انجام بيعيب و نقص امور نبودهايم.
و اما راه مبارزه با اين نحوه نگرش، سپردن است…
آري، سپردن…؛ مهم اين نيست که چقدر کار بيعيب و نقص تمام ميشود بلکه مهم رابطهاي است که شکل ميگيرد؛ حتي اگر ديگران بسيار ضعيفتر عمل کنند. خداوند در تمام کتاب مقدس به ما اين مهم را يادآور ميشود.
«خوشا به حال فقيران در روح چون پادشاهي آسمان از آن ايشان است. خوشا به حال ماتميان زيرا آنان…»
خداوند به دنبال بهترين شخص از هر قبيله نبوده و از هر قوم هميشه ضعيفترين را انتخاب کرده و نام خودش را جلال ميدهد.
در کتاب «داوران» خداوند «جدعون» را جنگاور دلاور ميديد؛ شخصي که از ترس در خانه گندم ميکوبيد، کوچکترين در خانواده و خانوادهاش نيز کوچکترين در قوم بودند. اما خدا او را جنگاور و دلاور ديد و گفت: «نترس من با تو هستم.»
چقدر خودمان و اطرافيانمان را آنطور که خدا ميبيند نگاه ميکنيم. آيا اين را دريافتهايم که آنها فرزندان خداوند هستند و خدا با آنهاست؟ آيا ميتوانيم انجام امور را به خداوند بسپاريم و در مقام همکاران عمل کنيم؟
آري، ما همکاران خوانده شدهايم! يعني يک تيم بزرگ؛ در يک تيم، اعضا چگونه بايد عمل کنند تا پيروزي حاصل آيد و به هدف بزنند؟ همدلي، تحمل بار، تشويق، تسلي، پوشاندن ضعفها، اطاعت از رهبران و… اينها وظايف يک تيم است. در مرحله سپردن، به نقطهاي ميرسيم که بايد از مَنيَتها خالي شويم تا خداوند سکان امور را بدست گيرد.
زمانهايي که قوم نگاهشان به سمت يهوه بود، ثمرات همه چيز نيکو بود و هر موقع که نميتوانستند به خدايي که آنها را نجات داده زندگيشان را بسپارند و از راهي که مملو از برکت بوده جدا ميشدند، نتيجه و ثمره آن را نيز ميديدند.
ما وقتي قلبمان را به عيسي سپرديم او را به خانه دلمان وارد کرديم، اما آيا به او اجازه دادهايم تا در خانه افکار ما پادشاهي کند؟ آيا از او مشورت ميگيريم و در الگويي که به ما سپرده عمل ميکنيم؟ بياييد او را وارد تمام اتاقهاي زندگيمان کنيم تا نورش در تمامي خانه دلمان پر شود و اگر اتاقهايي در هر گوشه قرار دارد که در آن شخصاً ميل به حکومت داريم آنها را تسليم او کنيم، زيرا اوست که ما را قوت ميبخشد و پيروزي در دستان اوست.
در کتاب «يوحنا باب 6» خوراک دادن عيسي به پنج هزار مرد؛ ديديم که پسرکي تنها پنج نان و دو ماهي داشت، «آندرياس» پسرک را به عيسي معرفي کرد با اينکه ميدانست که اين مقدار براي اين مردم به هيچ عنوان کافي نيست. اما در راستي، آنچه را که بود به حضور خداوند برد و عيسي با شکرگزاري همان را برکت داد و مردم سير شدند.
امروز در ميان ما چه کسي تنها پنج نان و دو ماهي دارد؟ چه کسي استعداد و توانايي اندک دارد؟ چه کسي اشتياق دارد ولي در ذهن ما از پس کار برنميآيد. بياييد دستان او را در دستان مسيح بگذاريم و کار را نيز به شبان اعظم بسپاريم. آن زمان است که از شادي اين رابطه پر خواهيم شد؛ آن زمان صبر و خويشتنداري، اعتماد و همدلي در ما نيز بارور خواهد شد.
اگر در کاري مهارت داريم کفايت ما از خداست و بايد آنچه را که مفت دريافت کردهايم به ديگران نيز به رايگان بدهيم تا همکاران خداوند باشيم. منبع ما تمام شدني نيست، پس با سخاوت بيشتر همديگر را در همه کارها تشويق و تقويت کنيم.
هميشه ما منتظر هستيم کامل شويم تا کاري را به انجام برسانيم؛ حتي همين انتظار را از ديگران نيز داريم، اما چطور آن را ياد بگيريم وقتي در آن تمريني نداشتهايم! پس همانطور که در نامه «فيليپيان» ميخوانيم منتظر کامل شدن خود و ديگران نمانيم.
«نميگويم هماکنون به اينها دست يافتهام يا کامل شدهام، بلکه خود را به پيش ميرانم تا چيزي را به دست آورم که مسيحْ عيسي براي آن مرا به دست آورد.» (فيليپيان 3 : 12)
آري ما و ديگران کامل نشدهايم، اما خود را به پيش ميرانيم و ديگران را هم نيز، تا به شباهت آنچه خدا ميخواهد درآييم. بياييد براي کمالگراييهايمان توبه کنيم و اين رشد را از خودمان و ديگران دريغ نکنيم، چرا که انسان در برابر حکمت و فهم خدا هيچ برتري ندارد و هر لحظه ما نيازمند دريافت حکمت، فهم و هدايت از او هستيم.
وقتي در سپردن رشد کنيم انضباط مشارکت در ما جاري خواهد شد و از هر تک رَوي دور خواهيم شد.
وقتي در مشارکت بانوان صحبت ميکرديم مثالهاي بسياري در اين راستا عنوان شد. مخصوصاً مادرها در سپردن کارها به کودکان مشکلاتي را در ميان گذاشتند که کودکان مشتاق کمک هستند اما نميتوانند از پسِ کارها برآيند. گاهي شايد مجبور ميشويم دوباره جارو بکشيم، يا ظرفها را بشوريم و يا…
در اين خصوص وقتي در کلام خدا به دنبال الگو بوديم ديديم که خداوند در قدمهايش شفا، برکت و سلامتي جاري بود، اما با اين وجود بارها شاگردان را فرستاد تا خبر خوش را به همه جا برسانند و اعلام کنند که پادشاهي خدا نزديک است و اينها تجربياتيست که فرصتش را خداوند به تکبهتکِ ما ميدهد. پس ما هم بايد با فروتني به بچهها و تمامي اعضاي خانواده، اعضاي کليسا اين فرصت را بدهيم تا در مسير رشد خداوند قرار بگيرند و استعدادها و عطايا و همچنين ضعفهاي خود را بشناسند، تا با هم در تجهيز و تقويت شدن قدم برداريم.
بعد از سپردن کارها به اعضا، نياز است که ما براي رشد آنها دعا کنيم تا خدا در آن قسمت ياري دهد و هر آنچه که فرا گرفتيم را با آنها درميان بگذاريم، حتي اگر به بهاي دوبارهکاري براي ما باشد. بايد تمرکزمان را از يک کار کامل و عالي به يک رابطه کامل و عالي تغيير دهيم. همانطور که براي خدا کاري ندارد که در خواب و رويا و بيداري فرزندانش را ملاقات کند چنانکه اکنون نيز انجام ميدهد، اما از ما و ضعفهاي ما استفاده ميکند تا نام خود را جلال دهد و هويت ما را به ما بشناساند تا رابطه ايجاد شود. رابطه ميان ما و خدا و انسانها با يکديگر و حتي رابطه ما با خودمان نيز شفا مييابد.
بياييد با هم تمرين کنيم و براي يکديگر و ايران، بانوان ايران و کليساهاي ايراني دعا کرده تا از اين تک روي که شيطان هر لحظه ما را به آن دعوت ميکند آزاد شويم و در اتحاد و يکدلي نام خداوند را بالا برده و نام او را جلال دهيم، همانطور که عيسي در کتاب «يوحنا باب 17» نيز براي شاگردان دعا کرد.
بلي، خداوند به ما کارهايي را ميسپارد، ما چگونه نسبت به آنها قدم برميداريم؟ سپردن به ايجاد رابطه ميانجامد، اگر نسبت به آن پاسخگو باشيم، اما اگر افکار و راههاي خودمان را دنبال کنيم از هدف اصلي دور شده و اين موضوع، به تنهايي و ايجاد حس طردشدگي ميانجامد. همانطور که ما لايق نبوديم اما خدا ما را همکاران خواند؛ بياييد ما هم با فيض عمل کنيم! ببخشيم، بسپاريم، محبت کنيم و در فيض عمل کردن پيشرو باشيم و هرگونه محکوميت و سرزنش را از خود دور کنيم و به بنا، تشويق و تسلي بپردازيم. براي اين کار نياز داريم تا از آسمان قدرت دريافت کنيم؛ هر جا که ناتوانيمان را بشناسيم خداوند توانِ ما خواهد شد. نظم شخصي و گروهي، بخشهاي بسيارِ ديگري نيز دارد که ميتوانيم با اين ديد و زاويه که امروز خداوند برايمان روشن ساخت آنها را نيز بررسي کنيم.
شما نيز ميتوانيد نظرات، تجربيات و شهادتهايتان را با مجله اسميرنا از طريق آدرسهايي که در انتهاي مجله درج شده است در ميان بگذاريد و همه با هم نام خداوند را جلال دهيم و او را به خاطر نيکويي و اينهمه نظم حمد بگوييم.