پنطيکاست مبارک
وقتي صحبت از پنطيکاست ميشود تصويري از يکدلي ايمانداران در بالاخانه را به ياد ميآوريم. اما اگر يک باب قبل از واقعه پنطيکاست را بررسي کنيم فرمان و دعوت عيسي را ميبينيم که ميگويد: «اورشليم را ترک مکنيد، بلکه منتظر آن وعدة پدر باشيد که از من شنيدهايد. زيرا يحيي با آب تعميد ميداد، امّا چند روزي بيش نخواهد گذشت که شما با روحالقدس تعميد خواهيد يافت.»
با اين حال تصميم با شاگردان بود که تا در وفاداري روي اين فرمان عمل کنند يا آن را بياهميت ديده و فراموش کنند. آري! آنها تصميم ميگيرند که با وجود تمام چالشهايشان؛ در هدف و دعوتي که فرا خوانده شدند. بايستند و وفادار بمانند. نه تنها در يک اتاق بمانند بلکه در دعا باهم با خداوند يکدل شوند. تا هدف به انجام رسد. آيا آنها ميدانستند که چه اتفاقي ميافتد؟ شايد هيچ تصوري از کار و زمان انجام آن نداشتند اما وفادارانه ايستادند و در نتيجه شاهد کار عظيم خداوند در ميانشان شدند به گونهاي که نه تنها شاگردان بلکه تمام مردم عظمت کار خدا را ديدند و بسياري ايمان آوردند. امروز ما چگونه عمل ميکنيم؟!
در ماهنامه شماره پيشين(84) به شخص وفادار حقيقي و همچنين شخصيتي در کتاب مقدس به نام روت پرداختيم که چگونه در نقشه خداوند حرکت کرد و با وفاداري ايستاد و نام او نيز در شجرهنامه عيسي در کتاب متي هم آورده شد.
در اين شماره قصد داريم به صورت کاربردي قدمهايي را درخصوص وفادار بودن معرفي کنيم و با شما عزيزان در ميان بگذاريم.
اولين قدم: شناخت معناي وفاداريست.
«وفادار» صفتي است که بنا بر يک عهد و قول صورت گرفته به يک شخص اطلاق ميشود. شخص وفادار ارزش قولي را که داده درک کرده و با تمام وجود از منافع خود ميگذرد تا آن هدف به انجام رسد و شرايط نميتواند او را از هدفش باز دارد.
شايد معني لغوي «وفاداري» خيلي زيبا به نظر رسد اما هدف و چيزي که به آن وفادار هستيم نيز بسيار مهم است زيرا ممکن است براي خرابيها با يکديگر هم پيمان شويم و در پيمانمان وفادار بمانيم! پس نياز داريم که استاندارد و الگويي در خصوص وفاداري داشته باشيم.
دومين قدم: شناخت الگويي تماماً وفادار.
کيست وفادار حقيقي جز خداوند يهوه؟؟ او زمانيکه ما بيوفا بوديم وفادار ماند خدايي که ارادهاش نيکو، پسنديده و کامل است. خدايي که ارزش خودش وکلامش را ميداند و بنا به ذاتش عمل ميکند.
اما بياييد روراست باشيم! استانداردهاي ما از وفاداري کاملا با شرايط تغيير ميکند. آيا بنا به زندگي و رفتار انسانها تصميم ميگيريم قول وعهدمان را زير پا بگذاريم يا نه؟! ليکن خداوند زماني هم که ما دشمنش بوديم بر اساس رفتار ما و نسبت به شرايط آن حرکت نکرد بلکه براساس هدف به پيش رفت.
به ياد داشته باشيم تنها او کامل است. الگويي کامل و بيعيب. او به تو قدرت ميدهد تا در پي آثار قدمهايش حرکت کني تا وفادار بماني.
سومين قدم: ما قاصر آمدهايم.
وقتي با الگوي خداوند و وفاداري او در کلامش روبرو شويم خواهيم فهميد که ما قاصر آمدهايم و به کمک نياز داريم. اينجاست که بايد درب را به روي خداوند باز کنيم تا ما را مدد رساند. پولس ميگويد: «به سعي تمام بکوشيد تا آن تاج جلال را بدست آوريد.» مهم اين است که خداوند معلم نيکوييست که به ما ميآموزاند چطور با او راه رويم و همچون او عمل کنيم.
چهارمين قدم: در او بمان.
عيسي ميگويد: «من تاک هستم و شما شاخههاي آن. کسي که در من ميماند و من در او، ميوة بسيار ميآورد؛ زيرا جدا از من، هيچ نميتوانيد کرد. اگر در من بمانيد و کلام من در شما بماند، هرآنچه ميخواهيد، درخواست کنيد که برآورده خواهد شد.»
(يوحنا 15: 5-7)
بلي! شاخهاي که به تاک وصل باشد و از آن تغذيه شود و در او ريشه بگيرد ثمر خواهد داد. پس چه بخواهيم، چه نخواهيم اگر در او بمانيم ثمر خواهيم داد. «يکي از ثمرات مشارکت با روحالقدس تسليم خودمان و وفاداري به اوست.» (غلاطيان 5: 22)
در بدن ما هر يک از سلولها در جاي خود قرار دارند و به کار و هدفي مشخص در عضو مشغول هستند و اين باعث پيشبرد سلامتي و هدفي مشخص ميگردد يعني حيات؛ حال اگر هر سلولي از مسير و هدف اصلي خود خارج شود و به سيستم وفادار نماند چه پيش خواهد آمد؟ بيماري!
به طور مثال قلب با همه اهميتش بايد در بدن باشد و بتپد. خارج از بدن قلب ارزشي ندارد و ميميرد و يا سلولهاي سيستم ايمني بدن به مانند سربازاني براي محافظت بدن هستند اما گاهي (به دليل عدم تشخيص) به خود بدن حملهور ميشوند و بيماري «خود ايمني» پديد ميآيد. ما هم براي دريافت اين حيات و زندگي نياز داريم در جاي مناسب خود قرار بگيريم و کار سپرده شده را به دقت انجام دهيم. آن زمان هم باعث حيات سيستم ميشويم و هم خودمان زنده بودن را ميچشيم. حال که اين را دريافتيم بياييد خودمان را محک بزنيم و کمي عميقتر به عملکرد خودمان بينديشيم که آيا در سيستم و جاده خداوند با او حرکت ميکنيم يا در بيراههها در انتظار برکت وحيات هستيم؟!
از آن جايي که کلام خدا ما را در رساله «يعقوب باب 5» دعوت ميکند تا بله ما بله و نه ما نه باشد بياييد به بله و نه گفتنهايمان و پيمانهايي که بستهايم نگاهي عميقتر داشته باشيم و هر جا نياز به توبه است توبه و بازگشت کنيم؛ همچنين بگذاريم خداوند رهبري و مديريت را به عهده بگيرد و در مسير سلامتي ما را شبانيکند.
حال بياييد پيمانها و تعهداتمان را نسبت به خدا، خودمان و همسايههايمان (ديگران) مرور کنيم. اجازه بدهيم روحالقدس ما را هدايت کند تا به ياد آوريم و حقيقت را نسبت به جايگاه و مسئوليتمان از طريق کتاب مقدس بشناسيم و به مرتع سرسبز هدايت شويم.
اولين پيماني که ما با خداوند بستيم در خصوص زماني است که به او اجازه داديم وارد قلب ما شود. تمام قلب و زندگيمان را به دستهاي او سپرديم و بدن ما معبد روحالقدس شد.
–آنچه مال خداست به خدا بده
حال که به خدا اجازه داديم تا تمام جوانب زندگي ما را در برگيرد آيا هنوز سکان در دستان اوست يا در قايق زندگيمان خوابيده؟
قسمت مهمي که در اينجا نياز به بررسي دارد موضوع ده يک ميباشد. تأمل در اينکه چقدر ما به قيصر تعلق داريم و چه اندازه به خدا؟ تعمق در اين موضوع ما را وا ميدارد تا بتوانيم اهداف، آرزوها، گذشته و زندگيمان را به خداوند تقديم کنيم.
نگرانيهاي مالي، جاني، خانوادگي و… را به خداوند بسپاريم و به جاي آنها شادي و آرامش را از او دريافت کنيم.
در اين راستا و در مسير خدا ماندن، مستلزم حرکت در اطاعت و ايمان ميباشد. ايمان به خدايي که منبع حيات است و از ما ميخواهد که ده يکهاي مال و دارايي، وقت، استعداد و هر چيزي را که داريم به او بدهيم تا از بند پول، زمان و منيتهايمان رها شويم.
«پس حال، همة دهيکها را به انبارها بياوريد تا در خانة من خوراک باشد. و خداوند لشکرها ميگويد: مرا بدينسان بيازماييد که آيا روزنههاي آسمان را برايتان نخواهم گشود و چنان برکتي بر شما نخواهم ريخت که ديگر هيچ نيازي باقي نماند!» (مَلاکي 3 : 10)
-در آنچه به تو سپرده امين باش
آيا در قنطارهايي که به ما سپرده شده است امين هستيم؟ هرکدام از ما براي همکار خدا بودن دعوت شدهايم اما آيا در دعوتمان استوار ايستادهايم؟
«سرورش پاسخ داد: آفرين، اي خادم نيکو و امين! در چيزهاي کم امين بودي، پس تو را بر چيزهاي بسيار خواهم گماشت. بيا و در شادي ارباب خود شريک شو!» (مَتّي 25: 23)
شايد اهميت کاري که انجام ميدهيم را درک نکنيم و با خود بگوييم «من نباشم ديگري به انجام خواهد رساند» همين جاست که نياز داريم فيض خداوند را عميقتر بچشيم تا آنچه به ما سپرده شده را به کمال برسانيم و زنده و همکار بودن را تجربه کنيم.
اعلام اشتياق ما به ريشه گرفتن در او زماني است که خود را به او ميسپاريم و در او ميوه و ثمر ميآوريم تا بتوانيم به پيمانهايمان در اجتماع، در زندگي شخصي و اجتماعي وفادار بمانيم.
پيمان بعدي که به ياد ميآوريم خانواده ما است. پدر، مادر، فرزند و همسر همگي در خانواده نقش بسزايي دارند حتي نوزادي که به دنيا ميآيد نيز با خوردن شير سهم خود را در خانواده انجام ميدهد.
خانواده در کتاب مقدس عهد عتيق اين طور شکل گرفت که خداوند زن و مرد را به هم پيوند داد.
«از همين رو، مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خويش خواهد پيوست، و آن دو يک تن خواهند شد. بنابراين، از آن پس ديگر دو نيستند، بلکه يک تن ميباشند. پس آنچه را خدا پيوست، انسان جدا نسازد.»
(مَرقُس 10: 7 – 9)
اما ما انسانها چگونه هر لحظه در حال جدا کردن اين رابطه هستيم؟ رابطهاي که هدفش يک بودن است ولي دنياي امروز دائم به اسم آزاديها به هرکدام از زن يا مرد هويتي جعلي ميدهد تا فکر کنند به هم نياز ندارند. بله! دنيا هر لحظه براي پاره شدن اين رابطه ميکوشد و اما خداوند براي شفاي رابطهها بر روي صليب جانش را داد تا ارزش رابطه را بفهميم. رابطهاي که به خاطر گناه شکسته شده بود ما اما با فداکاري خداوند دوباره پيوست.
براي دريافت شفا در رابطهها نياز به شناخت خدا و اراده او داريم. گاهي فريب با جملاتي نظير: «او قدر تو را نميداند! از اول هم شما بدرد هم نميخورديد!» اميد و نويد يک رابطه خيالي در آينده را براي ما به تصوير ميکشد و شايد از درون زن بودن ما را با عبارتهايي نظير «مرد بدون زن به وجود نميآيد و..» برميانگيزد» آري! شيطان براي جدا کردن خانوادهها و از هم پاشيدگي آنها سالها نقشه ميکشد؛ از جامعه و گذشته ما، از ضعفها و ناتوانيها و محکوميتهاي ما استفاده ميکند تا نفاق ايجاد کند و وفاداري را موضوعي احمقانه جلوه دهد؛ اما خداوند در کلامش حقايقي را براي ما دارد که اگر آنها را بشناسيم آنگاه آن حقيقت ما را آزاد خواهد کرد.
خانواده رابطه بين زن و شوهر، رابطه بين فرزندان با پدر و مادر و رابطه ميان خواهرها و برادرها و کليسا ميباشد. اين خانواده از اعضايي تشکيل ميشود که تحت رهبري خداوند بايد در هدف و نقشه زيباي او و در سلامتي و شادي استوار باشند. راهي که همقدم بودن با خداوند است و هر کدام در وظايف خود امين باشند. اما به ياد داشته باشيم هر لحظه ميانبرها هم ما را دعوت ميکنند تا از مسير خارج شده و همچون گوسفند گمشده از گله دور بيفتيم. از سختيها، بيماريها، مشکلات مالي و خانوادگي و… گريزي نيست اما در همه آنها اطمينان ما بايد به شبان اعظم، شير سبط يهودا باشد تا بتوانيم از ثمره وفاداري بهرهمند شويم. حال که ميخواهيم به وفاداري نگاهي عميقتر بيندازيم لازم هست از خدا بخواهيم تا هر آنچه ما را از هدف او دور ميکند فرو ريزد و با توبه به نور او بازگرديم و زندگيهاي تبديل شدهمان را از دستان خداوند بگيريم. تبديل کار اوست که به زندگيهاي مرده ما حيات ميبخشد.
کافيست او را به تصميماتمان وارد کنيم و از او مشورت بگيريم، ارادهاش را بشناسيم تا در برابر فريبهاي شيطان با حقيقت کلامش ايستادگي کنيم؛ نور خداوند زندگيهايمان را شفا دهد و ما را از بند نااطاعتي و بيوفايي آزاد کند.
صداي خداوند را بشنويم که ما را دعوت ميکند تا در راه بمانيم. او راه و راستي و حيات است، براي تمام پيمانهايمان مسيري که حيات هست؛ حقيقت هست و شاهراه اصلي پيوندهاست. همانطور که در «مزمور 119» ميخوانيم: «کلام او براي راه ما چراغ است» شنيدن و درک کلام را در خصوص اين قدم اهميت بسزايي دارد اما اين انتخاب ماست تا در اين راه قدم برداريم. به طور مثال يکي از حقيقتهاي کلام در «افسسيان باب 2» که ما را خانواده خدا ميخواند اين است که: «زماني از مسيح جدا، از تابعيت اسرائيل محروم و با عهدهاي شامل وعده، بيگانه بوديد، و بياميد و بيخدا در اين جهان به سر ميبرديد. امّا اکنون در مسيحْ عيسي، شما که زماني دور بوديد، به واسطة خون مسيح نزديک آورده شدهايد. زيرا او خودْ صلح و سلامت ماست که اين دو گروه را يکي ساخته است. او در بدن خود ديوار جدايي را که باعث دشمني بود فرو ريخته، شريعت را با قوانين و مقرراتش باطل ساخت، بدين قصد که از آن دو يک انسانِ نو آفريده و صلح و سلامت پديد آورد و هر دو گروه را در يک بدن با خدا آشتي دهد آن هم به واسطة صليب خود که بر آن دشمني را کشت. او آمد و بشارت صلح را به شما که دور بوديد و به آنها که نزديک بودند، رسانيد، زيرا به واسطة او، هر دو توسط يک روح به حضور پدر دسترسي داريم. پس ديگر نه بيگانه و اجنبي، بلکه هموطن مقدسين و عضو خانوادة خداييد؛ و در او شما نيز با هم بنا ميشويد تا به صورت مسکني درآييد که خدا به واسطة روحش در آن ساکن است.»
هللوياه براي خداوندي که با محبت عظيمش ديوار دشمني را فرو ريخت و امروز محبت را به دوستداران خود هديه داد. امروز سهم ما استفاده از موهبت حقيقي محبت است. محبتي که براي بنا و حيات است.
کلام خدا از زن ميخواهد تا از همسر خود اطاعت کند و وفادارانه براي خانوادهاش در دعا بايستد. براي اين اطاعت به عشق نياز داريم عشقي که تازه است، عشقي که بذرش را عيسي در قلبمان کاشتهاست؛ بدون محبت نميتوانيم به عهدمان با خداوند براي خانواده وفادار باشيم. همانطور که در «اول قرنتيان باب 13» ميخوانيم عهدي که يک خانواده مسيحي باهم ميبندند عهديست که پيوند آن محبت است.
«محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نميبرد؛ محبت فخر نميفروشد و کبر و غرور ندارد. رفتار ناشايسته ندارد و نفع خود را نميجويد؛ به آساني خشمگين نميشود و کينه به دل نميگيرد؛ محبت از بدي مسرور نميشود، امّا با حقيقت شادي ميکند. محبت با همه چيز مدارا ميکند، همواره ايمان دارد، هميشه اميدوار است و در همه حال پايداري ميکند.»
پس چقدر لازم است در خانواده، محبت خود را چکاپ روحاني کنيم که آيا در سختيها، تنگيها و جفاها محبتي از جنس خداوند داريم؟
«محبت و وفاداري با هم ملاقات خواهند کرد؛ عدالت و سلامتي يکديگر را خواهند بوسيد.» (مزمور 85 :10)
منبع چنين محبتي تنها خود خداست پس حال لزوم مشارکت و وفاداري به خدا را بيشتر درک ميکنيم چون وقتي ناتوانيم در او تواناييم.
بياييد در خانواده مسيحي به آنچه خدا ما را فرا خوانده وفادار باشيم و درصدد يک شدن با خداوند و کلام او با همسرمان و با خانواده خود يک شويم. به عنوان يک زن به همسر خود اجازه بدهيم تا در رهبري وفادار باشد و او را حمايت و تشويق کنيم تا از خداوند فرمان بگيرد و خانواده را رهبري کند. مسائل بيشماري براي يک شدن و اتحاد در خانوادهها وجود دارد. به طور مثال مشارکت در تصميمات، مشارکت در امور مالي و همکاري در تربيت فرزندان و بسياري ديگر که خداوند براي تک به تک آنها به جزييات براي ما روش دارد که بايد آن را دريافت کنيم و به اجرا برسانيم.
اگر به درستي جان سپردن، رنج کشيدن، تحمل آزار و درد و سختي که مسيح براي ما متحمل شد تا رها شويم را درک کنيم، در مييابيم که او همواره به ما وفادار خواهد ماند حتي اگر در ناملايمات و در سختيها ناتوان شويم و غرق در مشکلات باشيم.
اگر دل سپرده مسيح و وفادار به او باشيم او ما را عبور خواهد داد و در آرامشش ساکن خواهد کرد و همه چيز باهم براي خيريت بکار گرفته خواهد شد.
بياييد باري ديگر به خانواده مسيحي بينديشيم خانوادهاي که در زير صليب مسيح به قدرت خون او که براي نجات ما ريخته شد، شکل گرفت و خود را اعضاي بدن مسيح بدانيم و در آن شايستگي عمل کنيم.
تيم بانوان اسميرنا منتظر شنيدن شهادتها و نظرات شما عزيزان ميباشد. مسح وفاداري خداوند با شما عزيزان باشد و بماند.