با سلام خدمت شما
شکر برای خدا که ما را فرزند خوانده تا دیگر زیر یوغ گناه نباشیم، او ما را از بندگی گناه با محبت خود بیرون کشید، او پدر ماست، پدری مهربان که همیشه آغوشش برای ما باز است، تا ما را در آغوش بگیرد. ما چقدر مشتاق او هستیم؟ آیا دستان او را میبینیم که به سمت ما دراز شده تا ما را از ترس و شرمندگی گناه بیرون کشد؟
وقتی ما دشمنش بودیم ما را محبت کرد تا بتوانیم در آغوش او باشیم. زیرا تنها به واسطه ایمان به کار مسیح و با خون او می توانیم به حضور قدوسش وارد شویم.
در این شماره به درد و رنج و اسارتهای زنی که 12 سال دنیا به او تحمیل کرده بود تامل میکنیم. این زن میتواند نمونه هر یک از ما باشد، اگر بیمار هستیم، اگر نا امید و خسته از تلاشهای بیثمر، اگر فکر میکنیم که خداوند ترکمان کرده یا از جانب مردم طرد شدهایم؛ خبر خوش برای ما اینست، امروز عیسی مسیح، خداوند زندهی ما با سبدی از محبت و شفا از نزدیکی ما عبور خواهد کرد، چقدر مشتاق دیدار او هستیم؟ آیا باز هم میخواهیم شفاهایمان را از دنیا طلب کنیم؟! بیایید نگاهمان را از زمین به آسمان بالا ببریم تا درِ باز رحمت را ببینیم.
در مرقس باب 5 آیات 24 تا 34 میخوانیم: پس عیسی با او رفت. گروهی بسیار نیز از پی عیسی به راه افتادند. آنها سخت بر او ازدحام میکردند. در آن میان، زنی بود که دوازده سال دچار خونریزی بود. او تحت درمان طبیبانِ بسیار، رنج فراوان کشیده و همهی دارایی خود را خرج کرده بود؛ امّا به جای آنکه بهبود یابد، بدتر شده بود. پس چون دربارهی عیسی شنید، از میان جمعیت به پشت سر او آمد و ردای وی را لمس کرد. زیرا با خود گفته بود: «اگر حتی به ردایش دست بزنم، شفا خواهم یافت.» در همان دم خونریزی او قطع شد و در بدن خود احساس کرد از آن بلا شفا یافته است. عیسی درحالْ دریافت که نیرویی از او صادر شده است. پس در میان جمعیت روی گرداند و پرسید: «چه کسی جامهی مرا لمس کرد؟» شاگردان او پاسخ دادند: «میبینی که مردم بر تو ازدحام میکنند؛ آنگاه میپرسی، “چه کسی مرا لمس کرد؟”» امّا عیسی به اطراف مینگریست تا ببیند چه کسی این کار را کرده است. پس آن زن که میدانست بر او چه گذشته است، ترسان و لرزان آمده، به پای عیسی افتاد و حقیقت را به تمامی به او گفت. عیسی به وی گفت: «دخترم، ایمانت تو را شفا داده است. به سلامت برو و از این بلا آزاد باش!»
مسیح و شاگردان و گروهی بسیار به سمت خانه یایروس برای شفای دخترش در حرکت بودند. هدف خانه او بود اما خداوند از هر جا عبور کند برکتش جاریست، شاید خانهی کناری شما یا نفر کناری شما مسیح را دعوت کرده باشد، مهم این است که خداوند از کنار ما عبور میکند تا ما را شفا دهد.
خداوند زنده است و شفا دهنده، ارادهی او شفای ماست تا ما او را بشناسیم، تا نگاهمان به او باشد.
آوازهی شفای مسیح در شهرها پیچیده بود، در این میان زنی که خسته و درمانده بود شاید بارها زیر لب از خدا خواسته بود که جانش را بگیرد و از این همه درد و طرد شدگی و احساس گناه راحتش کند، اما اراده خدا برای او سلامتی و شفا بود. مسیح او را می شناخت، او برای تکتک فرزندانش به روی صلیب رفته تا آزاد شوند، مسیح میدانست که خواست پدر این است که همه توبه کنند، مسیح میدانست که پدر آن زن را هم دوست دارد، حتی وقتی گناهکار است آغوشش برای او باز است و منتظر بازگشت اوست تا به وسیلهی عیسی مسیح او را در آغوش بگیرد.
این زنِ زخمی وقتی دریافت با داراییهای خود، اعمالش، طبیبان و راههای دنیا نمیتواند شفا یابد قدم به سمت خدای زنده، عیسی مسیح که به فکر تکتک انسانهاست برداشت.
زیرا به فیض و از راه ایمان نجات یافتهاید و این از خودتان نیست، بلکه عطای خداست و نه از اعمال، تا هیچکس نتواند به خود ببالد. (اَفِسسیان 2: 8)
بلکه همه چیز را در قیاس با ارزش برترِ شناخت خداوندم مسیحْ عیسی، زیان میدانم، که بهخاطر او همه چیز را از کف دادهام. آری، اینها همه را فضله میشمارم تا مسیح را به دست آورم و در او یافت شوم، نه با پارسایی خویشتن که از شریعت است، بلکه با آن پارسایی که از راه ایمان به مسیح به دست میآید، آن پارسایی که از خداست و بر پایهی ایمان. (فیلیپیان 3: 8-9)
چقدر ما نگاهمان به دنیا بوده است؟ چقدر خواستههایمان را از دنیا طلب کردهایم؟ غافل از آنکه تمام نیکوییها کلیدش در دستان پدر است و اوست که قدرت به طبیبان میدهد، او در هر تاریکی نور امیدمان است، هیچکس قدرت ندارد مگر از جانب پدر.
زن درباره عیسی شنیده بود، از کارهای عجیب و معجزه او شنیده بود، گوشهای روحانیش باز شده بود، به صدای مسیح پشت در قلبش پاسخ داده بود و با زبانش اعلام کرد که ”اگر حتی به ردایش دست بزنم شفا خواهم یافت”.
این چگونه ممکن است؟ شخصی که بارها نزد طبیب رفته، تحت درمان بوده، رنج دیده، چطور توانسته بود این ایمان را دریافت کند؟ ما انسانها چشمان نفسانیمان باز است. تنها آنچه را که میبینیم و قابل لمس است، مثل داروها، قرصها و آمپولها. تجربیاتی که با چشمانمان آنها را دیدهایم و با گوشهایمان شنیدهایم را باور داریم و این باورها ما را در زندگی روزمره میتواند هدایت کند. آیا با توان خودمان میتوانیم زندگیمان، روابطمان، جسممان و روحمان را شفا دهیم؟! حال با اعتراف به این موضوع چشمان ما به حقیقت خدای زنده باز خواهد شد که تنها او نجات دهنده است، راه و راستی است. آن زن درباره عیسی شنیده بود، همانطور که اشعیای نبی میگوید: «چه کسی، ای خداوند، پیام ما را باور کرده است؟» پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه میگیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر میشود. (رومیان 10: 16-17)
با اینکه منطقِ دنیا به او میگفت تو شفا نخواهی یافت و شواهد نشان میداد که او هر روز بد و بدتر میشود اما او قدم ایمان را برداشت و تصمیم گرفت هم چون فرزند گمشده خداوند به آغوش او برگردد. او میتوانست در زندانی که قرار داشت، در زندان ناامیدی، ترس و احساس گناه بماند و باز از دور آوازه مسیح را بشنود و حسرت بکشد. اما تصمیم گرفت چشمانش را به عیسی بدوزد.
و چشمان خود را بر قهرمان و مظهر کامل ایمان یعنی عیسی بدوزیم که بهخاطر آن خوشی که پیشِ رو داشت، صلیب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچیز شمرد و اکنون بر جانب راست تخت خدا نشسته است. به او بیندیشید که چنان مخالفتی را از سوی گناهکاران تحمل کرد، تا خسته و دلسرد نشوید. (عبرانیان ۱۲)
او چشمانش به نگاههای مردم نبود، او میدانست به عیسی نیاز دارد؛ پس با ایمان به جلو رفت، تمرکزش روی جمعیت نبود و به امید گرفتن فیض ردای عیسی را لمس کرد. او در آن شفا را در خود احساس کرد. آری پدر منتظر ماست و آغوشش برای ما باز است و ما هیچ چیز شایستهای نداریم تا به او بدهیم، بلکه زخمی و خسته و دردمند و فقیر نیازمند پادشاهی او هستیم.
او فوراً میبخشد، بیمنت میبخشد، فیض او جاری است، اما چه کسی آن را دریافت میکند؟ این هدیه تنها از طریق ایمان به عیسی مسیح برای ما قابل دریافت است. آری پدر منتظر ماست…
بیایید ما هم از جمعیت عبور کنیم، از صداهای دنیا که هر روز فکر ما را بیشتر و بیشتر پُر میکند. بیایید با هم اتاق افکارمان را خالی کنیم و تنها به او بیاندیشیم، نجات در نزد اوست. او برای ما…، بله برای ما درد کشید، تهمت شنید، طرد شد، عریانی و بیآبرویی کشید؛ او که پارسا بود به سبب گناهان ما مصلوب شد، او برای ما مرد تا ما زنده باشیم، آزاد باشیم و هویتمان را در خداوند بیابیم. او اینجاست، بیایید به دنیا اعلام کنیم ما تنها با لمس ردای پادشاهی او شفا خواهیم یافت. تنها در پادشاهی او سلامتی برکت و شفا هست.
عده بیشماری اطراف عیسی بودند، عده زیادی ردای او را لمس کردند، اما عیسی وقتی زن شفا یافت دریافت کسی با ایمان او را لمس کرده و پرسید چه کسی جامه مرا لمس کرد؟
چه قدر با ایمان به حضور خدا میرویم؟ آیا ایمان ما ایمان نجاتبخش است؟ آیا ملکوت را میلرزاند؟ آیا توجه خدا را به سمت ما برمیگرداند؟ خداوند به سمت ما مایل میشود تا ما را بشنود…، زیرا «هر که نام خداوند را بخواند، نجات خواهد یافت.» (رومیان 10: 13)
آری گوشهای خداوند سنگین نیست بلکه این گناهان ما است که میان ما جدایی افکنده…
چقدر ایمان داریم؟ حتی اگر به اندازه دانه خردل داشته باشیم میتوانیم کوهها را جابهجا کنیم.
براستی کجای این سفر هستیم؟ در اسارت؟ در راه رسیدن به عیسی؟ در مقطع تصمیم گیری؟ یا ردایش را لمس کرده و شفا یافتهایم اما زبان آن اعلام را نداریم تا از میان جمعیت به پای عیسی بیافتیم و بگوییم عیسی تو ما را شفا دادی…
این زن ترسان و لرزان به پای عیسی افتاد و حقیقت را به تمامی به او گفت، او تصمیم گرفت که نه تنها شفایش را بلکه وجودش را در راستی به او بسپارد.
عیسی از ما میخواهد شهادت بدهیم که او ما را نجات داده تا همکار او باشیم، تا پیام را به گوش اطرافیان برسانیم و موجب رشد بذر ایمان برای آنها شویم؛ و میبایست به مانند این زن اعلام کنیم و شهادت دهیم که عیسی مسیح شفا دهنده است.
اگر در سفر زندگیمان به شفا رسیدهایم اما جرات شهادت دادن را دنیا از ما دزدیده است ما هنوز در زندان افکارمان هستیم، بیایید این شفاها را هر چقدر اندک در آسمان بیاندوزیم جایی که دزدان نمیتوانند نَقب بزنند.
زمانی که توبه و بازگشت میکنیم و خود را به تمامی تسلیم او میکنیم درمییابیم که تنها به واسطه او نجات خواهیم یافت. عیسی به او گفت دخترم ایمانت تو را شفا داده…
به همهی کسانی که او را پذیرفتند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، یعنی به هر کس که به نام او ایمان آورْد؛ (یوحنا 1: 12)
او ما را دخترم خطاب میکند تا ما مطمئن شویم که پذیرفته شده هستیم. بله ما پذیرفته شدهایم تا به واسطه خون مسیح از مقام فرزند خواندگی بهرهمند باشیم و او با یادآوری جملهی ایمانت تو را شفا داده فیض را به ما یادآور میشود. عیسی از آن زن میخواهد که به سلامت رفته و از این بلا آزاد باشد.
چقدر این جمله برای ما روشن میکند که اراده خداوند آزادی ماست. نقشه او برای آزادی ماست و این ما هستیم که انتخاب میکنیم در آزادی او قدم برداریم یا در قفس خود بمانیم.
رهایی یا اسارت؟ ما برای رهایی آفریده شدهایم، پس بیایید با ایمان فیض خداوند را دریافت کرده و از اسارتهایمان آزاد باشیم، بدانیم که مسیح در دست راست پدر برای ما شفاعت میکند تا ما آزاد باشیم، او هیچ وقت ما را ترک نمیکند بلکه این ما هستیم که با گناهانمان باعث جدایی میشویم.
ای فرزندانم، این را به شما مینویسم تا گناه نکنید. امّا اگر کسی گناهی کرد، شفیعی نزد پدر داریم، یعنی عیسی مسیح پارسا. او خودْ کفّارۀ گناهان ما است، و نه گناهان ما فقط، بلکه گناهان تمامی جهان نیز. (رساله اول یوحنا 2: 2)
شکر برای خدای زنده که میان ماست تا ما را هر روز آزاد کند و شفا دهد، کافیست دستان او را ببینیم که به سمت ما دراز شده و دریافت کنیم. چقدر آماده دریافت هستید؟ او میبخشد، بیمنت… بیاید چشمهای دنیاییمان را ببندیم و چشمانمان را به حقیقت مسیح باز کنیم، که تنها حقیقت او ما را آزاد خواهد کرد.
فیض و راستی مسیح با شما، آمین که در رهایی قدم بردارید و آواز امید آن را برای همگان بسرایید…