نجات خداوند پس از اعتراف
«اَل و لیزا رابرتسون» در مورد اینکه فیض خداوند چگونه از عواقب سقط جنین قبل از ازدواج و رابطه نامشروع بعد از ازدواج آنها را شفا داد، توضیح میدهند.
لیزا رابرتسون در مصاحبهای با «گری همریک» کشیش کلیسای «کرنرستون» در «ویرجینیا» توضیح داد که چگونه پس از سقط جنین در ۱۶ سالگی و بعداً خیانت به همسرش، برای گذشتهاش طلب بخشش کرده است. لیزا گفت: «شما باید درک کنید که این کار گناه است. وقتی در رابطه بودم، میدانستم که اشتباه و گناه است اما هرگز این وضعیت را درک نکردم تا زمانیکه توانستم آشکارا به کارهایی که انجام میدادم اعتراف کنم.»
لیزا که در 18 سالگی با اَل ازدواج کرده بود، گفت: «وقتی ازدواج کردم هرگز تصمیم به داشتن رابطه نامشروع نداشتم اما هنگامی که شیطان وارد زندگی شما میشود و رد پای خود را در آنجا میگذارد، شما کارهایی میکنید که هرگز تصورش را هم نمیکردید.»
لیزا در صحبت با شنوندگانی که ممکن است در نتیجه خیانت به همسرشان احساس گناه کنند توصیه کرد: «مهمترین چیزی که میخواهم مردم بدانند این است که عیسی مسیح برای همه آن گناهان مرد. او برای کسی همچون من که در سن 16 سالگی مرتکب قتل شد و سقط جنین را انجام داد، مرد. او برای شخص زناکار که من بودم، جان داد. او برای کسی که دروغ گفت و خیانت کرد و دزدی کرد، مرد.»
همچنین افزود: «شما میتوانید اینگونه دعا کنید «خدایا، لطفا قلب من را پاک کن.» هر وقت به آن نقطه رسیدی، پذیرفتن آن مسائل و بخشش خدا برایت آسانتر میشود. بخشش خدا همان چیزی است که باید از ابتدا دریافت کنید زیرا تا زمانیکه آن را نپذیرید هرگز نمیتوانید خود را ببخشید.»
او گفت: «احساس پشیمانی را همیشه خواهید داشت اما احساس شرم هیچوقت نباید به خاطر فیضی که در عیسی یافت میشود، با شخص باقی بماند» و افزود: «شرم در صلیب از بین رفت.»
درحالیکه لیزا باید از خدا طلب بخشش میکرد و همچنین یاد میگرفت که خود را به خاطر رابطه نامشروعاش ببخشد، همچنین شوهرش باید به این رشد برسد تا او نیز بتواند لیزا را به خاطر خیانتش ببخشد.
ال میگوید: «تو را میبخشم و دیگر گناهانت را به یاد نمیآورم. وقتی زاویه نگاه من به سوی بخشش رفت، چه همسرم لیزا باشد، یا شخص دیگری در زندگی من، چیزی که دریافت کردم و میگویم این است: «من شبیه به خدا هستم.» چیزی که در ادامه مسیر کمک میکند بخشش است. وقتی بخشش اتفاق بیافتد، میتوانید جلو بروید اما وقتی این اتفاق نمیافتد، حرکت به جلو بسیار دشوار است. گاهی اوقات، مدتی طول میکشد تا بخشش واقعی پذیرفته شود. بخشش باید در هر دو صورت اتفاق بیفتد به این معنی که هم شخص گناهکار باید خودش را ببخشد هم کسی که به او خیانت شده وی را.»
تردید و جستجوی حقیقت
یک مطالعه در مارس 2021 از گروه تحقیقاتی «بارنا» نشان داد که بیش از نیمی از مسیحیان میگویند که گاهی در مورد اعتقادات خود دچار تردید میشوند. این مطالعه نشان داد که 50 درصد از مسیحیان، یا کسانی که مسیحیت را تجربه کردند، میگویند که در مقطعی از زندگی خود یک دوره شک و تردید «طولانی» را پشت سر گذاشتهاند.
«اشلی براچر» بازیگر فیلم «بدون برنامهریزی_ Unplanned» به مسیحیانی که با تردید دست و پنجه نرم میکنند اطمینان میدهد که «به چالش کشیدن خدا» و جستجوی حقیقت از طریق کتاب مقدس خوب است، زیرا در میان جستجو و سردرگمی است که خدا خود را آشکار میکند.
این این بازیگر به Christhan Post گفت: «ما مردم کاملی نیستیم. حتی به عنوان یک مسیحی، زندگی همیشه آسان نیست. ما با چالشهایی روبرو هستیم. ما سوالات اعتقادی خودمان را داریم. مسیحی بودن و گفتن اینکه «من واقعاً با ایمانم در حال مبارزه هستم» برای مسیحیان آسان نیست. اما این یک تجربه بسیار واقعی است؛ وقتی به مرحلهای رسیدیم که توانستیم این را به دیگران بگوییم، اینجاست که خدا واقعاً میتواند وارد عمل شود و از طریق افراد دیگر به ویژه یک انجمن مسیحی و جامعه مسیحی، ما را راهنمایی کند. آنها میتوانند کلماتی را پیدا کنند که شاید شما نتوانید خودتان آنها را پیدا کنید.»
او افزود: «خدا میتواند به سوالات ما رسیدگی کند. اشکالی ندارد خدا را به چالش بکشیم، زیرا ما را مجبور میکند عمیقتر بگردیم. وقتی عمیقتر به دنبال پاسخهای خود در کتاب مقدس هستیم، آنگاه به مسیحیان قویتر و بهتری تبدیل خواهیم شد و وارد سطحی جدید از شناخت خداوند میشویم. به اشتراک گذاشتن شهادت ما و روزهای سختی که پشت سر گذاشتهایم، همان چیزی است که دیگران را به مسیح نزدیک میکند.»
این بازیگر نقش «ویکتوریا» را در فیلم بازی میکند و علیرغم اینکه یک مقالهنویس توصیههای اعتقادی است، متوجه میشود که ارتباط خود را با خدا زیر سوال برده است. ویکتوریا در مواجهه با آزمایشات متعدد در زندگی خود، از جمله ازدواج ناموفق و از دست دادن مادرش، به خانه برمیگردد تا آرامش پیدا کند و خود را دوباره کشف کند. در طول فیلم، او جرأت میکند سؤالات سختی بپرسد و با خدا دست و پنجه نرم کند، زیرا در جستجوی کشف هویت واقعی خود و یافتن دوباره ایمان از دست رفتهاش است.
این فیلم به این سوال قدیمی میپردازد: «اگر خدا خوب است، چرا اتفاقات بد رخ میدهد؟»
براچر میگوید: «چیزهای بد برای همه، از جمله مسیحیان و غیر ایمانداران اتفاق میافتد. مهم این است که مردم درک کنند خدا هنوز خوب است و مهم نیست با چه چیزهایی روبرو هستیم. ما در دنیای سقوط کرده زندگی میکنیم و این مهم است که به خاطر داشته باشیم «خدا محبت است» زیرا نباید اجازه دهیم چالشهایمان ما را از خدا دور کنند. ما باید به خدا نزدیکتر شویم تا بتوانیم هویت خود را در آنچه که خدا در مورد ما و شرایط ما میخواهد پیدا کنیم و ایمان داشته باشیم که او همه چیز را برای کسانی که او را جستجو میکنند به خوبی انجام میدهد.»
براچر بیان میکند: «امیدوارم مردم از این فیلم الهام گرفته و تشویق شوند. احساس منفی را در دنیا از بین ببرید، چیزهای زیادی در حال رخ دادن است که واقعاً میتوانیم امید بیشتری داشته باشیم و از شادی بیشتر و رستگاری بیشتری بهره ببریم. من امیدوارم که این فیلم مردم را از این نظر تشویق کند.»
او همچنین گفت: «اگر قرار است کاری انجام دهم، باید تاثیر بگذارد و اگر قرار است تأثیری روی دنیا بگذارم، میخواهم تأثیر مثبت باشد و مردم را به خدا نزدیکتر کند.»
براچر به عنوان یک مادر گفت که به دنبال تشویق مادرانی است که احساس میکنند از سوی خدا فراخوانده شدهاند تا در چالشهای تعادل بین کار و وظایف مادرانه تفاوت ایجاد کنند و به آنها اطمینان دهد که فصلهای زندگیشان معنا و هدفی دارد. او برای هر مادری که حس میکند کار مهمی انجام نمیدهد بیان میکند: «خدا شما را در این فصل قرار داده زیرا بچههایتان بیشترین نیاز را به شما دارند. هنگامی که زمان آن رسید که شما را به کار خود بکشاند، یا در هر زمینهای از شما استفاده کند بدانید که شما این کار را برای پادشاهی خدا انجام میدهید و سعی کنید آن را با نیت نیکو انجام دهید، زیرا در غیر این صورت آن کار بیهوده است چون برای جلال خود انجام میدهید نه خداوند. وقتی برای خداوند کار میکنید، کار شما بیهوده نیست. در همه حال با فصلی که او شما را در آن قرار داده است خوب باشید، زیرا در آن معنایی وجود دارد و مهم نیست که برای هر مادری به چه شکلی به نظر میرسد.»