با سلام به شما همراهان عزيز صفحه تاريخسازان! در سفرهایی که در این صفحه داشتهایم با افراد زیادی آشنا شدیم که بر ایمان و باور خود حتی تا پای جان ایستادگی کردند و محبت و عشقی را که چشیده بودند به ما منتقل ساختند. در فصل یک به مرور حوادثی از قرن اول پرداختیم که شاگردان اولیه چطور در مسیر استاد و خداوند خود ماندند و آن را ادامه داده و هر یک چطور در این راه جان خود را از دست دادند. در ادامه و در فصلهای بعد به زندگی و شرح حوادث پیرامون شاگردان و ایماندارانی پرداختیم که زندگی و جان خود را با اخلاص در راه مژده انجیل گذاشته و همانگونه که عیسی گفته بود به اقصی نقاط جهان رساندند و شاهدین حقیقی کارهای خدا در زندگیشان گشتند. همانطور که جمله معروف تاريخسازان آسماني هربار بيان ميکند:
«معمولاً مردم شکنجه يا مرگ دردناک را به خاطر چيزهاي دروغ تحمل نميکنند.»
در اين شماره از سری مطالب تاريخسازان به زندگي «ويليام سويندربي» و «جان ويکليف» ميپردازيم که شاید بتوان ایشان را از اولین کسانی دانست که زبان به اعتراض نسبت به کلیسا گشودند چرا که در آن زمان به سمت و سوی سنتها و سیاستها کشیده شده بود و تعالیم کتاب مقدس کمتر در آن آموزش داده میشد.
جان ويکليف (وفات 1380 میلادی)
«جان ويکليف» بر این باور بود که کلیسا به تعالیم کتاب مقدس اهمیتی نميدهد و تمرکز خود را بر سنتها و سیاست دولتها گذاشته است از این رو زبان به اعتراض گشوده و چالشها و انتقاداتی را نسبت به کلیسا بیان کرد. ويکليف در سال 1380 ميلادي، اولين کتاب مقدس را از لاتين به انگليسي ترجمه کرد. عدهاي که خود را «لولارد» (همچنين لولاديسم، معترضین مسيحي) مینامیدند از وی پیروی میکردند. آنها کتاب مقدس را مطالعه میکردند و مورد بررسي قرار میدادند و ايماني را موعظه ميکردند که به دنبال تبديل حقيقي و احياي آيينها و اجرای مراسم قديمي و بازگرداندن کلیسا به محوری به نام کتاب مقدس بود.
جان ويکليف در سال 1384 ميلادي بر اثر سکته مغزي در گذشت. چهل و چهار سال پس از مرگش، پاپ دستور داد استخوانهاي او را نبش قبر کرده و بسوزانند. اما لولاردهاي ديگر راه او را ادامه دادند.
ويليام سويندربی (1401 ميلادی)
«ويليام سويندربي» يکي از تواناترين واعظان در بین لولاردها بود که شهرت زیادی داشت، بنابراين به عنوان يکي از خطرناکترين پيروان ويکليف به شمار میرفت. در مورد کارهاي او اطلاعات زیادی در دسترس نیست و تنها این مشخص است که اثرگذاري و عدم پيروي از رسوم و عقايد او، پنج سال پس از مرگ ويکليف توجه مقامات کليسا را به خود جلب کرد. سويندربي يک کشيش در محله اسقف نشين «لينکلن» بود که از سوی هيئت ممتحن تدريس او عجيب و غير معمول تشخیص داده شد برای همین به او دستور دادند که سکوت کرده و ديگر صحبت نکند، مگر اينکه بخواهد بدنش خاکستر شود!
این چنين تهديدهايي مردم را به سرعت ساکت ميکرد اما سويندربي کماکان به صحبت و تدريس ادامه داد. در سال 1392 ميلادي دستور ديگري توسط شاه «ریچارد دوم» عليه اين واعظ صادر شد. سويندربي دستگير شد و در مورد مسائل مربوط به غسل تعميد، سياست کليسا، حکومت، نجات و مقدسات مورد مواخذه و اتهام قرار گرفت.
بر طبق سوابق موجود ما بین دومين دستگيري و مرگ عذابآور او که در «لندن» در سال 1401 ميلادي به وقوع پیوست نه سال فاصله ميباشد.
به طور قطع کسي نميتواند بگويد که درآن سالها چه اتفاقي افتاده است لیکن فصل آخر زندگي او نشان ميدهد که قلب و ذهن سويندربي متقاعد شده بود که کتاب مقدس تنها مرجع و اساس ايمان مسيحي است و راه نجاتي معرفي ميشود که اميد مسيحيان بود، يعني فيض خدا که از طريق ايمان شخصي به او از آن برخوردار ميشويم.
سويندربي در طول اين آزمايشها و حتی زمانیکه به مدت طولانی در زندان به سر میبرد لحظهای آن اميد حقیقی، صداقت و وجدان خود را رها نکرد و زمانيکه روز مرگ و دردش فرا رسيد، بهاي ناچيزي بود که در ازاي زندگي پرثمر و اميد به حيات جاودان و زیستن با مسیح پرداخت کرده است.
«کاملا به مسيح اعتماد کنيد. به طور کامل بر رنجهاي او تکيه کنيد. برحذر باشيد از اينکه بخواهيد از راه ديگري غير از عدالت او عادل شوید.»
آمين ما هم بتوانيم در طوفانهاي زندگي همانند کساني باشیم که در ايمانشان با ایستادگی ماندند و نیز ثمرات نيکو به بار بياوريم.
«نه تنها اين، بلکه در سختيها نيز فخر ميکنيم، زيرا ميدانيم که سختيها بردباري به بار ميآورد و بردباري، شخصيت را ميسازد، و شخصيت سبب اميد ميگردد؛ و اين اميد به سرافکندگي ما نميانجامد، زيرا محبت خدا توسط روحالقدوس که به ما بخشيده شد، در دلهاي ما ريخته شده است.» روميان باب 5 آيه 3_5