شناسنامه فیلم:
فیلم سینمایی «هَتریک» به کارگردانی و نویسندگی رامتین لوافی و تهیهکنندگی مجید مطلبی محصول سال ۱۳۹۵ است و در ۲۴ بهمن ۱۳۹۷ در سینماهای ایران اکران شد. این فیلم برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن -ماهور الوند- از سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر و برنده سیمرغ سیمین بهترین فیلمنامه از سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر شده است. در این فیلم بازیگرانی چون امیر جدیدی، پریناز ایزدیار، صابر اَبَر، ماهور اَلوند و همایون اِرشادی به ایفای نقش پرداختهاند.
خلاصه فیلم:
لیدا (پریناز ایزدیار) به همراه همسرش فرزاد (امیر جدیدی) به یک مهمانی دعوت شدهاند. کیوان (صابر ابر) دوست این دو نفر نیز به همراه دوست جدید خود به نام رها (ماهور الوند) آشنا شده و او را با خود به مهمانی آورده است. این چهار نفر در راه برگشت به خانه با چیز یا کسی تصادف میکنند و فرزاد که راننده خودرو است به علت ترس ناشی از حمله مردی چوب به دست متوقف نمیشود و از صحنه متواری میگردند…
بررسی فیلم:
بعضی از مواقع انسانها در زندگی خود تصمیماتی میگیرند که آسیبهای جبران ناپذیری را به همراه دارد، و حتی اگر هم بشود آنها را جبران کرد اثر آن تا مدتها نیز در اذهان باقی میماند و آسیبهای روحی و روانی زیادی را به همراه میآورد. آسیبهایی که دلایل آن ممکن است به خاطر درگیری لفظی، حواسپرتی و یا حتی شرطبندیهایی که ظاهراً به برد ختم میشوند ولی در واقع باخت را با خود به همراه دارد؛ باختن طراوت و شادمانی و زندگی…
فیلم هتتریک نیز مملو از اینگونه درگیریها و حواسپرتیهاست. درگیریهایی که منشا آن اغلب از ناراستی و دروغ است و آسیبهای آن فاصله میاندازد بین مردم. فرزاد که با پنهانکاری مجدداً وارد یک شرطبندی شده که بارها از آن ضربه خورده است. این نه تنها در پی خود دروغهای بسیاری را به همراه دارد بلکه باعث حواس پرتیهای پیاپی میشود که یکی از آنها به تصادف منجر گردیده است. چه بسیار اتفاقاتی در زندگیهایمان رخ میدهد که ناشی از حواسپرتیهایی است که خود مسبب آن بودهایم. این شرطبندی و حواسپرتی نیز فرزاد را به حدی به خود درگیر و غرق نموده که حتی در بدترین شرایط نیز تمام تمرکز وی را به خود معطوف کرده و توانایی فکر کردن و قدرت تصمیمگیری را از او سلب کرده است.
این شرطبندی همچنین بر روی فرزندی که در آینده میخواهد به دنیا بیاید در حال تاثیرگذاری است و مادری که باید در دوران بارداری از آرامش برخوردار باشد با اضطراب در حال گذراندن این لحظات است. این موضوع چنان در زندگی لیدا و فرزاد سایه میافکند که لیدا تصمیم بر از بین بردن فرزند خود میگیرد. فرزندی که میتواند نوید تولدی تازه و شروعی دوباره باشد در پس قدمهای اشتباه ما میتواند به مرگ و نابودی و ناامیدی بیانجامد.
کیوان نیز از این قائله مستثنا نیست و متوجه میشود پولی که برای مهاجرت مهیا کرده و به فرزاد سپرده بود دستخوشِ قمار بر روی زمین و شرطبندی شده است و در گیرودارِ مشاجره فرزاد و کیوان، این رها است که میفهمد کیوان قصد مهاجرت دارد و وعده ازدواج آنها فریبی بیش نبوده است. همینطور رها که رابطه خود را با پنهان کردن فرزندی که از ازدواج قبلی خود دارد پیش برده است. پنهان کاری و دروغ ثمری جز از بین بردن اعتماد و شکستن روابط در بین انسانها به بار نمیآورد و قدم به قدم انسانها را در خود بیشتر فرو میبرد.
در انتهای این فیلم هر چند فرزاد بعد از شرطبندی میلیونی، برد یک میلیاردی را تجربه میکند ولی زندگی خود را در این اعتیاد به قمار و پنهان کاری باخت و زندگیای که میباید در شادی و طراوت پیش رود حال به مرگ رابطه انجامیده و حتی میلیاردها پول و وعدههای شیرین تاسیس استودیوی عکاسی برای لیدایی که به عکاسی علاقمند بود کارساز نیست و نخواهد بود. حیات و تازگی بر روی حقیقیت و راستی بنا شده و خارج از این داشتن چنین انتظاراتی پوچ و بیهوده است. دیالوگ دستفروش سیگار در پاسخ به درخواست فرزاد که از او سیگار خوب طلب میکند بسیار قابل تامل است: «سیگار خوب و بد نداره، همش یه کوفته»؛ قمار و شرطبندی نیز در زندگی برد و باخت ندارد بلکه تمام آن به باخت و ویرانی ختم میشود.
شما را به همراه دوستان و خانواده به تماشای این فیلم دعوت میکنیم و خوشحال خواهیم شد نقطه نظرات خود را با ما در این خصوص به اشتراک بگذارید.