در زمانی که یوحنای رسول آخرین کتاب خودش را به عنوان مکاشفه نوشت تنها بازمانده از رسولان و شاگردان نامبرده شده در اناجیل بود.
همه شاگردان و رسولان در راه صلیب رنج دیدند و اکثر آنها بطور وحشیانه در راه مسیح کشته شدند. آنها یادآور آن بودند که در رنج و جلال مسیح شریک هستند. شاهدان قیام و رستاخیز عیسای مسیح بطور داوطلبانه زندگی خود را در راه این تاج جلال و راه او و اعلام خلقت تازه در مسیح معاوضه کردند. همانطور که غالباً اشاره شده است مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمی‌کنند .
آنهایی که به دنیا اعلام کردند او از مردگان برخاسته و قیام کرده است بر ادعای خود در مقابل تهدیدات، عذاب‌ها و حتی تا به مرگ ایستادند. سرمشق آنها در مرگ میراث جاودانی برجای گذاشت. آنها استاندارد بالایی از وفاداری را برای نسل‌های آینده به ما آموختند و بر جای گذاشتند. گذر زمان و افزایش حکایت‌ها و شاهدین، تایید بسیاری از جزئیات خاص شهادت شاگردان اولیه و همراهان نزدیک آنها را در خود دارد و تقریباً جهان به مرگ زود هنگام و قتل وحشیانه آنها اذعان داشته است، اما اثبات مکان و جزئیات قربانی شدن آنها بسیار مشکل می‌باشد.
در صفحه «تاریخ سازان آسمانی» برآنیم تا مردان و زنان بسیاری که در این راه شاگردی قدم گذاشتند و در همین راه جان خود را از دست دادند را به قلم بنگاریم. جوانه‌ای از ریشه عیسی رشد کرد و به وفور با خون شهیدان آبیاری شد.
مفتخریم اسامی بعضی از آنها را در این صفحه بخوانیم و بدانیم و ایمان داریم بسیاری که شاید نامی هم از آنها برده نشود در حکایت عظیم راه‌های خدا در تخت پادشاهی آسمان گفته خواهد شد.
شاگردی و راه مسیح را براستی چگونه می‌توان از درد و رنج خالی دانست در حالی که مکتوب است: «چون مسیح در عرصه جسم رنج کشید شما نیز به همین عزم مسلح شوید» (اول پطرس 4).

استیفان: (شهادت: 34 سال پس از میلاد مسیح)
به دلیل اینکه تمرکز اتهامات وارده بر روی ادعاهای استیفان به سبب معبد بود، از محاکمه او می‌توان ثابت کرد حتی خدا هم هشدارهایی درباره معبد داشته است و مقصد و هدف نهایی خداوند حضور در میان مردمش و جلال خداوند بود.
معبد جایی نبود که خدا جلال خود را بر آن بنا کند. با از بین رفتن دعوی ساختگی مدعیان او دفاعیه خود را بر علیه آنها اظهار داشت. دفاعیه استیفان در کتاب اعمال رسولان باب 7 نشانگر اعلام و بازگو کردن نقشه و هدف کامل خدا در هدایت قومش است و وقتی مذهبیون که منافع و قدرت خود را در خطر می‌دیدند با این حقیقت روبرو شدند از عصبانیت دندان‌ها را به هم فشردند و دست به قتل اولین شهید آلوده کردند.
علیرغم تمام برکت‌ها و هدایای خداوند به مردمش آنها در نهایت او و پسرش را انکار کردند، چنانچه در باب نخست انجیل یوحنا می‌خوانیم که مسیح به ملک خویش و در میان قوم خویش آمد، ولی او را نپذیرفتند.
فریاد آخر استیفان یا می‌بایست طوفانی از مقاومت برمی‌انگیزاند و یا موجی از ندامت و توبه. سخنانی که نشان می‌داد مذهبیون پاسخی برای آن ندارند و راهی جز تسلیم در برابر اراده خدا و یا قتلی برای ساکت کردن شاگردانش ندارند.
استیفان گفت کدام پیامبر است که از دست پدران شما آزار ندیده باشد؟ آنها کشتند آنانی را که از قبل، آمدن آن پارسا را پیشگویی کرده بودند. آن پارسایی که شما به او خیانت کرده و او را به قتل رسانده‌اید. شمایی که شریعت را که بواسطه فرشتگان مقرر گردید دریافت کردید اما از اطاعت آن سرباز زده‌اید (اعمال ۷: ۵۲-۵۳).
جمعیت برای محاکمه استیفان جمع شده بودند ولی تاریخ و حقیقت آنها را محکوم کرد. آنها برای طرد حقیقت به پاخاستند و پیام‌رسان را سنگسار کردند و به قتل رساندند.
شاید سنگسار کردن و قتل یکی از موفق‌ترین راه‌های پیروزی در بحث باشد (حمله به شخص نه به عقیده او).
ولی این کار نتوانست حقیقت را متوقف ‌کند، چراکه استیفان که باید در ترس و وحشت مرگْ دید خود را قرار دهد بالعکس نگاه و دیدی متفاوت دارد. او به آسمان چشم دوخته و جلال خدا را دید. پس گفت: هم اکنون آسمان را گشوده و پسر انسان را بر دست راست خدا ایستاده می‌بینم (اعمال ۷: ۵۶ ). این نگاه استیفان باز هم خشم آنها را برانگیخت و در حالی که گوش‌های خود را گرفتند به سوی او برای قتلش حمله‌ور شدند و این جمعیت استیفان را به بیرون شهر کشیدند و او را سنگسار کردند.
او قصد فرار نداشت بنابراین او از خدا درخواست کرد که روحش را بپذیرد و این گناه را به پای ایشان مگذارد. سپس در آخرین نفس دعا کرد خداوندا این گناه را به حساب ایشان نگذار (اعمال ۷: ۶۰).
لوقا نویسنده این حکایت موقع شهادت استیفان در آنجا حضور نداشت اما مردی را که در آنجا بود به خوبی می‌شناخت. آن مرد تمام جزئیات را به خاطر داشت، حتی آخرین کلمات استیفان را. آن مرد پولس رسول بود که در آن زمان بعنوان شائول شناخته می‌شد. او یکی از افرادی بود که آزار سختی به مسیحیان می‌رساند و برای شکنجه و دستگیری آنها قدم برمی‌داشت، غافل از اینکه در راه دمشق ملاقاتی با همان مسیحی خواهد داشت که استیفان قبل از مرگ او را ملاقات کرده بود.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

رویای مرگ و حیات
چگـــونه می‌توانیم والدینمان را خشنود سازیـــم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست