شناسنامه فيلم
«جهان با من برقص» فيلمي در ژانر خانوادگي، کمدي محصول سال 1397 ميباشد. اين فيلم اولين اثر سينمايي «سروش صحت» در مقام کارگرداني است که در سي و هفتمين جشنواره فيلم فجر حضور داشت و برنده سيمرغ سيمين بهترين کارگرداني شد. در اين فيلم «علي مصفا»، «جواد عزتي»، «هانيه توسلي»، «پژمان جمشيدي»، «سياوش چراغي پور»، «کاظم سياحي»، «بهار کاتوزي»، «رامين صديقي»، «پاوان افسر»، «شيوا بلوچي»، «مهيار پوربابايي» و «مهراب قاسم خاني» به نقش آفريني پرداختهاند.
خلاصه فيلم
جهانگير(علي مصفا) از يک بيماري رنج ميبرد که اميدي به بهبودي در او نيست و در اين بين دوستانش در آخرين تولد جهانگير که در شمال زندگي ميکند دور هم جمع ميشوند؛ دوستاني که پر هستند از خاطرات تلخ و شيرين و اين موقعيت باعث ميشود تا…
بررسـی فيـلم
اين فيلم در محتوا درست به مانند نام آن، جهان با من برقص، انتظاري است که ما انسانها از جهانگيرها و جهانيان داريم و آن اينکه ميخواهيم جهانگيرهاي دردمند و يا جهانيان سردرگم به ساز ما آدميان و با ما و رفتارمان همسو شده و برقصند، در صورتي که بسياري خود نيز در اين عصر هويت خود را گم کردهاند و بيهدف در زندگي پيش ميروند. براي خود هويتهاي جعلي در شبکههاي مجازي ساخته و روابط را که بس ارزشمندند به کناري نهاده و در پشت آن نقابها و هويتهاي جعلي پنهان شدهاند.
جهانگير خود را باخته در اين زندگي ميداند، دوست و ياور خود را حيواناتش ميبيند، تنها با آنها درد و دل ميکند و با دنياي بيرون قطع ارتباط کرده است.
بهمن (کاظم سياحي) که در پس تعصبات در پي کنترل کردن خواهر خود است، فرخ (رامين صديقي) که زن دوست سابق خود را به همسري گرفته، خود را در پشت استعمال مواد مخفي کرده، موادي که يک بار باعث تصادف و از دست دادن خواهرش شده است، احسان (جواد عزتي) در افسردگي جدايي از همسرش گرفتار بوده و حال که همسرش با يکي از صميميترين دوستانش ازدواج کرده شرايط روحي خود را بدتر از گذشته سپري ميکند، حميد (سياوش چراغيپور) که ارزش خود را در ماشين و کارخانه و دارايياش ميبيند و ارزش خود را در حد دارايي و ثروت زميني تنزل داده، شايان (مهيار پوربابايي) و ناهيد (هانيه توسلي) در دنياي مجازي و زيبايي و ورزش غرق شدهاند و همگي غافل از ارزش و هويت واقعي خودشان هستند؛ هويتي که ميبايست در خدا باشد و جان هر انسان که ارزش آن را هيچ چيز در زمين ياراي پرداختش نيست ولي ما آن را کوچک ميشماريم و در هويتهاي جعلي و ساختگي خود پنهان ميکنيم.
مينيبوس قرمز رنگي که در جاده و مسير اصلي در حال حرکت است و نويد حيات و حرکت در مسير درست است، از فراز و نشيب و جادههاي مختلف و راههاي پر پيچ متفاوت عبور ميکند و مهم اين است که نگاهت کجاست! ولي بسياري نيز در بيراههها گم شده و در زير فشار و پستي و بلنديهاي زندگي کمر خم کردهاند. سمفوني و موسيقي زندگي مدام نواخته ميشود ولي ما بيتوجه به آن در مسير خود به سمت بطالت و نابودي قدم ميزنيم.
در اين فيلم تنها جهانگير نبود که از مريضي رنج ميبرد و با مرگ دست و پنجه نرم ميکرد، بلکه تمام شخصيتها نيز بيمار بودند و در مرگ، ولي تفاوت در اينجا بود که جهانگير ميدانست بيمار است اما بقيه از بيماري خود اطلاعي نداشتند؛ ما انسانها همگي از بيماري و گناه رنج ميبريم و تفاوتِ در مسيح زيستنْ بين ايمانداران و آنهايي که نسبت به خداي حقيقي شناختي ندارند در اين است که ما ايمانداران ميدانيم گناهکار هستيم و نيازمند عيسي مسيح ميباشيم ولي ديگران از اين گناه و بيماري اطلاعي ندارند و خود را نسبت به طبيب اعظم بينياز ميبينند و اينجاست که مرگ را تجربه کردهايم ولي از آن بياطلاعيم.
اين فيلم را با دقت در مشارکت تماشا کنيد و مطمئناً زواياي ديگري را در آن خواهيد يافت که نياز هر چه بيشتر ما را به خداوند در زندگيمان يادآور ميشود.