در شمارههای پیشین در تاریخ سازان آسمانی به قرن اول و زندگی برخی از شاگردان نگاه مختصری داشتیم و در شماره گذشته نیز نگاهی به جفاها و آنچه از نظر سیاسی در امپراطوری روم بر مسیحیان گذشت پرداختیم. در این شماره به بررسی زندگی «اگناتیوس انطاکی» یکی از رهبران و خادمین و اسقف کلیسای انطاکیه در قرن دوم خواهیم پرداخت.
همانطور که جمله معروف تاریخ سازان آسمانی هربار بیان میکند: “مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمیکنند .”
اِگناتیوس انطاکی- رهبر کلیسای انطاکیه (۳۰ – ۱۰۷ بعد از میلاد مسیح)
هنگامی که اگناتیوس از انطاکیه سوریه به امپراطوری روم سفر میکرد در نامهای به برادران مسیحی خود نوشت: “واقعاً امیدوارم که با دعاهای شما بتوانم با حیوانات درنده و وحشی مبارزه کنم.”
او در آن زمان حدود هفتاد سال سن داشت و از رهبران و پدران برجسته کلیسا بعد از رسولان بود که توسط خود رسولان تعلیم گرفته بود. اگناتیوس احتمالاً از شاگردان یوحنای رسول بوده و یوحنا راهنمای او در سفر روحانیاش بشمار میآید.
این نظریه نیز وجود دارد که پطرس لقب قدیس را به او داده است. برخی روایات دیگر نیز معتقدند که اگناتیوس در بین بچههایی بوده که در متی باب ۹ توسط عیسی برکت داده شد.
اگناتیوس بعد از دستگیری و محاکمه و محکومیتش در زمان سلطنت امپراطور تراژان (۹۸-۱۱۷) در حالیکه برای اجرای حکم به کلوسیوم در روم برده میشد در طول راه هفت نامه نوشت. او که تحت نظر سربازان رومی از فیلادلفیه و تروآس عبور میکرد با استقبال یکی از رهبران و همکارانش بنام «پولیکارپ» در اسمیرنا (ازمیر ترکیه) روبرو شد. در آنجا بود که او چهار نامهی اول را نوشت. سپس دو نامهی دیگر به دو کلیسا وهمچنین یک یادداشت شخصی به پولیکارپ در اسمیرنا نوشت.
بعدها او لقب «تئوفوروس» به معنی حامل خدا یا الهام گرفته از خدا را گرفت. چرا که خاستگاه اصلی نوشتههای او عیسی بود و بر اتحاد کلیساها بسیار تاکید داشت. تکیه و پافشاری بر اعتقادات مسیحی و تاکید بر اقتدار عیسی در دادگاه برای او بحثها و مشکلات زیادی را ایجاد کرده بود و او با اتهاماتی واهی مانند خیانت به روم به دلیل تعظیم نکردن و نپرستیدن خدایان روم مواجه شد. همانند دیگر رهبران مسیحی آن دوره اثبات خیانت او کار ساده و آسانی بود.
فقط کافی بود تا مقامات به موعظههای آنان گوش بدهند و یا سوالی ساده مبنی بر اینکه آنها چه کسی را پیروی میکنند میپرسیدند و یا اینکه با صحبت کردن با گروهی از مسیحیان درمییافتند که جنبش معنوی جدید و قدرتمندی در جریان است که تهدیدی برای روم و خدایان رومی به حساب میآمد.
به نظر میرسید که برای اگناتیوس که دیگر قلبش متعلق به خدای تثلیث بود، ترس و نگرانی معنایی نداشت و با کمال میل حکم دادگاه را به جرم ایمان و سرسپردگی به مسیح پذیرفته است.
شروع نامههای اگناتیوس صدا و پژواکی از رسالات و نامههای پولس را در گوش شنونده خود تداعی میکند: “صمیمانهترین و پاکترین سلامها در مسیح عیسی، و خدای پدر که شما را به فراوانی برکت داده است، سرچشمهی اتحاد و انتخاب شما در واقع رنج حقیقی است که به خواست پدر و عیسی مسیح متحمل میشوید.”
اگناتیوس معتقد بود که (روزهای آخر) نزدیک است. مرگ و زندگی برای او خالی از ترس بود. از اینکه او را به روم میبردند خوشحال بود و آن را یک پیروزی میدانست و نه استقبال از مرگ.
او مرتب ایمانداران را تشویق میکرد تا به دعا کردن ادامه دهند. همچنین از ایمانداران میخواست که در کنار یکدیگر جمع شده و عشاء ربانی را به جای آورده و خداوند را تجلیل کنند. او معتقد بود که در چنین اتحادی قدرتهای شیطانی سرنگون میشوند.
اگناتیوس چیزی از ثروت و قدرت اسقفهای بعدی نمیدانست. در دوره او یک اسقف احتمالاً رهبر کنگرهای واحد بود تا رئیس یک کنگره سازمان یافته با موقعیتهایی که مرتباً گسترش و ارتقا مییافتند.
اگناتیوس خود را کاملاً وقف مسیح کرده بود. او جزو گروه بزرگی از رهبران بود که در تاسیس کلیسا و تعالیم در کلیساها نقش داشتند. همچنین در خاکسپاری شاگردان و جمعآوری مکتوبات آنها شرکت داشت. در برابر امپراطور ایستاد و با بدعتگذاران مبارزه کرد.
پدران و پدربزرگان کلیساها به رهبران در مورد سکوت بزرگ خدا گفته بودند اما اگناتیوس لوگوس و کلمه خدا یعنی عیسی مسیح که در این سکوت میدرخشد را میدانست و آن کلمه حقیقی را پیروی میکرد.
او آنقدر واژه کلمه جسم پوشید را پیروی کرد تا جسم خودش توسط شیران دریده شد. او را در تماشاخانه کلوسیوم روم بردند و شیران درنده را در جلوی چشمان تماشاچیان رها کردند تا اگناتیوس را بدرند چنانچه با دیگر مسیحیان انجام دادند.
پیرمرد در راه روم به کلیساها چنین نوشت: “تو لیاقت شاد بودن در مژده نجات خداوند را داری.” درست همانطور که اگناتیوس در هر شرایطی شاد بود و همچنین نوشت: “حال من شاگردی عیسی را میکنم و به هیچ چیز دیگری خواه قابل مشاهده و خواه نامحسوس و نامرئی به جز پیروزی در عیسی اهمیتی نمیدهم. بگذار با آتش و صلیب و با جانوران وحشی، دست و پنجه نرم کنم و استخوانها و بدن من از هم جدا شوند، مادامیکه به مسیح عیسی بپیوندم.”