شناسنامه فیلم:
«مارمولک» یکی از شناخته شدهترین آثار در سینمای ایران است که در سال 1382 به کارگردانی «کمال تبریزی» ساخته و اکران شد. مارمولک که ورژن ایرانی برگرفته شده از فیلم سینمایی «ما فرشته نیستیم» ساخته «نیل جردن» در سال 1989 میباشد که با بازی درخشان «رابرت دنیرو» و «شان پن» روانه آثار کلاسیک ماندگار سینمای جهان شد و حال کمال تبریزی با پردازش و تغییرات اقلیمی و فرهنگی آن را بر روی پرده سینمای ایران برد و در این خصوص بازی تاثیرگذار «پرویز پرستویی» در ماندگاری این اثر بیثمر نبوده است.
خلاصه فیلم:
رضا مارمولک (پرویز پرستویی) خلافکار و سارقی است که برای چندمین بار دستگیر و وارد زندان میشود. او که از زندگی بیثمر و سخت خود خسته شده است تصمیم به خودکشی میگیرد و با این اقدام ناکام، خود را در بیمارستان و در جوار یک مُبلغ اسلامی مییابد.
او با ربودن لباسهای این روحانی اسلامی فرصت فرار از بیمارستان را مییابد و در پی آن وارد دهکدهای مرزی میشود تا با جعل مدارک خود را از ایران و دسترسی پلیس خارج کند، ولی این لباس جدید او را وارد زندگی تازهای میکند…
بررسی فیلم:
شاید در نگاه اول فیلم مارمولک کپی یا برگرفته شده کامل از مرجع خود یعنی «ما فرشته نیستیم» جلوه میکند اما از نظر مفهوم و درک عمیق، محتوایی کاملاً ناتوان نسبت به نسخه اصلی خود پیش گرفته است. امروز این نکته شاید نگاه تازهای به آنچه در آینه میبینیم باشد. فیلم مارمولک دقیقاً همچون آینه نسبت به نسخه اصلی داستان (ما فرشته نیستیم) رفتار میکند و به ظاهرکاملاً مرجع خود را دنبال و به تصویر میکشد اما در حقیقت همچون آینه، دست چپ را دست راست جلوه میدهد و همه چیز را برعکس به خورد بیننده خود میدهد.
در نسخه اصلی دو دزد که لباس کشیشان را ربوده و وارد دهکدهای میشوند با ملاقات عملکرد مسیح در کلیسا و نگاه او به موضوعات، آن دو تبدیل شده و قلبی تپنده برای دیگران پیدا میکنند تا به این حد که برای نجات دیگران قدم برمیدارند و حتی به خود نمیاندیشند؛ چنانچه عیسی برای کلیسا به انجام رسانید.
کودکی که توانایی حرف زدن ندارد با فداکاری و از خود گذشتگی آنها زبان باز کرده و قادر به حرف زدن میشود. در نگاه کاملتر در این فیلم پوشیدن لباس آنها را به درک کار عظیم عیسی مسیح هدایت میکند که برای نجات جانها حتی جان خود را دریغ نداشت. فیلم بیانگر این پیام است که به جای ساخت مذهب و بزرگ کردن افکار مذهبی فکر مسیح را بپوشیم. مجسمه بیجان که در انتهای فیلم باعث نجات جانی میشود بیانگر همین نکته است.
حال در نسخه ایرانی (مارمولک) رضا با پوشیدن لباس و ورود به دهکده و روستا سعی میکند به یک رهبر تبدیل شود و ناخودآگاه به سمتی کشیده میشود که مرجع و منبعی ندارد. عملکردهای خوبِ او کودک ناتوان در حرف زدن را به صحبت کردن میآورد و این نسخه بیانگر اهمیت لباس و احترام به لباس است نه آنچه به عنوان لباس روحانی که ما را در برمیگیرد و باورهای ما را دگرگون میکند. تا به پایان این لباس است که اهمیت دارد درحالیکه در نسخه اصلی شناخت باوری که آن لباس را در بر تو کرده است اهمیت دارد. لباسی که نه به عنوان تایید ایمان تو، بلکه لباسی که برای تغییر فکر تو و نجات جانها قدم برمیدارد.
با دیدن دوباره این فیلم بیشتر از قبل پی میبریم که تنها لباس و هویتی که قابل شکرگزاری و ستایش است هویت و لباسی است که مسیح به ما هدیه داده است. آمین به فکر و قلب او نزدیک شویم و آنچه او به حقیقت برای ما به انجام رسانید را بشناسیم و در ما عمل کند.