شناســـنامه فیلم :
فيلم «نهنگ عنبر» يکي ديگر از ساختههاي موفق کارگردان خوب کشورمان، سامان مقدم است. «مقدم» پس از تجربههاي خوبي که به عنوان دستيار کارگردان در برخي از فيلمهاي مسعود کيميايي داشت اولين کار بلند سينمايي خود را به عنوان کارگردان به نام «سياوش» عهدهدار شد که با استقبال قابل توجهي از سوي مخاطبان روبرو گرديد. او در کارنامه خود فيلمهاي موفقي چون «مکس» را داراست و اينبار نيز در «نهنگ عنبر» در کنار بازيگراني چون «رضا عطاران» و «مهناز افشار» و ديگر عوامل فيلم توانست اثر قابل تاملي را به جا بگذارد.
خلاصه فیلم
ارژنگ صنوبر (رضا عطاران) که در کودکي پدر و مادرش جدا شدهاند، حال بزرگ شده و همواره خود را مسبب تمام بدبختيهاي خانواده ميداند.
ارژنگ که از کودکي عاشق و شيفته دختري بنام رويا (مهناز افشار) شده است تمام تلاش خود را ميکند تا با خوشحال کردن معشوق خود، رضايت او را براي ازدواج بدست آورد. اما عشق خالص او به رويا دستخوش دگرگونيهايي در زندگي ارژنگ ميشود تا اينکه با تصميم رويا براي مهاجرت به همراه خانوادهاش روبرو ميگردد. ارژنگ که خود را تنها ميبيند سالهاي زيادي را با عشق رويا سپري ميکند و سعي دارد با مشغلههاي کاري، او را به فراموشي بسپارد. ولي با بازگشت رويا از آمريکا همه چيز تغيير ميکند و بازي کهنه گذشته باز تکرار ميشود.
بــررســی فیلم
«نهنگ عنبر» کمدي زيبايي است که زندگي يک انسان و خواستههايش را به تصوير کشيده است. از همان ابتداي فيلم موضوعات جدي و تلخ با نگاهي متفاوت ديده ميشوند؛ بطور مثال جدايي پدر و مادر ارژنگ. خيانت و عدم وفاداري و حتي گفتگوي دو کودک که برگرفته از ديدگاه و صدمات کودکانه آنان از اجتماع و خانواده و شرايطشان سرچشمه ميگيرد با نگاهي کمدي و متفاوت، تماشاچي را به لبخند وادار ميکند.
ارژنگ و رويا هر يک نمادي قابل تامل از زندگي هر کدام از ما هستند. ارژنگ براي بدست آوردن محبت و عشق کودکي خود، تمام تلاش خود را ميکند و به هر کاري روي ميآورد تا بتواند خواستههاي رويا را برآورده کند. خواستههايي که از سوء استفاده از دوست داشتن و عشق ارژنگ نشات گرفته است.
از همان سکانسهاي ابتدايي ميبينيم که رويا ارژنگ را به نوشتن مشقهاي خود ترغيب ميکند و اين آغاز ماجرا و داستان کلي فيلم است.
روياها و خواستههاي جوانان با زبان نوستالژيک به تصوير آمدهاند و يادآور آن ميشوند که ما انسانها به هر چيزي رو آوردهايم و از هرکسي خواستههايمان را طلبيدهايم بجز خداوند که آفريننده همه چيز است.
اين فيلم جايگاه خالي خداوند در زندگي هر کدام از ما را به نمايش ميگذارد و انسانهايي که هر يک به نوعي در پي پرکردن خلاء دروني خود ميباشند؛ غافل از اينکه تنها نيازمان فيض و محبت اوست. همانگونه که پولس رسول عنوان ميکند: «فيض تو مرا کافي است.»
آمين که با نگاهي تازه طالب خداوند باشيم و با عمل و رفتارمان اين را به او اعلام کنيم که او پادشاه و سرور ماست و با محبت پدرانه و بيمانند خود ما را به سمت نيکوييها هدايت کند.
تماشاي اين فيلم کمدي، جدا از وقت مفرحي که ميتواند در کنار عزيزانمان برايمان فراهم کند، اثري قابل تامل است تا ما را به اين وادارد که نگاهي تازه به زندگيمان بياندازيم.