نام کتاب: بابا لنگ دراز
نام نویسنده: جین وبستر
کتاب بابا لنگ دراز اثری از جین وبستر نویسنده آمریکایی در سال ۱۹۱۲ میباشد. این کتاب به صورت نمایشنامه، فیلم و انیمیشن به نمایش درآمده است.
شخصیت اصلی این اثر هنری جروشا (جودی ابوت) دختر یتیمی است که با حمایت قَیِمش وارد زندگیای خارج از نوانخانه میشود. دختری که در نوانخانه به بازیگوشی معروف بود وقتی از طرف شخص ناشناسی مورد محبت قرار میگیرد که میداند لایق آن نیست از شادی پُر میشود. او در مقابل این محبت میبایست به قیم خود که او را بابالنگ دراز نامیده بود ماهی یکبار نامه بنویسد. آری تنها کاری که او باید در مقابل این محبت بزرگ میکرد. نامههایی بود که باید مینوشت، نامههایی که یک طرفه میبود. حتی با اینکه میدانست بابا لنگ دراز به او جواب نامههایش را نمیدهد اما جودی بیوقفه نامه مینوشت.
ما چقدر فیضی که خداوند به ما بخشیده است را میشناسیم و از آن شاد هستیم؟ چقدر در آنچه بدان فراخوانده شدهایم قدم برمیداریم؟ آیا کار عظیم خداوند را درک کردهایم تا شکرگزار باشیم و در راستی وارد رابطه با او شویم.
حامی ما کیست؟ حامیای که خسته نمیشود، نمیخوابد و پیوسته در کار است.
این کتاب مجموعه نامههای جودی از اتفاقات روزمره احساساتش اعترافاتش، بیماریها و دلخوشیهایش است. نامهای که خطاب به پدری بود که میدانست حامی اوست ولی هرگز او را ندیده و نشناخته بود. جروشا همه چیز را از اوضاع درسهایش، از حال و احوالش، شکستها و موفقیتهایش برای بابا لنگ دراز مینویسد.
صفحه به صفحه کتاب مرا به این فکر میبرد که تمام کارهایی که ما فکر میکنیم بیارزش است چقدر برای شخصی که ما را حمایت میکند ارزشمند است. از متون نامهها میتوان به شخصیت برونگرای جودی پی بُرد که چقدر ارزش خوشبخت بودن را میدانست. جودی در مقایسه با هم دانشگاهیهایش دوران کودکی سختی را گذرانده بود، اما این او را سرد و منفی نگر نکرده بود. او معنی خوشحالی را میدانست؛ از یک هدیه کوچک چنان خوشحال میشد که میتوان شادی او را از میان کلمات به صراحت حس کرد.
من و شما چطور با خداوندی که حامی ماست رابطه داریم؟ آیا در مقابل این فیض عظیمی که او به ما داده است تا بتوانیم با او رابطه داشته باشیم نامههایی برای او مینویسیم؟ هیچ چیز از پدرآسمانی پوشیده نیست اما آیا این رابطه را درک کردهایم که او با تمام وجود ما را محبت کرد تا وارد برکات او در جایهای آسمانی باشیم؟ چقدر در رابطه داشتن با او قدم برمیداریم؟ قدرت خداوند محدود نیست، او همه چیز را میداند، اما آیا ما مانند یک فرزند عمل میکنیم؟ و زندگیمان را هر روز به حضور او میآوریم؟
وظیفهای که جودی داشت نیز برای خیریت خود او بود، او با نامه نوشتن به بابا لنگ دراز خانوادهای یافته بود که هدف و انگیزه او برای ادامه درس خواندن و زندگی کردن بود. او در انتها به نویسنده تبدیل شد. خدا ما را چگونه میبیند؟ برای ما چه نقشهای دارد؟ هر آنچه که ما را بدان فرا میخواند برای ساختن ماست.
بابا لنگ دراز که عموی هم اتاقی جودی بود به ملاقات او میآمد و از او خبر داشت، جودی را میشناخت اما جودی او را نمیشناخت. تا به حال چند بار خداوند به ملاقات ما آمده و ما او را نشناختهایم. آری خداوند میخواهد از طریق همه چیز و همه کس ما را محبت کند، آیا محبت او را میشناسیم؟
آیا میدانیم که او پشت در قلب ما ایستاده میکوبد تا به درون آمده با ما همسفره شود.
جودی بعد از چهارسال نامه نوشتن هنوز از اینکه جواب نامه را دریافت کند ناامید نشده بود. او امید داشت به حامیای که وجود دارد، چون ثمرات حضور او را در اطراف خود میدید. دریافت جعبهای از گل، دریافت هزینه زندگی، آیا ما میبینیم که خدا برای ما چه کرده؟ آیا نعمتهای او را که در زندگیمان جاریست را میبینیم یا به خاطر اینکه جواب برخی دعاهایمان را دریافت نمیکنیم دلسرد شدهایم؟
مشکلات، جودی را به سمت دروغ گفتن به بابالنگ دراز نمیبُرد، بلکه او تمام احساسات تلخ خود را نیز با او در میان میگذاشت. گویی در مقابل محبت این حامی زانوانش خم بود. ارزش کار او را درک کرده بود و خود را موظف میدانست که در راستی با او قدم بردارد.
آیا ما این محبت را چشیدهایم، درک کردهایم که مسیح به دنیا آمد تا بار گناهان ما را به دوش کشد و بهای مرگ ما را پرداخت کند تا ما آزاد باشیم؟ اگر باور داریم پس باید در راستی به سمت او قدم برداریم.
در راستی ما وارث هستیم؛ ما مقتدر هستیم.
خطبهخط این کتاب رابطهای ساده و صمیمانه و بیریا را با حامی به ما یادآور میشود. در آخر خواندن این کتاب را به شما دوستداران کتاب پیشنهاد میدهم. بیان عواطف و احساسات جودی میتواند به ما کمک کند تا وارد رابطهای صمیمیتر با خداوندمان شویم و اجازه دهیم درونمان وارد رابطه با خداوند شود.
بسنجید مایه خشنودی خداوند چیست؟