تمامی شاگردان و رسولان در راه صلیب رنج دیدند و این شاهدانِ قیام و رستاخیزِ عیسای مسیح به طور داوطلبانه زندگی خود را در راه اعلام نجات به جهانیان فدا نمودند. همانطور که غالباً اشاره شده است مردم معمولاً به خاطر چیزهای دروغ، شکنجه یا مرگ دردناک را تحمل نمیکنند.
در شمارههای پیشین به زندگی گارشیا نویسنده کتاب ندای شهیدان پرداختیم و تجربه ایمانی او وقتی در رنج و درد گرفتار شد را خواندیم و سپس به اولین شهید مسیحیت در قرن اول یعنی استیفان و زندگی او پرداختیم. امروز به اولین شاگرد و همراه اولیه مسیح که در این راه جان خود را گذاشت خواهیم پرداخت.
شاگردی و راه مسیح را براستی چگونه میتوان از درد و رنج خالی دانست در حالی که مکتوب است: «چون مسیح در عرصه جسم رنج کشید شما نیز به همین عزم مسلح شوید» ( اول پطرس 4).
یعقوب فرزند زبدی (شهادت 44 سال بعد از میلاد مسیح):
یعقوب برادر یوحنا و از فرزندان زبدی بود که از یاران دوازده گانه و نامبرده شده در اناجیل است.
زمانی که دستگیری، خشونت و ایجاد رعب و وحشت به قسمت روزمرهگیهای جامعه مبدل شده بود و هر روزه گروهی از ایمانداران دستگیر و به زندان هیرودیس محبوس میشدند در میان آنان یعقوب نیز از این قائله مستثنی نبود.
این سطح از جفاها با کشتن یعقوب به وسیله شمشیر سربازان رومی وارد سطحی تازه از جفاها شد. رهبران رومی و دولتمندان زمانه برای بدست آوردن خشنودی و همراه ساختن رهبران یهودی با خود و مایل ساختن یهودیان به اطاعت از دولت روم دست به این خشونت زدند. پیش از این پیروان مسیح بوسیله یهودیان سنگسار شده بودند (استیفان) ولی با کشته شدن یعقوب با شمشیر رومیان جفاها در شرایط تازهای قرار گرفت. (اعمال رسولان باب 12)
کشته شدن یعقوب در حقیقت یک تجربه سیاسی برای هیرودیس بود. او از شنیدن مداوم شکایتهای یهودیان در مورد پیروان مسیح که روزبروز درحال گسترش بودند خسته شده بود در حالی که مسیحیان کار اشتباهی انجام نداده بودند ولی شکایتها باعث تنفر از آنان شده بود. وقتی هیرودیس دید که کشتن یعقوب نتیجه خوب در قبال شکایتها دارد تصمیم گرفت تعداد بیشتری از مسیحیان را از بین ببرد. سعی او برای کشتن پطرس بینتیجه ماند و فرشته خداوند پطرس را از زندان رهایی داد. اما پس از مدت کوتاهی از این وقایع فرشته خداوند او را زد و جسدش توسط کرمها خورده شد. (اعمال رسولان 12)
یعقوب پسر زبدی اولین شهید در بین دوازده شاگرد بود و مرگ او چهارده سال بعد از صعود مسیح در میان ابرها رخداد. مرگ استیفان و آزار و شکنجه مسیحیان بوسیله شائول (پولس) به پیروان مسیح نشان میداد که در شرایط سختی قرار دارند.
نکته قابل توجه در زندگی یعقوب آنجاست که زمانی که به همراه برادرش یوحنا برای طلبیدن مقامی نزد عیسی رفتند و با پاسخی عجیب مواجهه شدند. عیسی به آنها گفت: «آیا میتوانید از جامی که من مینوشم بنوشید؟» عیسی با این سخن به مرگ خود اشاره دارد. اما دو برادر با اینکه درک درستی از سخن عیسی در آن زمان نداشتند پاسخ دادند: «آری میتوانیم» و گویی با این سخن آنچه عیسی از درد و رنج خود گفته بود را میپذیرفتند. آنان گمان میکردند با این تایید به ارجعیتی در مقام نسبت به ده شاگرد دیگر خواهند رسید اما عیسی در متی باب 20 میگوید که آنان از جام وی خواهند نوشید. برادر اول یعنی یعقوب که نخستین شهید در میان شاگردان و یوحنا برادر دومی که آخرین مرگ در بین شاگردان را چشید؛ پیشگویی دقیقی از زندگی این دو برادر (مرقس باب 10).
در میان سه شاگردی که بیشترین زمان را با مسیح گذرانیده بودند یعنی پطرس، یعقوب و یوحنا کمترین اطلاعات درمورد یعقوب به چشم میخورد. برادرش یوحنا هیچگاه در مورد اسم او و یا خودش در انجیل یوحنا سخنی به میان نمیآورد. یعقوب لقب بزرگ را نیز دارد تا از یعقوب پسر حلفای که کوچکترین بود متمایز گردد.
از نظر روند تاریخی چهارده سال مدت کمی نیست. خدمت خود عیسی حدود سه سال طول کشید و حال چهارده سال بعد از صعود او به آسمان یعقوب کشته میشود. در طول این سالها مسیحیان در میان دو گروه مخالفین بودند. از طرفی یهودیانی که دشمنان آنان بودند و از طرفی دیگر رومیانی که با ایجاد ترس و تهدید سعی در حفظ کردن آرامش در جامعه را داشتند.
در اعمال رسولان باب 5 گامالائیل و شائول که موافق شکنجه مسیحیان بودند در مقابل کشتن مسیحیان مخالفت خود را ابراز میکند. گامالائیل میدانست که در این شهادتها و کشتنها قدرت عظیمی نهفته است. اما مرگ استیفان و یعقوب این مصلحت آنان را درهم شکست و بدینوسیله با پراکنده شدن مسیحیان مژده انجیل به تمامی جهان رسید و سقوط اورشلیم در سال 70 بعد از میلاد این پراکندگی را تشدید کرد.
ماهیگیری که با خدمت خود مژده انجیل را تا به آنسوی دریاها رسانید و تا پای مرگ حتی از مسیر مسیح خارج نشد.
«همه بخاطر نام من از شما نفرت خواهند داشت اما هرکه تا به پایان پایدار بماند نجات خواهد یافت.» (مرقس 13: 13)