امید بازگشت

نفس به نفس آسمان را می‌پیمایم، سفر و باز سفر…
تالاب از دور دیده می‌شود، به نقطه دیگری از فرود در سفرم نزدیک می‌شوم.
وقتی پاهایم در تالاب فرو رود، درمی‌یابم که رسیده‌ام و نقطه‌ای دیگر از امید را فتح کرده‌ام.
هر بار که در این تالاب فرود می‌آیم معنی اسمم را بیشتر می‌فهمم. آنها مرا «امید» نامیدند.
سفری که مقصدش را می‌دانم و پرواز می‌کنم و پرواز…
می‌گذرم از کوه‌ها و از دره‌ها عبور می‌کنم مرزها را رد می‌کنم، آنها مرا مهاجر می‌خوانند. ۱۴ سال هست که تنها سفر می‌کنم. همراه سفرم، «آرزو» را از دست داده‌ام. اما طلوع و غروب خورشید ساعاتی‌ مرا در این سفر بسیار زیبا همراهی می‌کنند.
مرور می‌کنم… خاطرات را، خاطراتی که هر روز ساخته می‌شوند.
باد مرا راهنمایی می‌کند. مسیر را با او یاد گرفتم.
باد زمان سفرم و مسیرم را به من یادآور می‌شود.
در این سفر با شکارچیان، طوفان‌ها و رعدها برخورد کرده‌ام، اما یک چیز را می‌دانستم، که باید به مقصد برسم؛ باید چشمانم را به نقطه پیروزی بدوزم و به یادآورم که اینها گذراست و آنچه می‌ماند امید است. نام من امید هست و باید امید را زندگی کنم.
آخرین بازمانده از گونه خود هستم…
و حال اینبار باز تالاب فریدون‌کنار…
پاهای خشکم را در آب تالاب می‌گذارم و بال‌های خسته‌ام آرامی می‌گیرد.
لبخند و شادی مردم از رسیدن من، برایم وصف ناشدنی بود…
بارها رسیده بودم و باز در پی مقصد حرکت کرده بودم، اما اینبار وقتی دو روز زودتر از هر سال رسیدم. چنان فریاد «امید بازگشت» را در آسمان ایران می‌شد شنید که گویی مردم ایران زمین منتظر امیدی بودند…
….«امید بازگشت،» «امید به ایران بازگشت، به جوانان بازگشت، به شهرهای خشکیده و جان‌های خسته …»
بارها دوست داشتم تا امید و یقینی که به مقصد دارم را برای همه بازگو کنم.
و حال در تو ای خداوند این ممکن شد. تویی که امید زنده و حقیقی هستی، تویی که همراه و راهنمای من هستی و هیچگاه مرا ترک نکردی.
از زمستانی به زمستان دیگر سفر کردم اما در عشق به تو گرم و امیدوارم.
امید را بر آسمان ایران اینطور اعلام می‌کنم: «حتی اگر تنها بازمانده از گونه خود باشم به سفر ادامه می‌دهم ناامید نمی‌شوم، هر بار شروعی تازه به سمت هدف را زندگی می‌کنم و ماموریتم را تا به انتها دنبال می‌کنم.»
و درنای امید، به فریدون‌کنار بازگشت این خبری بود که ایران را در تاریکترین روزهایش امید داد. گویی امید به دل‌های خسته، جوانان و پیران سرزمین بازگشت. امروز می‌دانیم خدایی داریم که به فکر تک به تک آفریده‌هایش است و بیشتر از ما طعم عشق را می‌شناسد. او که برای رهایی ما از چنگال مرگ و هلاکت نقشه نجات را مهیا و اجرا کرد.
او خدای امید و دلگرمی‌هاست که در تاریکترین وادی، نور و هادیست. او ما را همچون مربی تشویق می‌کند تا به انتها استوار بمانیم و پیروزی را بچشیم.
آری بیایید به یاد داشته باشیم خدا فکرها و نقشه‌های عالی برای ما دارد، او امین و راستگوست و این امید، به منزلۀ لنگری محکم و ایمن برای جان ماست.

«بیایید بی‌تزلزل، امیدی را که به آن معترفیم همچنان استوار نگاه داریم، زیرا وعده ‌دهنده امین است.»
عبرانیان باب 10 آیه 23

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

رگ خواب
دکوراسیون 2

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست