شناسنامه فیلم:
«ایده اصلی» به کارگردانی آزیتا موگویی بر اساس طرحی از رضا کریمی و نویسندگی امیر عرب میباشد. آزیتا موگویی که مدتها به عنوان منشی صحنه، طراح صحنه و دستیار توانسته تجربه خوبی در کنار کارگردانان مطرح پیدا کند اینبار دومین ساخته سینمایی خود در مقام کارگردان را بر روی پرده سینمای سال 1398 برد.
حضور تیم بازیگران بنامی همچون بهرام رادان، مریلا زارعی، پژمان جمشیدی، هانیه توسلی و مهرداد صدیقیان در اثر بخش بودن این فیلم بسیار پر اهمیت بوده است.
خلاصه فیلم:
ایران و اسپانیا برای پروژه بزرگ ساختمانی در جزیره هندورابی به توافق رسیدهاند و شرکتهای زیادی برای به دست آوردن ساخت این پروژه وارد مناقصه خواهند شد. سعید پارسا (بهرام رادان) که سابقه درخشانی در شرکت ساختمانی داشته برای این پروژه ایدههای بسیاری را دارد، اما او که بعد از جدا شدن از همسرش تمامی شرکت و امتیاز آن را از دست داده است وارد بازی اطرافیان میشود تا شاید بتواند با ساخت سابقه و هویتی دروغین، در مناقصه هندورابی برنده شود، اما این بازی پیچیدهتر از افکار و رویای او چیده شده است…
بررسی فیلم:
«ایده اصلی» فیلمی پر از سردرگمی و بیاطمینانیهاست. تماشاچی هر لحظه و هر سکانس دچار حدس زدنهای متفاوت و متداوم است و سردرگمی در کلافی که درگیر ناراستیها و کلاهبرداریها و دروغهاست او را به حدسها و قضاوتهای بیشمار وادار میکند.
در «ایده اصلی» همه درگیر خودخواهی و سوءاستفاده کردن از یکدیگر هستند و هر کس به شیوه و روش خود دچار این ناراستیهاست و نتیجهای جز بی اطمینانی نمییابد.
سعید که نه برای بدست آوردن پروژه بلکه برای پیروزی بر همسر سابقش و شکست او وارد ناراستی و دروغ اول میشود. او میخواهد با شراکت در پروژهای برای خود سابقهای دروغین بسازد تا شاید با آن سابقه هویت و اعتباری را بیابد.
رویا که برای شکست همسر سابقش نیز با نقشهها و ناراستیهایی همراه میشود و گمان میکند که همه چیز تحت رهبری و کنترل او به پیش میرود ولی به واقع این کلاف دچار پیچیدگی دیگری است.
نیما که همیشه در منزل متعلق به کسی دیگر برای خود هویت پوشالی ساخته است اینبار وارد نقشههایی میشود که ناراستی و دروغ از آن جاری است تا حدی که به بهترین دوست و شریک قدیمی خود نیز خیانت خواهد کرد و در ادامه نیز نقشههای خود را برای در کنترل گرفتن شرایط دارد.
لاله که در پی بدست آوردن موقعیت و ثبات وارد نقشهها و خیانتهای پیاپی میشود و حتی از جایگاه خود به عنوان مشاور سوء استفاده کرده و مشورت گیرنده خود را به دره تاریکی و دام هدایت میکند و در ادامه به قدری وارد ناراستیهای مدام میشود که به هیچکس وفادار نخواهد ماند.
رامین نیز که به دنبال بیهویتی و جبران باختهای زندگیاش است وارد نقشهای میشود که میداند دروغین و ناراست است و سعی میکند تا در این گندآب برای تشنگیهای خود آبی بیابد و در ادامه حتی به لاله نیز قصد خیانت و نپرداختن سهمش را دارد.
کارلوس، اشک، ربکا، آندریا و سیامک نیز هر یک با بررسی زندگیاشان در مییابیم که در پی فرار از بیهویتیها و بیثباتیها وارد معاملهای با فنداسیونی دروغین میشوند.
در این کلاف «ایده اصلی»، مقصر مشخص نیست. گویی همگی هم حق دارند و هم گناهکار و مجرماند. بیننده دچار جنگی درونی است. از طرفی دروغها و نقشههای ناراستین او را به هیجان میآورد و از طرفی در درونش ذات عدالت خواهی او را به احقاق حق بازیگران میکشاند.
براستی در این دنیایی که هر کس با ناراستیها و دروغها سعی دارد خود را از منجلاب بیهویتی و بیثباتی بیرون بکشد چگونه میتوانیم تقاضای آرامش و شادی و وفاداری کنیم. چه زیبا در رساله به افسسیان میخوانیم که نبرد ما با جسم و خون نیست و میدانیم که دشمن ما ابلیس در کمین است تا فریب دهد و ببلعد و بدزدد.
حس خودخواهی و خودبینی چنان ما را در مسیر برنامهها و نقشههای شیطان به پیش میکشاند که هر کدام دچار کلافهای سردرگمی در زندگی هستیم و مدام برای فرار از این موقعیت و شرایط پنجههایمان را به هر در و دیواری میکشیم تا شاید دیرتر سقوط کنیم.
آمین که با راستی مسیح به پیش رویم و نوری باشیم در این دنیای سقوط کرده تا با راستی امانت خدا را در زمین بپرورانیم و نیکویی او ساکن شود.