انیمیشن گرینچ
شناسنامه فیلم:
این انیمیشن محصولی از کشور آمریکاست که در ژانر فانتزی، موزیکال در سال ۲۰۱۸ ساخته شده است. بازیگرانی همچون بندیکت کامبریج، راشیدا جونز و فارل ویلیامز برای صداگذاری این فیلم نقش آفرینی کردهاند. همچنین نویسندگی این اثر زیبا، پر معنا و پر از برکت را نیز فارل ویلیامز بر عهده داشته است.
خلاصه فیلم:
آقای گرینچ مردیست سبزپوش ساکن شهر حوویل. مردی که تلخیها زندگی او را نیز تلخ کرده و او را به سمت تنهایی و انزوا کشیده بود. این فیلم داستان شهری است که همه ساکنان آن پر از محبت خدا و عشق در کنار هم میزیستند و هر ساله جشن کریسمس را به طوری خاص برگزار میکردند. شهردار شهر اعلام میکند که در سال نو میخواهد کریسمسی سه برابر نورانیتر و تشریفاتیتر برگزار کند و مردم همه از این موضوع خوشحال هستند به غیر از آقای گرینچ.
آقای گرینچ از این همه مشارکت، خوشحالی، خنده و دعا متنفر است و در تصمیمی میخواهد کریسمس را از ساکنین این شهر بدزدد و در این مسیر با اتفاقاتی روبرو میشود…
بررسی فیلم:
گرینچ شخصیت به ظاهر اخمو، بد جنس و بد اخلاق داستان معرفی میشود ولی نویسنده و راوی ما را به سفر در گذشته و کودکی او میبرد تا کمبودها و بیمحبتیهایی که نسبت به گرینچ شده است را دریابیم و او را سریعا قضاوت نکنیم.
از همان ابتدای فیلم دختر کوچک قصه ما وقتی با کودکان دیگر در حال گفتگو و بازی است کلید واژه این فیلم را به ما می دهد. «وقتی مشکلی برای یکی از شما پیش بیاید مثل این است که آن مشکل برای من بوجود اومده و برای رفع آن کنارتان هستم.»
گرینچ از بیحکمتیها و مشکلاتی که در کودکی برایش رخ داده است دچار نابینایی محبت شده است. او از اینکه میبیند اهالی شهر خوشحال و شاد هستند و به هم هدیه میدهند رنج میبرد، چون زخمی عمیق و چرکین از گذشته با خود حمل میکند.
گرینچ حتی از پذیرفتن همراه خود یعنی سگ کوچکش و گوزن سورتمه در کنارش ممانعت میکند، اما دل او در سوسوی محبت ریشه دارد و بر خلاف ظاهرش آنها را میپذیرد.
زمانی که برای اجرای نقشهاش هدیهای را در دست میگیرد با تمام وجود میخواهد آن را باز کند ولی زخمهای چرکین از گذشته رنج او را بیاد میآورد و مانع جاری شدن محبت بیحدش به دیگران میشود. او نمیداند که میتواند سمبلی از حقیقت محبت برای دختر بچهای باشد که برای دیدن بابانوئل انتظار میکشد.
گرينچ با گوش سپردن به نفس چرکين خود کريسمس و هدايا را ميدزدد. مردم اين شهر وقتي با دزديده شدن تدارک کريسمسشان روبهرو شدند با خود گفتند کريسمس در قلب ماست و کسي نميتواند آن را بدزدد، اينهايي که دزديده شده تنها يک مشت خرت و پرت است و با شادي و اتحاد براي خواندن سرود و جشن گرفتن کريسمس دستانشان را حلقه زدند. زماني که گرينچ در کمال تعجب به دهکده نگاه ميکند، اهالي را در حال خواندن سرود «به خانه خوش آمدي» ميبيند.
اما دختر کوچک با سخاوت و مهربانيش نور اميدي براي شاد بودن به گرينچ اخمو و غمگين نشان داده بود. گرينچ نميتوانست از اين نور به سادگي بگذرد؛ تصميم گرفت حتي با اينکه فرسنگها از آنها فاصله داشت چشمانش را ببندد و از شادي که آنها داشتند بچشد و با گوش دادن به سرود و سپردن خودش، قلب او بزرگ، بزرگتر و بزرگتر شد و تبديل در او اتفاق افتاد.
اين انيميشن زيبا از شادي با ما سخن ميگويد که در قلبهاست؛ در دستان خداوند. جايي که دزد نميتواند آن را بدزدد. اتحاد و محبت بين افراد خوشبين اين شهر بيانگر ثمره روح خداست که در بين آنهاست و هر کس به هر دليل و شکلي حتي براي خراب کردن روز کريسمس آنها، به ميانشان بيايد از محبت تاثير گرفته و دگرگون خواهد شد.
محبت بردبار و مهربان است؛ محبت حسد نميبرد؛ محبت فخر نميفروشد و کبر و غرور ندارد. رفتار ناشايسته ندارد و نفع خود را نميجويد؛ به آساني خشمگين نميشود و کينه به دل نميگيرد؛ محبت از بدي مسرور نميشود، امّا با حقيقت شادي ميکند. محبت با همه چيز مدارا ميکند، همواره ايمان دارد، هميشه اميدوار است و در همه حال پايداري ميکند. (اول قرنتيان ۱۳: ۴-۷)
ثروت مردم اين شهر محبت خداوند بود. گنج ما چيست و در کجاست؟
وقتي مردم شهر گرينچ را با آغوش باز پذيرفتند او متوجه شد که از تنهايي متنفر بوده نه از کريسمس. او به دليل گذشته خود که در روز کريسمس تنها بوده و همه در شادي و مشارکت بودند اين غم را سالها با خود حمل کرده بود و حال نتيجه تمام اين اتفاقات در نهايت شکست تنهايي بوده در مقابل پذيرفته شدن از جانب خدا.
اين دهکده سمبلي از قوم خداوند و کليسا به معناي هر يک از ما است. براي مشکلات هم دعا کنيم و با محبت خداوند براي آن قدم برداريم. يکديگر را با کردههايشان قضاوت نکنيم، چرا که زخمي عميق مانع رشد و جاري شدن محبت خداوند از قلبها شده است، بلکه يکديگر را به محبت خوش آمد بگوييم و زخمهاي يکديگر را در حضور مسيح مرهم بنهيم.