چطور همکار خدا باشیم؟

درود بر شما همراهان اسمیرنا و خوانندگان صفحه من یک زن هستم!

همه ما در مسیر زندگی با انتخاب‌ها و تصمیماتی روبه‌رو هستیم که در زندگی ما و اطرفیانمان تاثیرگذار هستند.

اما چطور انتخاب کنیم؟ چطور می‌توانیم بفهمیم که سهم ما چیست؟ خدا برای نجات قوم اشتیاق دارد، ما چطور؟

این بار نگاهی می‌اندازیم به بانوانی که در کنار موسی در نجات قوم، سهم خود را ایفا کردند.

«و اما مردی از خاندان لاوی رفته، یکی از دختران لاوی را به زنی گرفت. آن زن باردار شده پسری بزاد. چون دید کودکی نیکوست، او را سه ماه پنهان داشت. اما چون نتوانست بیش از آن پنهانش کند، سبدی از نی برگرفت و آن را به قیر و زِفت اندود؛ سپس کودک را در سبد نهاد و آن را در نیزارِ کنارۀ رود نیل گذاشت. خواهر آن کودک از دور ایستاد تا ببیند بر سر کودک چه خواهد آمد. باری، دختر فرعون برای شستشو به رود نیل فرود آمد، و ندیمههایش در کنارۀ رود میگشتند. او سبد را میان نیزارها دید و کنیزش را فرستاد تا آن را بیاورد. چون سبد را گشود چشمش به کودک افتاد، و اینک پسری گریان بود. دل دختر فرعون بر وی بسوخت و گفت: «این یکی از کودکان عبرانیان است.» آنگاه خواهر کودک از دختر فرعون پرسید: «میخواهی بروم و از زنان عبرانی یکی را نزدت آورم تا طفل را برایت شیر دهد؟» دختر فرعون پاسخ داد: «برو.» پس دخترک رفت و مادر کودک را آورد. دختر فرعون به آن زن گفت: «این طفل را ببر و او را برای من شیر بده و من اُجرت این کار را به تو خواهم داد.» پس آن زن کودک را با خود برده، به او شیر میداد. چون کودک بزرگتر شد، مادرش او را نزد دختر فرعون برد و او پسر وی شد. دختر فرعون کودک را موسی نام نهاد زیرا گفت: او را از آب برکشیدم.» (خروج 10-1 : 2)

 شفره و فوعه خداترس و مطیع

(کتاب خروج باب 1 آیه‌های 15 تا 22)

«شفره» و «فوعه»، قابله‌هایی که سالیان طولانی، مددکار مادران عبرانی بودند تا بتوانند نوزادشان را به راحتی به دنیا بیاورند، آنها دردهایی را دیده بودند که به لبخند تبدیل شده بود، آنها تولد، حیات و خلقت را دیده بودند. اما این بار حکمی به آنها داده شده بود، که برخلاف کاری بود که همیشه انجام می‌دادند یعنی قتل و کشتن نوزادن پسر که برای سلطنت تهدید بودند!!!! در آن شرایط براستی چه باید می‌کردند؟ به حرف پادشاه گوش می‌دادند و اطفال را بی‌رحمانه از بین می‌بردند؟ خود و خانواده‌شان را در امان نگه می‌داشتند؟ به چه قیمتی و کمک برای به انجام رسیدن چه هدفی؟ اما تصمیم آنها مبنی بر اطاعت از خداوند بود و نه حاکمان دوران، ترس از خداوند باعث شد که انتخابی آگاهانه داشته باشند. نه تنها آسیبی به آنها نرسید و جان بسیاری از اطفال نجات پیدا کرد، بلکه این کار باعث اضافه شدن افراد بسیاری به قوم شد، تا نیرومند و پرتوان شوند. مطیع بودنشان باعث شد تا مورد احسان قرار بگیرند و نه تنها مواخذه نشوند بلکه صاحب خانواده گردند. وقتی که به درستی و طبق خواسته خداوند عمل کردند، بخشی از نقشه خداوند را پیش بردند و موجب شد تا فرمان فرعون تغییر کند و نوزادان پسر را به رود نیل بسپارند، و بدین نحو مسیر ادامه یافت.

 یوکابد شجاع و با ایمان

مادر موسی «یوکابد»، با تمام سختی‌ها فرزندش را نه ماه، در رحم حمل کرد. با عشق و علاقه مشتاق دیدن فرزندش بود تا رشد کردن میوه زندگیش را ببیند، درد زایمان را تحمل کرد و با به دنیا آمدن نوزاد، دردهایش را فراموش کرد و تا مدت‌ها و به دور از چشم دیگران تا زمانی که نوزاد کمی قوت بگیرد، او را پنهان کرد. آیا می‌توانید تصور کنید وقتی یوکابد می‌خواست فرزندش، تکه‌ای از وجودش را به رود نیل بسپارد چه حس و حالی داشت؟ نگران زنده ماندن او بود؟ در طول مسیر چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟ آیا ترس از آینده فرزندش داشت؟ یوکابد با شجاعت تمام و با ایمان و اطمینان قلبی که به خداوند داشت، فرزندش را رهسپار رود نیل کرد، در حقیقت او فرزندش را به دستان خداوند سپرد و صبوری کرد تا روزی او را از دستان خداوند بگیرد. او در انجام این ماموریت که بخشی از ماموریت بزرگ‌تر بود، همکار خداوند شد تا سربلند گردد.

 مریم باهوش و امین

خواهر موسی «مریم»، در امانتی که مادر به او سپرد چه کرد؟ محبت خواهرانه یا حسادت؟ چه افکاری در سر مریم می‌گذشت تا نوزادی که در آب رها شده بود را همراهی کند؟ آیا نیازی بود که حتما مراقب برادر کوچکش باشد تا به مقصد برسد؟

وقتی که مادر، موسی را به مریم سپرد، با وجود آنکه مریم نوجوان بود و هیچوقت در چنین شرایطی قرار نگرفته بود. تردیدی به دل راه نداد، دلسوزانه برادرش را تا مقصد همراهی کرد، حتی بعد از رسیدن به مقصد او را رها نکرد. او صبر کرد، منتظر ماند تا نتیجه رسیدن به هدف را ببیند. او با استفاده از هوش خود از فرصت استفاده کرد تا قسمت دیگری از این پازل را به انجام برساند.

آنگاه در وقت مناسبی که خداوند آنرا مشخص کرده بود، موسی را به مادر رسانید. در حقیقت وفاداری و امین بودن مریم موجب شد که در همکاری با خداوند موفق شود. و همچنین در کتاب خروج باب51 وقتی که قوم از دریا عبور می‌کنند و شاهد پیروزی خداوند هستند شروع به پرستش می‌کنند؛ در این میان مریم هم با نوای دف مردم را در پرستش خداوند پیروز، رهبری می‌کند. او نبی، رهبر پرستش و شاهد خداوند و کارهای او بود و مردم را به پرستش این خدا دعوت می‌کرد اما وسوسه‌ها در کمین هستند، او خود جدا از این وسوسه‌ها نبود جایی که او در کتاب اعداد باب 12 آیه 1 به بعد تمرکزش از خدا برداشته شد و نگاهش به سمت منیت‌ها رفت، از اطاعت خسته شد، لب به شکایت باز کرد و خداوند او را به بیماری جذام دچار کرد و سپس او به حماقتش نزد موسی اعتراف و توبه می‌کند و موسی برای مریم نزد خداوند شفاعت می‌کند تا شفا گیرد و مطابق خواست خداوند فکر کند، سخن بگوید، سوال بپرسد، رفتار کند و در مسیر، همراه موسی بماند.

 دختر فرعون شاهدخت دلرحم و مصمم

دختر فرعون، شاهدختی که پدرش فرعون قدرتمند، کسی که همه از او می‌ترسیدند بود. او زندگی اشرافی داشت و همه چیز برایش مهیا بود. هر نیازی که داشت بی‌درنگ برآورده می‌شد وکنیزانش همواره همراهش بودند. او بارها به رود نیل رفته بود. اما این بار هدیه‌ای را دریافت کرد که هیچوقت آنرا نداشت. با دیدن نوزاد دلش به رحم آمد، دیگر مهم نبود که او یک شاهدخت است یا یک زن معمولی، با اینکه متوجه شد آن کودک عبرانی است، نژاد او هم مانع آن نشد که در تصمیمش تردید داشته باشد. چیزی که مهم بود عمل درست او در طرحی بود که خداوند برای یک کار بزرگ در نظر داشت. او بانویی بود که تصمیم گرفت، نوزاد را از آب بگیرد، ونام کودک را «موسی» یعنی «او را از آب بر کشیدم»، نهاد و موجب شد تا او مطابق برنامه در قصر و همچون یک شاهزاده بزرگ شود.

 صفوره جسور و زیبا

«صفوره» دختری زیبارو از قبیله «مدیان» و فرزند «یترون» کاهن بود. او که گله و رمه پدر را به همراه خواهرانش می‌چراند وقتی که موسی آنها را از چوپانان رهانید و کارهایشان را انجام داد و به آنها کمک کرد، دانست که موسی با محبت و مهربان است. در بازگشت به خانه و تعریف اتفاقی که افتاده بود، موجب شد تا پدر از موسی دعوت کند تا چوپان گله‌اش باشد و راضی به ازدواج با صفوره شود. او برای موسی دو پسر به دنیا آورد و از آغاز رسالت موسی، از دیدن فرشته خداوند و لبیک گفتن موسی به خداوند و شروع ماموریت و تحولی در زندگی موسی، همراهش بود. او در تمام مسیر، در سختی‌ها و مصیبت‌ها، در اسارت و بردگی‌ها تا رهایی و آزادی قوم، شاهد معجزات و برکات خداوند برای قوم بود. صفوره نزد پدری رشد کرده بود که با خدای حقیقی آشنا بود و همواره همکاری نزدیکی با موسی داشت و به او اندرزهای حکیمانه‌ای می‌داد. وقتی که خداوند بر موسی ظاهر شد (در کتاب خروج باب 4 آیه 24 تا 26) و او و نخست‌زاده‌اش را به خاطر ختنه نشدن تهدید به مرگ کرد، صفوره جسورانه جبران بی‌مبالاتی موسی را کرد و فرزندش را ختنه نمود و خونش را به پای موسی زد و گفت: «تو مرا شوهر خون هستی!» در حقیقت او همسرش را از خطر رهانید و به حکم خداوند جامه عمل پوشانید و او را تقدیس کرد. صفوره در تمام آن قسمت از نقشه خداوند که برای او در نظر گرفته شده بود همراه و یار او پایدار ماند.

آری خداوند برای نجات قوم خود غیرت عظیمی دارد. او شنوا است و صدای ناله‌های فرزندانش را زیر یوغ دنیا شنید. نقشه برای نجات قوم از مصر تصویری از نقشه نجات انسان‌ها از گناه است. امروز شاید به هر سو که نگاه می‌کنیم صدای ناله‌ها را در زندگی‌ها می‌شنویم، رابطه‌هایی که در حال گسسته شدن هستند، کارهایی سخت و بی‌ثمر، قحطی شادی و آرامش، اعتیاد و فحشا، خشم، بی‌فکری‌ها و بی‌مسئولیتی‌ها و گسترش هرچه بیشتر خودخواهی‌ها.

شاید وقتی به این مصیبت‌ها نگاه می‌کنیم حس می‌کنیم که هیچ کاری ازدست ما بر نمی‌آید…..

این دقیقا همان جا و زمانیست که اگر ما در جایگاهی که خدا ما را فراخوانده، قرار بگیریم ثمرات کار خدا را در دنیای اطرافمان شاهد خواهیم بود. بله خبر خوش اینست که در پی این اخبار و واقعیت‌ها، حقیقتی فراتر است. خداوند قادر مطلق و رهاننده است.

او برای نجات قوم از مصر نقشه داشت، نقشه از آن خداوند بود و زنان همراه موسی هم در این موضوع همکار خداوند بودند. طرح به خداوند تعلق دارد و او ما را به همکاری فرا می‌خواند.

امروز خدا فرزندان نور را صدا می‌زند تا نه مثل گذشته بلکه در هویت تازه زیست کنیم و برای گمشده‌ها نشان دهنده نور نجات باشیم. اراده خدا به انجام می‌رسد و ملکوت او به پیش می‌رود اما ما کجای این داستان هستیم؟ اگر قابله‌ها تسلیم ترس از دولت می‌شدند؟ اگر یوکابد طبق روش خدا عمل نمی‌کرد و نمی‌توانست موسی را به خدا تقدیم کند؟ اگر مریم موسی را دنبال نمی‌کرد و برای صحبت با دختر فرعون جسارت به خرج نمی‌داد و اگر موسی بوته آتش را نادیده می‌گرفت و به راحتی می‌گذشت!؟ اگر صفوره جدیت و اهمیت تقدیس را نمی‌دانست!؟ و…. چه اتفاقی می‌افتاد؟

نمی‌دانیم! اما پرواضح است که هیچ‌کدام از این شخصیت‌ها، خود شاهد کار خدا نمی‌بودند، همکاری با او را نمی‌چشیدند و آنچه در زندگیشان ثمر می‌داد سپردن روح و جان به خدا نبود بلکه ناآرامی و ثمرات تاریکی بود. اما این را می‌دانیم که خدا برای اجرای طرحش قادر است. او حتی از دختر فرعون هم استفاده می‌کند. پس حال دریافتیم که ماندن در فراخواندگی نیاز اساسی خود ما است تا طبق آن بدرخشیم و نجات را به گمشده‌ها نشان دهیم.

نکته قابل تامل در مورد همکاری با خدا اینست که باید هر دم بدانیم ما می‌توانیم آبیاری کننده و کارنده باشیم اما خدا رویاننده هست و هدف ما باید انجام اراده او باشد، ما هر لحظه می‌توانیم که مانند مریم خواهر موسی از جلال و هدف خدا دور شویم و در پی خواسته‌های نفس خود ثمره جذام در فکرمان داشته باشیم، افکار پوچی که مثل خوره هر لحظه وجود ما را می‌خورد.

امروز اگر دیگران هستیم همچون قابله‌ها، اگر مادر شاید خواهر و یا همسر، مادر خوانده، خاله و عمه…. در نقشه عظیم و گسترده خدا چه نقشی داریم؟

برای دریافت و پیدا کردن مسئولیت و وظیفه‌ای که بر عهده ماست، چه قدم‌هایی می‌توانیم برای نسل آینده برداریم؟ در هر وضعیت و شرایطی که در آن قرار می‌گیریم، آیا می‌توانیم در ایمان استوار و پایبند به کلام خداوند بمانیم؟

برای اینکه بتوانیم سهم‌مان را در نقشه خداوند بیابیم چند نکته را با هم درمیان می‌گذاریم.

 همانند صفوره کلام خدا را بشناسیم و اهمیت تقدیس را بدانیم. «بلکه مثل آن قدوس که شما را خوانده است، خود شما نیز درهر سیرت، مقدس باشید.» اول پطرس 1:15

 همانند یوکابد در دعا ثابت قدم باشیم و خواسته‌های خود را به خداوند تسلیم کنیم و هرچه که در زندگی داریم را به او بسپاریم و اعتماد کنیم.

 همانند مریم شرایط را در نظر بگیریم و حکمت خداوند را دریافت کنیم و با جسارت سخن بگوییم و قدم برداریم.

 همانند قابله‌ها نسبت به مشورت با روح القدس هوشیار باشیم و ترس خدا را در دل داشته باشیم. نه تنها ایمانمان را با زبان اعلام کنیم بلکه با اطاعت از خداوند پیش رویم.

شکرگزار خداوند هستیم که امروز برای ما زنان، به واسطه روح‌القدس قوتی مهیا کرد تا بتوانیم اشتباهاتمان را ببینیم و بازگشت کنیم. شکرگزاری می‌کنیم برای محبت عظیم خداوند زیرا وقتی ما دشمنش بودیم او پسر یگانه خود را داد تا ما حیات جاودان داشته باشیم ودر هر لحظه با بیاد آوردن نان یعنی بدن مسیح که برای ما تکه تکه شد و خون او که برای گناهان ما کفاره شد، در مسیر درست، در نقشی که فراخوانده شده‌ایم در او ‌بمانیم.

بیایید در پی انجام اراده خـداوند در پازل او حــرکــت و رشـــد کنیم و ثمــره دهیـــم؛ ثمــره‌ای شایسته!!!

«لیکن ثمره روح، محبت و خوشی و سلامتی و حلم و مهربانی و نیکویی و ایمان و تواضع و پرهیزکاری است، که هیچ شریعت مانع چنین کارها نیست. و آنهایی که از آن مسیح می‌باشند، جسم را با هوس‌ها و شهواتش مصلوب ساخته‌اند.اگر به روح زیست کنیم، به روح هم رفتار بکنیم. خودپسند نباشیم تا یکدیگر را به خشم آوریم و بر یکدیگر حسد بریم».

غلاطیان باب 5 آیه 22 تا 26

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

ایران
تاجی به عوض خاکستر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست