درودي ديگر بر عزيزان مجله اسميرنا.
بسيار خرسنديم که مهيا شد بار ديگر در خدمت شما هنردوستان عزيز به بررسي آثاري از نقاشان و هنرمندان برجسته جهان بپردازيم و با هم گذري بر تاريخ هنر در کليسا داشته باشيم.
اينبار به آثار مهمترين نقاش و هنرمند «رمانتيسيسم» فرانسوي يعني «فرديناند ويکتور اوژن دولاکرا» ميپردازيم. او در سال 1798 ميلادي در فرانسه متولد شد و در سال 3186 ميلادي ديده از جهان بربست. او معتقد بود که رنگ و خلاقيت نقش بسزايي در خلق اثر ايفا ميکنند و از مهمترين عناصر زيباييها هستند. او در دانشگاه «ملي هنر» در پاريس هنر ميآموخت. در سال 1832 ميلادي براي بدست آوردن تجربه در رنگبندي جديد و متنوع راهي سفري سخت به آفريقا شد. پژوهشهاي او در زمينه رنگآميزي سالهاست که در دانشکدههاي دنيا تدريس ميشود و او را در خلق و رنگآميزي صاحب سبک ميدانند. در زير به بررسي برخي از آثار او که به يادگار مانده است خواهيم پرداخت.
سامری نیکو
اين تابلو زيبا در سال 1849 ميلادي با رنگ روغن بر بوم به تصوير کشيده شد که باعث خلق رنگهاي زيبايي در تصوير شد. اين اثر برگرفته از کتاب «انجيل لوقا» است. مثلي که عيسي براي درک مفهوم همسايه از سامري نيکو ميآورد. آياتي که محبت به يکديگر و چگونگي آن را به تصوير ميکشد و بدون قضاوت و محکوميت محبت سامري به مرد دزد زده نمايان ميشود. سامري نيکو بدون اينکه علت زخمي شدن، درد و بيچارگي مرد زخمي را بداند به او کمک ميکند، او را تيمار کرده، به صومعه سرا ميرساند و او را براي مداوا به آنها ميسپارد.
اين اثر توسط يک کلکسيونر شخصي خريداري شد و متاسفانه سالهاست که در معرض ديد عموم قرار ندارد.
ضعف و ناتواني و نياز به کمک در رنگبندي مرد زخمي چنان پرمحتواست که حس همدردي را بدون قضاوت به طرف او ميبرد و از طرفي نوع استفاده از رنگهاي تيره در ايجاد سايهها نيز براي ابراز تلاش سامري نيکو و به دوش کشيدن مرد زخمي توسط او را به خوبي جلوهگر است.
امروز نيز کلام خدا همه ما را دعوت ميکند تا نسبت به هم بردبار بوده و اين چنين صادقانه يکديگر را محبت کنيم.
«اي فرزندان من، محبت ما نبايد فقط در قالب حرف و تعارف باشد، بلکه بايد حقيقي باشد و در عمل ديده شود.» اول يوحنا 18:3
طوفان در دریای جلیل
محصول 1854 ميلادي از انجيل«مرقس فصل چهار» است. عيسي در قايق شاگردان به خواب رفته و گويي که کاري براي انجام ندارد. طوفان و امواج شروع ميشود، شاگردان توجهشان بر عيسي رفته و او را که تنها راه نجات هست بيدار ميکنند تا به دريا و طوفان دستور دهد و اطاعت شود.
چه بسيار زمانهايي است که ما با بيتوجهي به خداوندمان که همواره با ما و در ماست، مشورتهاي او را در زندگي بکار نميبريم، بلکه در پي راهها و طريقهاي خود ميکوشيم تا با تلاش انساني به خواستههايمان دست يابيم و اينجاست که طوفانها و حملات در پي غرق کردنمان خواهند آمد و چه بسيار زمانهايي است که براي خروج از اين درياهاي طوفاني زندگيهايمان با تلاشهاي انساني سعي در پيدا کردن راه نجات داريم، غافل از اينکه تنها راه نجات يعني عيسي مسيح همانطور که خود وعده داده همواره در کنار ما و در قايق زندگيهايمان با ماست. اگرچه موجهاي خروشان با بيرحمي سعي در غرق کردن و بلعيدن ما دارند اما عيسي مسيح در کنار ماست تا با محبت ابدي خود ما را به ساحل امن نجات رهنمون سازد.
ترکيببندي رنگها در اوج طوفان تضادي بسيار زيبا را رقم زده است و رنگبندي، آرامش عيسي را به وضوح و برخلاف موضوع اثر جلوهگر است.
اين اثر در موزه «والتر» در شهر «بالتيمور» در معرض ديد علاقهمندان قرار دارد.
پــییِـــتا
اثري در سال 1798 تا 1863 ميلادي که در کليسا به تصوير کشيده شد. تصوير مرگ عيسي که از روي صليب در دامان مريم مادر او قرار ميگيرد و درد و رنج عيسي که جان خود را تسليم کرده است. رنگبندي بينظير اين اثر، رنج و زخمها را به وضوح قابل لمس و زنده به تصوير ميکشد. زخمهايي که يادآور فداکاري عيسي براي تک تک ماست.
اين اثر در موزه ملي شهر «سلو» نگهداري ميشود، ولي متاسفانه بر اثر گذشت زمان صدمات جدي به رنگهاي اين اثر نشسته است ولي تماشاي آن هنوز پر از احساس و کاملا قابل لمس براي هنردوستان است.
مسیح بر صلیب
اثري است که در سال 1846 براساس انجيل «لوقا فصل بيست وسه» توسط اين هنرمند خلاق نقش بست. مسيح بر صليب کشيده شده با زخمها و ميخهاي دست و پايش، در مقابل ابراز قدرت افسر رومي که بر پشت اين صليب سوار بر اسب است تضاد بينظيري را جلوه داده است. تماشاي اين اثر در اوج قدرت و ظلمت آسمان به طرز اعجاب انگيزي حس قدرت در مسيح را متضاد بر اصل موضوع به بيننده خود القا ميکند.
اين اثر در واقع تصوير عشق و فداکاري حقيقي است.
صليبي که نمايانگر آغوش باز خداوند به روي تک تک ماست و زخمهاي او که نشان مهر و محبت اوست.
اين اثر در موزه «والتر» در شهر «بالتيمور» نگهداري ميشود.