شناسنامه فیلم:
“همه چی عادیه” فیلمی به کارگردانی، تهیه کنندگی و نویسندگی محسن دامادی است که در سال 1395 ساخته شد.
دامادی که قبلاً در کارنامه هنری خود فیلمهایی همچون “هما کی میاد”، “قبرستان غیرانتفاعی”، “خانواده ارنست” و… را داشته است اینبار در کنار بازیگرانی چون: عباس غزالی، بهنوش بختیاری، سحر قریشی و پژمان بازغی اثری قابل تامل را به جای گذاشته است.
خلاصه فیلم:
صفا (عباس غزالی) که از کمبود آب در مزارعش دست به مهاجرت از روستایش به تهران زده است در پی بدست آوردن شغلی و تامین زندگیاش است تا شاید بتواند با دختر مورد علاقهاش در روستا ازدواج کند.
اما صداقت و سادگی و عدم شناخت او از محیط تهران تجربههای جدید و ناخوشایندی را در زندگی او رقم میزند.
بررسی فیلم:
“همه چی عادیه” نامی است که مدام مانند سوالی بر زبان صفا جاری است و در پی این است که آیا اطرافیانش بطور عادی و معمول رفتار میکنند و یا او؟
فیلم بر دو پایه قابل تامل است. یکی “عدم شناخت” است که پیامدهای بیشماری را برای صفا و اطرافیانش رقم میزند. او پا به دنیایی گذاشته که برایش نا آشناست و در این غربت خود و زندگیاش را تباه میکند و دیگر آنکه همانگونه که از نام فیلم مشخص است “چیزهایی که در تاریخ و فرهنگ و دوران، دیگر عادی و طبیعی بنظر میرسد”.
این دو هدف و نگاه مرا به تامل در مورد آنچه در دنیای کنونی طبیعی جلوه میکند فرو میبرد. دنیایی که اگر نگاه سطحی حتی به آن بیاندازیم میبینیم که نسبت به گذشته بسیار چیزهایی عادی جلوه میکند که عادی نبودهاند؛ در روابط، در انتخابها، در هدفها و حتی در احقاق حق به روشهای خود.
اما بیایید کمی به عقبتر برگردیم، به نقشه خدا در آفرینش انسان. آیا به راستی هدف خدا از خلق من و شما این بوده است؟ در چنین دنیایی که خود با ذات گناهی که در ما ریشه گرفت، عصر و دوران بد و بدتری را میسازیم.
فروتنی، که حال دستخوش غرور و خود بینی شده و این نیز عادی جلوه میکند. قضاوتها که هر روز عادی و عادیتر به پیش میآیند تا رابطه انسانها با یکدیگر و حتی با خدای خود را دورتر و دورتر کند.
قضاوت و داوری، غیبت و بدگویی چنین دستخوش طبیعیگری شده است که انگار قسمتی از وعدههای غذاییمان شده است. آیا براستی این در آفرینش و اراده خداوند عادی و طبیعی بوده است؟
حتی از بین بردن زمین و محیط زیستمان دستخوش این عادیگری شده است و هر روز با تولیدات، زبالهها و… دنیای خود را به قحطی و مرگ نزدیکتر میکنیم در حالی که اراده خداوند این بود که آدم کار باغ را انجام دهد و به امور مراقبت از آن بپردازد.
محبتهایی که اکنون عادی جلوه میکنند و یکدیگر را در پی چند صباحی لذت به قعر زخمهای چرکین روح و روان پرتاب میکنیم. حتی پرستشها که اکنون پرستش پول و مذهب و ریا و فریب عادی جلوه میکند در حالی که نقشه خدا برای پرستش او بود.
در هنگام تماشای این فیلم تامل شما بر این مسائل که شاید عادی شدهاند جلب میکنم، تا شاید با مکاشفه خداوند نقشه او را دریابیم و در جاده او رهرو باشیم، آمین.