شالوم بر شما همراهان صفحه «من يک زن هستم!»
پدر آسماني مشتاق رابطه با ماست او آنقدر جهان را دوست داشت که پسر يگانه خود را داد تا اين رابطه و آشتي برقرار شود.
وقتي به آفرينش، جهان هستي و تمام موجوداتي که در آن زندگي ميکنند نگاه ميکنيم، درمييابيم توسط خداوندي رهبري ميشود که طبيعت و هر آن چيزي که در آن هست را آفريد. نواي موسيقي او در جهان برپاست، با هدف، نقشه و برنامهاي خاص براي تمام خلقت.
بياييد گوش جان بسپاريم به نواي موسيقي دلنوازي که در ميان تمام جهان هستي وجود دارد، اگر ما طبق الگو و روش اين خدا عمل کنيم آن آهنگ دلنواز را خواهيم نواخت و ميتوانيم با هارموني و در پي قدمهاي خداوند رهبر زندگي خود در مسير حيات باشيم.
در اين شماره از مجله اسميرنا در زندگي بانويي به نام «دبوره» برطبق کتاب مقدس«داوران باب 4 و5» تأمل ميکنيم.
طبق وعده خداوند وقتي قوم خدا در اطاعت از فرامين او قدم برميداشتند در برکت و آرامي او زندگي ميکردند اما زمانيکه خدايان غير و بتپرستيها وارد ميشد نتيجهاي جز آوارگي و لعنت به همراه نداشت. اگر در زندگي خدا اولويت نباشد آن زندگي رو به نابودي خواهد رفت اما از آنجايي که خداوند خواستار بازگشت همه است، داوران را تعيين کرد تا مردم را نسبت به خطاهايشان آگاه سازند تا بشنوند و بازگشت کنند و شفا يابند…
در کتاب «داوران باب 4» ميخوانيم بعد از مرگ «ايهود» دوباره قوم در نظر خدا شرارت کردند و خدا آنها را به دست پادشاه «کنعان» رها کرد و 20 سال زير ستم بودند و اما در ميان افکار آن زمان، خداوند يک زن را فرا خواند تا نبي و داور قوم اسراييل باشد. «دبوره»، يک ميانجي، سمبلي از مشاور و راهنما بود تا رابطهها را با خدا و با همديگر به سطحي عميقتر ببرد.
خداوند از يک زن استفاده کرد تا مردم به وفاداري بازگردند. او همچون ما به خدمت آشتي فراخوانده شد.
پاسخ دبوره به فراخواندگی
با نگاهي به کتاب داوران و زندگي دبوره تنها زن داور، ميبينيم که:
دبوره انتخاب کرد و تصميم گرفت تا برطبق افکار مردم، موقعيتها وشرايط زمانهاش زندگي نکند.
او ترسها و قضاوتها را کنار زد و تصميم گرفت تا فرامين خداوند را به انجام رساند. چشمهاي خود را به خداوند و اراده او دوخت تا پيروزي خداوند را در زندگي خود و قومش شاهد باشد.
آري دبوره انتخاب کرد تا در خشنودي خداوند از مسائل روز زمانه خود گذر کند و فکر خداوند را عملي سازد.
اهميت و ارزش زن را در دستان خداوند بگذارد و براي حقيقت بايستد. ما در پي خشنودي چه کسي هستيم؟!
خشنودي انسانها ميتواند مقطعي باشد و نه براي بنا بلکه گاهي به جهت تخريب است، اما کلام و اراده خدا و در پي خشنودي همه جانبه او بودن شادي آسماني را مهيا ميکند که فراتر از عقل بشري است. خداوند از صداي ايمان ما خشنود ميشود. ايمان ما در جايي که بيابان زندگيست و ما به کلام او اميدوار هستيم. دبوره چنين ايماني داشت.
دبوره رابطهاي عميق با خدا دارد و در صحبتها و مکالماتش سخن از بالا بردن نام خودش نيست، بلکه نام خداوند و به دنبال خواست خدا بودن هدف اوست.
در جامعه امروزي آزادي يک زن با نگاه براساس نداشتن حقِ برابر و ناتواني، يک موضوع دست نيافتني است و يا آنقدر ايستادگي براي ثابت کردن توانمندي است که گروههاي فمنيست پديد ميآيد.
در صورتيکه کلام خداوند ما را به هماهنگي با هم دعوت ميکند و هر کدام را در جاي خود ارزشمند ميبيند.«ديگر نه يهودي معني دارد نه يوناني، نه غلام نه آزاد، نه مرد نه زن، زيرا شما همگي در مسيحْ عيسي يکي هستيد.» غلاطيان باب 3 آيه 28
کسي که ميخواهد در فروتني خدمت کند، خدا او را سرافراز ميگرداند. دبوره تشنه قدرت و اثبات کردن خودش نبود بلکه با اشتياق به شناخت خدا و رابطه با او قدم برميداشت.
امروز اگر ما نيز همچون دبوره زير دست خداوند فروتن شويم و تشنه خدمت به او باشيم خواهيم ديد که خداوند چطور از ما براي کارهاي بزرگ استفاده خواهد کرد.
براي دبوره، ماندن در کلام خدا ارزشمند بود.
نام دبوره به معناي «زنبور عسل» است. در طبيعت، زنبور عسل و نحوه زندگي آن نشان دهنده نظم و اتحاد است. زنبور حشرهاي است که در هدايت و رهبري و زير فرمان نظام کندوي عسل حرکت ميکند. شريعت خدا در يهود به «شهد و عسل» شناخته ميشود. شهد و عسلي که همه ما بايد آن را بچشيم. شايد نام دبوره اين حقيقت را هر لحظه به او يادآوري ميکرد که کلام خدا شفا و برکتي است که نياز جانها است.
او در پي رهبري خداوند به سعي تمام کوشيد، ايستادگي کرد و در کلام خدا استوار ماند تا شايد قوم هم طعم خوش ماندن در خداوند و پيروزي را بچشد.
او در زير درخت نخل «دبوره» مينشست و قوم به نزد او ميآمدند. درخت نخل در بيابان نمايانگر پيروزي در بيابانهاست، اميد در سختترين شرايط زندگي! امروز ما در زير چه درختي نشستهايم و به رهبري چه کسي حرکت ميکنيم؟ آيا قضاوتها و ترسها! تلخيها ما را کنترل و هدايت ميکنند يا صداي خداوند؟
امــروز صـداي خداوند مــا را ميخـواند تـا از زيــر پوشـش برگهاي انجيرمان همچـون آدم و حـوا بيرون آييم و ارزش کار خداوند را بر روي صليب به ياد آوريم. او کـه بـراي گناهان ما قرباني شد تا پيروزي او بر صليب امنيت ما باشد و در زير پوشش خون پربهاي او در بيابانها اين پيروزي را فرياد زنيم. فرهنگ آشفته و ناامن دنيا را رها کنيم و فرهنگ آسماني خــداوند را در ذهنهايمان تمرين کنيم تا نسل آينده اين را به ميراث ببرند.
دبوره در بيابانها و شرايط سخت زندگي قومش زير درخت اميد نشست. او به دنبال فرش قرمزها و منصبها و رياستها نبود و در فروتني گوش خود را به صداي خداوند تيز کرد.
گوش به فرمان خدا!
پس از آنکه دبوره پيام خدا را شنيد، با هدايت خداوند «باراق» را انتخاب کرد و به او گفت: «ده هزار مرد را به کوه «تابور» ببر و آنها را راهنمايي کن و در آنجا من «سيسرا» را نزد تو خواهم آورد.» باراق هم به شرط آنکه دبوره همراه آنها برود ميپذيرد.
اما دبوره در پاسخ ميگويد که تو افتخار پيروزي را به دست نخواهي آورد، زيرا يهوه سيسرا را به دست زني تسليم خواهد کرد.
دبوره وقتي فهميد که خداوند ميخواهد دشمن از آنجا بيرون رود با اينکه خود تجربه جنگ نداشت اما براي رهبري ارتش حرکت کرد، چون ميدانست خدا با اوست.
او از باراقِ جنگاور خواست تا آماده جنگ شود باراق هم از دبوره خواست تا همراه او برود چون درک کرده بود که دبوره در ايمان به خداوند قويتر و شجاعتر هست.
آيا امروز ميخواهيد در ايمان به خداوند شجاع و به قضاوتهاي اين دنيا بياعتنا باشيد و در پي خشنودي خداوند پيروزي را فرياد بزنيد؟
بياييد تصميم بگيريم و باور به کلام حقيقت خدا که ميگويد «نترس من با تو هستم» را تمرين کنيم.
دبوره، باراق را فرستاد تا در موضعي که خدا وعده داده بود قرار بگيرد تا خدا آنها را از دست کنعانيان نجات دهد.
سيسرا که سردار لشکر «يابين» پادشاه کنعان بود با نهصد ارابه و تمام لشکر به مقابله آنها آمد. از سوي ديگر دبوره به باراق گفت: «امروز روز خداوند است بيرون برويد تا خدا ايشان را به دستتان تسليم خواهد کرد» و همينطور هم شد.
همه لشکر يابين به فرماندهي سيسرا شکست خورده و تار و مار شدند. سيسرا فرار کرده به زني به نام «ياعيل» پناه برد و از او جرعهاي آب طلبيد. ياعيل او را به داخل دعوت ميکند، به او شير مينوشاند و سيسرا به خواب سنگيني فرو ميرود، ياعيل او را پذيرفت اما طبق نبوت که گفته شده بود «سيسرا به دست زني تسليم خواهد شد» او را در چادر خود کشت و همينطور يابين نيز پيش قوم اسرائيل ذليل گشت.
دبوره، يک داور، يک نبي، يک شاعر…کسي که او را مادر اسرائيل مينامند! سمبلي از يک رهبر است، تا امروز ما بانوان از زندگي او بياموزيم و در فراخواندگيهايمان عمل کنيم.
دبوره هدايتگر است، او تصوير کلي را در پيش چشمانش دارد و همچنين چشماني تيزبين براي ديدن قابليتهاي ديگران تا آنها را هم در همکاري با خداوند تشويق و رهبري کند.
او نسبت به ناتواني خود قدم برنميدارد بلکه به قوت خداي متعال مينگرد و برنامهريزي ميکند و از ديگران هم کمک ميگيرد.
به طور مثال مادرِ خانه وقتي ميخواهد خوراکي را براي اعضاي خانه فراهم کند از ابتداي روز ميتواند از همه کمک بگيرد و در انجام اين ماموريت همه را همراه کند و اينگونه اعضا خانه در هماهنگي با هم وارد رابطهاي صميمانه و عميقتر شوند.
ثمرات اين حرکت گروهي اهميت و ارزش اعضا خانواده را نشان ميدهد و در انتها همه کساني که کمک کردند پيروزي و لذت آن را ميچشند. خاطراتي که باهم و کنار هم ساخته ميشود و درک و شناخت بيشتر از قابليتهاي يکديگر که باعث نزديکي اعضا خانواده ميشود از جمله اين دستاوردها است.
ما ميتوانيم در هر کاري که انجام ميدهيم ديگران را همراه کنيم مثل تفريحات، کتاب خواندن، کارهاي روزانه، خريد، تميزکاري خانه و … دبوره يک مادر و همسر هم بود و در اين جايگاه وفادارانه عمل ميکرد و مسئوليتهايش را به عنوان همسر و مادر فراموش نکرده و همچنين در جايگاه خدمتي خود نيز به قوت خداوند وفادار مانده بود.
لازم است به عنوان يک زن همچون دبوره قدم برداريم. غصه آنچه نميتوانيم انجام دهيم را نخوريم. گاهي تمرکز بر ضعفها، وقت و عمر و انرژي ما را هدر ميدهد اما امروز در مشورت با خداوند ميتوانيم نقاط قوت خودمان و ديگران را ببينيم و با آنچه که ميتوانيم انجام دهيم هر چقدر اندک قدم برداريم. خداوند ما را با تفاوتهاي بسيار کنار هم قرار داده است تا باهم در هماهنگي کار او را به انجام رسانيم و وارد رابطهاي عميقتر شويم. آن زمان است که توانهاي اندک ما در دستان خداوند، کارهاي بزرگ به انجام ميرساند.
رهبري نه به معناي زورگويي بلکه براي برنامهريزيِ ساختن رابطه و مشورت دادن در خداوند است به معناي ديدن هدف و نقشه خدا براي تک به تک اعضا خانواده، گروه، جامعه و…
مشورتي که مردم، شرارت و بطالت را رها کنند و به همکاران خدا تبديل شوند در هر نقشي که خدا آنها را فراخوانده خواه نجار، دکتر، پرستار، معمار، طراح، پدر، خواهر و…. از خداوند و رابطه با او و با يکديگر لذت ببرند.
اگر در اين خصوص خود را ناتوان ميبينيم کافيست رهبري جانمان و زندگيمان را در دستان خداوند قرار دهيم همانگونه که در «مزامير» ميخوانيم: «اي جان من خداوند را متبارک بخوان».
بياييد دستانمان را برافرازيم و نام خداوند را اعلام کنيم و به فکرمان فرمان دهيم تا در نظم خداوند حيات يابد. هر بيماري، هر درد و ناتواني فرو ريزد تا نقشه خداوند نمايان شود.
«ما استدلالها و هر ادعاي تکبّرآميز را که در برابر شناخت خدا قد علم کند ويران ميکنيم و هر انديشهاي را به اطاعت از مسيح اسير ميسازيم.»«دوم قرنتيان باب10»
وقتي که زير فرمان خداوند هستيم درک ميکنيم بايد به عنوان يک زن تحت اقتدار همسر خود باشيم و در زندگي زناشويي رهبري همسر خود را بپذيريم و از او اطاعت کنيم. اين وظيفه ما در کلام است که در قانون خدا از همسرمان اطاعت کنيم و ما نيز محيط خانه و خانواده را رهبري کنيم. چه در انجام کارهاي خانه و خانهداري که ميبايست به صورت يک تيم آن را سازماندهي و رهبري کنيم و طبق رهبري خداوند پيش برويم.
روش زندگي مسيحي بدون مسيح امکان پذير نيست و در اين مسير ميبايست زير فرمان و رهبري خداوند باشيم و با اطاعت کامل از او پيروي کنيم.
وقتي سکان زندگي ما در دستان خداوند نباشد چگونه ميتوانيم فرزندان نور و عمل کننده کلام باشيم؟ گوش ما ميبايست به کلام خداوند شنوا باشد و آن چيزي را که کلام زنده خداوند به ما ميگويد را با اطمينان و اعتماد کامل بپذيريم. در اينصورت است که ما ميتوانيم در تربيت و پرورش فرزندان از راهنمايي خداوند بهره بگيريم و در مسير درست آنها را هدايت و رهبري کنيم.
در غير اينصورت ثمره و نتيجه تعاملات و مشارکتهاي خانوادهاي که در آن هستيم چيزي جز اينکه به سمت غيبت، قضاوت، انتقامجويي و تلافي کردن برويم نميتواند باشد و به روح خدا اجازه نميدهيم تا ما را هدايت و در زندگي ما کار کند، بدينگونه آن را از خود، فرزندان و خانوادهمان دريغ ميکنيم.
خداوند هدف، نقشه و برنامهاي دارد و براي پيشبرد آن، با فيضش اين فرصت را به ما ميدهد تا با رهبري که به ما ميسپارد با مسحي که از سوي آسمان براي ما دارد، خدمت و وظيفهاي که به عنوان يک ايماندار بر عهدهمان است؛ انتخاب کنيم، به دعوت خداوند لبيک بگوييم و در مسير خواست و اراده او قدم برداريم و با قدرت و قوتي که خداوند به ما ميبخشد در هدف او پيروز شويم.
در نهايت زمانيکه وعدههاي خداوند به انجام ميرسد و دبوره با هدايت خداوند، ظفر و پيروزي اسرائيل را با سرودي با شادماني ميسرايد؛ با آگاهي از رهبري در ماموريتي که از سوي خداوند دريافت کرده است، پيروزمندانه ميگويد:«خداوندا، دشمنانت جملگي اينگونه هلاک شوند! ولي دوستانت همچو خورشيد باشند، آنگاه که در قوّتش طلوع ميکند. و آن سرزمين تا چهل سال در آرامش بود.» داوران 5:31
خدا ما را تشويق ميکند در ارزش زن بودن بمانيم. او دعوت ميکند که در حين زن بودن تشويق کننده باشيم براي تسلي و تشويق و بنا قدم برداريم در هر شرايط ايماني استوار و داشته باشيم پيروزي را به مردم اعلام کنيم. حال بياييد تأمل کنيم ما چقدر دبوره زمان خود هستيم؟ آيا در دعوت و فراخواندگي خداوند از ما ايستادهايم؟!