شالوم خداوند بر شما. در شروع سالي جديد با صفحه من يک زن هستم با شما عزيزان همراه هستيم.
آيا در هويتمان زندگي ميکنيم؟! چطور در بحرانها عمل ميکنيم؟ چه راهکاري پيش ميگيريم؟ در اين صفحه بر اين هستيم با توجه به مشکلاتي که ما زنان نسبت به گذشتهاي که ما را شکل داده چه در جامعه، چه در خانواده و چه افکار خودمان راهکارهايي را با هم به اشتراک بگذاريم.
امروز با چه ترسي روبرو هستيم؟
يکي از ترسهايي که زنان در جامعه و فرهنگ ما با آن در جنگ هستند ترس از قضاوت شدن ميباشد. ترسي که ساليان سال به آنها بها دادهايم و در همه جا (چه خانواده، چه کار و چه زندگي) اين ترس ما را رهبري کرده است. ما را به سخن نگفتن يا بالعکس به پرخاش و دفاع بيجا سوق داده است. جايي که نبايد از راه خدا عقب بمانيم يا جلوتر حرکت کنيم، اما تصوير عميقي که اين ترس در ما کاشته است به عکسالعملهايي خارج از هدايت روحالقدس وا ميدارد.
قضاوت را چطور ميشناسيد! ريشه اين ترس کجاست؟ همانطور که در دروس شناخت گناه خوانديم ريشه گناه در قلب ماست و اگر ما شناختي نسبت به قضاوت نداشته باشيم چطور دچار ترس از آن ميشويم. اگر آنچه که در درون ماست و در تاريکيها پنهان شده را به نور مسيح در حضور او ببريم، نور او در تاريکيهاي ما منور ميشود و شفا و آزادي را دريافت ميکنيم.
با شما برنامهاي را در ميان ميگذاريم تا اين برنامه را در مشارکتهايتان اجرا کنيد و يک روز پر از شادي و آزادي و خاطرههايي زيبا کنار هم داشته باشيد.
برنامه را با خوش آمدگويي و دعا شروع ميکنيم؛
براي لمس بهتر موضوع و هدف قسمتي را براي مشاهده در نظر ميگيريم.
اين قسمت ميتواند بنا به خلاقيتهاي شما متفاوت باشد؛ ميتوانيد از يک ويديو خطاي ديد استفاده کنيد يا بحث و دعوايي را از قبل برنامهريزي کنيد. بحث و گفتگويي که به نظر ميرسد از عدم درک همديگر يا بينظمي بوجود آمده و سعي کنيد تا همه را به آرامش دعوت کنيد و اجازه دهيد با افکاري که به سمتشان ميآيد دقايقي را تنها باشند و سپس کاغذهايي را به آنها بدهيد تا افکارشان را بدون نوشتن اسم در راستي بر روي کاغذ بياورند.
موضوع قضاوت نکردن مبحث بسيار وسيعي است که در هنگام صحبت بايد بدانيم بر روي هدف تمرکز کنيم تا به شاخههاي ديگر نرويم و به بخشش و رحمت خدا برسيم و از او راه حل و قدمهايي را بياموزيم تا بتوانيم آنطور که خداوند ما را ميبيند خودمان و ديگران را با نگاه فياض ببينيم، نگاهي که کلام خدا به ما ميآموزد. آري بايد با خداوند هم فکر و هم نظر شويم و اين نقطهاياست که از تمام افکار محکوميت و قضاوت چه در مورد خودمان و چه ديگران آزاد خواهيم شد و حقيقت خداوند را جايگزين افکار انساني ميکنيم.
پيام و سوالات چالشي
در نهايت نتيجهاي که از اين برنامه بايد گرفته شود اين است که ما چقدر ناتوان هستيم از درک کامل همه چيز و ما تنها از زاويه ديد خودمان مطلب را در نظر ميگيريم. اما خداوند بر همه چيز احاطه دارد و همه زوايا را ميبيند. بعد از لمس و درک اينکه ما از ديدن کامل موضوع عاجز هستيم و نبايد کسي را محکوم کنيم صحبت را در خصوص قضاوت نکردن آغاز ميکنيم و مسيري از شناخت گناه و ثمرات آن تا توبه و بازگشت را پيش ميگيريم.
معني قضاوت چيست؟ قضاوت به معناي: داوري و محکوم کردن وحکم دادن است. تا به حال به اين فکر کردهايم که روزانه ما چقدر آدمها را قضاوت ميکنيم يا مورد قضاوت ديگران قرار ميگيريم؟! گاهي ما بخاطر اينکه قضاوت شديم قضاوت ميکنيم؛ بنظر شما ريشه اينگونه قضاوت کردن از کجاست؟ ريشه آن در درون قلب ماست. ريشهاي که از آنچه درگذشته ديده، شنيده و چشيدهايم سرچشمه ميگيرد؛ تجربيات ما و ديدِ کوچکِ دنياييِ ما. احساسات ما دائماً بر روي عکسالعملهاي ما تاثير ميگذارد. قضاوت ميتواند از بچگي در خانواده يا اجتماع ما شکل بگيرد. گاها ما در کودکي با ديگر کودکان مقايسه شديم و بنا بر آن مورد قضاوت و مقايسه قرار گرفتهايم. در فرهنگ ايراني قضاوت، محکوم کردن، حکم و داوري تعاريف منفي دارد و بخاطر اين موضوع ما براي قضاوت به دنبال جنبههاي منفي در ديگران هستيم، در کليسا، در محيط کار، در محيط آموزشي و يا در خانه و… با خيلي افراد در ارتباط هستيم، ما خواسته يا ناخواسته از آنها ميشنويم و کارها و رفتار آنها را ميبينم ولي به نظر شما آيا ما اجازه قضاوت در مورد آنها را تنها با توجه به معياري که با ديده و شنيدههايمان در نظرمان ميآيد داريم؟
خداوند ميفرمايد: «افکار من افکار شما نيست، و نه راههاي من، راههاي شما. زيرا چنانکه آسمان از زمين بلندتر است، راههاي من نيز از راههاي شما و افکار من از افکار شما بلندتر است.» (اِشعيا 55: 8-9)
حالا ما چطور ميتوانيم از روي ديدهها و شنيدههايمان قضاوت کنيم؟ تا بحال آسيبهايي که قضاوت به خودمان و ديگران ميرساند فکر کردهايم؟ قضاوت غلط ما در مورد خودمان و ديگران با خودش، محکوميت، غيبت و بدگويي، تهمت، دل شکستگي، خشم و جدايي ميآورد؛ هيچکدام از اينها ثمرات خوبي نيست. بهتر است اجازه دهيم خداوند وارد عمل شده و بخشيدن را به ما بياموزد. بخشش مهمترين اصل در قضاوت نکردن است و رابطه مستقيم با محبت کردن دارد، همانطور که خدا با بخشش و فيض عظيمش ما را محکوم نکرد.
«زيرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر يگانهي خود را داد تا هر که به او ايمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حيات جاويدان يابد. زيرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانيان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به واسطهي او نجات يابند.» (يوحنا 3: 16-17)
با شناخت اين محبت عظيم و نور او ميتوانيم از گناه متنفر شويم نه از گناهکار، و قدم به توبه و اعتراف بگذاريم.
در کتاب ايوب قضاوتها و سخنان دوستان ايوب را نسبت به مشکل پيش آمده ميتوانيم بخوانيم و در بابهاي آخر خداوند عظمت افکار خود را به ايوب يادآور ميشود و اين شناختِ نور، ايوب را به توبه و شفاعت وا ميدارد.
به شما پيشنهاد ميکنم تا با خواندن اين کتاب و لمس و شناخت بيشتر اين نور، اين قسمتها را براي ميهمانها شرح دهيد.
با هم نگاهي به کتاب ايوب مياندازيم:
«آنگاه ايوب خداوند را پاسخ داده، گفت: ميدانم که به انجام هر چيز توانايي، و هيچ قصد تو را مانع نتوان شد. فرمودي ”اين کيست که بدون معرفت تدبير مرا در هالهي ابهام فرو ميبرَد؟“ آري، من از آنچه نميفهميدم، سخن گفتم، از چيزهاي فراتر از عقل من که آنها را نميدانستم. فرمودي ”بشنو تا سخن گويم. از تو ميپرسم و مرا پاسخ ده.“ گوشِ من دربارهي تو شنيده بود، اما حال چشمانم تو را ميبيند؛ از اين رو از خويشتن کراهت دارم، و در خاک و خاکستر توبه ميکنم.» (ايوب 42: 1-6)
توبه و اعتراف
سپس از ميهمانان دعوت کنيد تا زخم، نگراني و محکوميتها را در دعا به حضور خدا برده و با توبه و اعتراف به سمت خلقت تازه حرکت کنند و خود نيز با آنها همراه شويد. در اين بخش ميتوانيد از سرودهاي پرستشي ستايشي کمک گرفته تا در آرامش بيشتر تمرکزها بر روي خداوند قرار گيرد. در اين بين براي همه دعا کرده و خداوند را به افکار و زندگيمان دعوت کنيم و بياد بياوريم که مسيح جان خود را داد بر روي صليب تا در او و به واسطه خون او آزاد و پيروز باشيم و اعلام کنيم که ميخواهيم در افکارمان اين تولد تازه را دريافت کنيم.
«زيرا محبت مسيح بر ما حکم فرماست، چون يقين داريم که يک تن به خاطر همه مرد، پس همه مردند. و به خاطر همه مرد تا زندگان ديگر نه براي خود، بلکه براي آن کس زيست کنند که به خاطرشان مرد و برخاست. بنابراين، از اين پس دربارهي هيچکس با معيارهاي بشري قضاوت نميکنيم، و هر چند پيشتر دربارهي مسيح اينگونه قضاوت ميکرديم، اکنون ديگر چنين نيست. پس اگر کسي در مسيح باشد، خلقتي تازه است. چيزهاي کهنه درگذشت؛ هان، همه چيز تازه شده است! اينها همه از خداست که به واسطهي مسيح ما را با خود آشتي داده و خدمت آشتي را به ما سپرده است. به ديگر سخن، خدا در مسيح جهان را با خود آشتي ميداد و گناهان مردم را به حسابشان نميگذاشت، و پيام آشتي را به ما سپرد. پس سفيران مسيح هستيم، به گونهاي که خدا از زبان ما شما را به آشتي ميخوانَد. ما از جانب مسيح از شما استدعا ميکنيم که با خدا آشتي کنيد.» (دوم قرنتيان 5: 14-20)
خداوندا توبه ميکنيم از اينکه گوشهايمان به صداي تو شنوا نبود و صداي متهم کننده را هر لحظه شنيديم و در قضاوتها هدف تو را گم کرديم. خداوندا افکار ما از ترس و قضاوت و نااميدي مسموم شده امروز روشنايي تو بشود در فکر ما. بلي اي خداوندا از آنچه که به اشتباه شنيديم و پذيرفتيم توبه ميکنيم. اعلام ميکنيم که تو تنها راه حياتي و راه نجات ما از اين جزام تنها تو هستي، به خلقت تازه تو ايمان داريم. بسوي تو بازگشت ميکنيم ميخواهيم زندگيمان را بر روي کلامت استوارسازيم و اجازه بدهيم که افکار سلامتي در ذهنمان باشد. ما را چشماني بينا و گوشهايي شنوا به کار تازه و خلقت تازه خودت بده تا تمامي تمرکز ما بر هدف تو باشد و اميدي را که بدان ما را و ديگران را فراخواندهاي ببينيم نه آنچه تجربيات و افکار زمينيمان به ما نشان ميدهد.
از اينکه امروز بنا به فيضت به جامهاي پاک ملبسيم سپاسگزاريم. ايمان داريم که تقصيرات ما به خاطر کار تو بر روي صليب برداشته شد و امروز به خاطر قيام و حياتِ تو ميتوانيم در تو زندگي تازهاي را آغاز کنيم؛ در نام مسيح آمين.
و بعد از اتمام زمان دعا وارد قسمت شهادت ميشويم؛ شهادتي را که يکي از مسئولين آماده کرده را با آنها در ميان ميگذاريم.
شهادت
سلام به همه عزيزان من ندا هستم. در راستاي همين موضوع و پيام در مورد قضاوت موضوعي وجود داشت که شخصاً در چالش آن بودم. قضاوت کردن يکي از ضعفهاي من بود و در زماني که به مسيح هنوز ايمان نياورده بودم دچارش بودم و نميدانستم که گناه است. وقتي به مسيح ايمان آوردم سعي ميکردم که اين ضعف خودم را پنهان کنم، مثل خيلي از ضعفهاي ديگر يعني هم قضاوت ميکردم و هم ترس از قضاوت داشتم که اين هم خودش گناه بود؛ ولي باز پنهان ميکردم. وقتي صبح از خواب بيدار ميشدم خواسته يا ناخواسته افکارم به سمت قضاوت کردن ميرفت. باعث ميشد خيلي عذاب بکشم. ميدانستم اين کار گناه است ولي ميترسيدم که به کسي بگويم و اين را هم ميدانستم که قضاوت کردن کار من نيست و کار خداست، پس من چرا اين کار را انجام ميدهم. مدتي پيش شبانم کلاسهاي تعليمي راجع به قدمها را شروع کرد و اين ضعف من جزء اين قدمها بود ولي من باز پنهان ميکردم و براي آن خودم قدمي بر نميداشتم.
تا دوباره درسهاي جديد شروع شد که ضعفهاي خودمان را زير نور خداوند بياوريم. من اصلاً نميتوانستم چنين کاري کنم ولي يک شب واقعاً خدا ذهنم را دگرگون کرد با صحبتهاي شبانم، برادر و خواهران ايمانيام ديدم چقدر من دچار ضعف هستم و بزرگترين ضعف من هم نگفتن ضعفهايم ميباشد. چون در تاريکي پنهان ميکردم و به حضور خدا و زير نور خدا نميآوردم؛ و تصميم گرفتم ديگر از پنهانکاري دست بکشم و ضعف و درد و زخمهاي خودم را به حضور خدا ببرم و پيش ايمانداران و شبانم اعتراف کنم. اينجا بود که براي اولين بار در جلسه مشارکت در فضاي مجازي ضعف خودم را به شبانم و بقيه عزيزان گفتم و شبان عزيزم گفتند که براي اين موضوع يعني قضاوت کردن خودت و عزيزان ايماندار در دعا باش و هر شب خودت را ارزيابي کن.
الان يک هفته است که صبح از خواب بيدار ميشوم براي خودم دعا ميکنم. افکارم را در نام مسيح تقديس ميکنم و بعد شيطان را از خودم و ذهنم دور ميکنم. روزهاي اول براي من خيلي سخت بود و بسيار دچار وسوسه ميشدم ولي مدام ياري خدا را طلب ميکردم و شيطان را از خودم دور ميکردم و واقعاً با تمام وجودم هشدار روحالقدس را در قلبم ميشنيدم که به من ميگفت: ندا افکارت را به خدا بسپار، نگذار به سمت قضاوت کردن برود. برام خيلي پر برکت بود و در اين لحظه که دارم مينويسم يادم به کلام خدا افتاد، رساله يعقوب باب4 آيه 5 «روحي که خدا در ما ساکن کرده، تا به سر حد مرگ مشتاق ماست؟ اما فيضي که او ميبخشد بس فزونتر است.» من واقعاً اين احساس را دارم که وقتي از روح خدا بخواهيم هر لحظهاي او مراقب ما هست و به ما يادآوري ميشود. همانطور که در کلام خدا ميخوانيم «بخواهيد که به شما داده خواهد شد.»
روزهاي بعد تمرين کردم که هر وقت فکرم به سمتي کشيده ميشد که از خدا نبود شروع به دعا کنم. شيطان را در نام مسيح از خودم و از افکارم دور اعلام کنم و افکارم را به خدا بسپارم و شب خودم را ارزيابي کنم باز هم ميگويم اولِ تمرين سخت هست چون در تلاش هستم که نفسم را انکار کنم و اين کار را با قوت خدا و تمرين انجام ميدهم. اين تمرين باعث شد که هر ضعفي در خود ميبينم، اول زير نور خدا ببرم و اعتراف کنم و هر فکري که بر ضد شناخت خدا قد علم کرده به اطاعت از مسيح در بيايد. برکت خدا با همه شما عزيزان.
براي اين منظور بازي پادشاهيها را در نظر گرفتيم. اين بازي به اين صورت است که هر کس براي خودش نام يک شخصيت را انتخاب ميکند و آن را بر روي کاغذ مينويسد. سپس تمامي نامها يکبار خوانده خواهد شد و ميبايست سعي کنيم نامها را به حاف
شالوم خداوند بر شما. در شروع سالي جديد با صفحه من يک زن هستم با شما عزيزان همراه هستيم.
آيا در هويتمان زندگي ميکنيم؟! چطور در بحرانها عمل ميکنيم؟ چه راهکاري پيش ميگيريم؟ در اين صفحه بر اين هستيم با توجه به مشکلاتي که ما زنان نسبت به گذشتهاي که ما را شکل داده چه در جامعه، چه در خانواده و چه افکار خودمان راهکارهايي را با هم به اشتراک بگذاريم.
امروز با چه ترسي روبرو هستيم؟
يکي از ترسهايي که زنان در جامعه و فرهنگ ما با آن در جنگ هستند ترس از قضاوت شدن ميباشد. ترسي که ساليان سال به آنها بها دادهايم و در همه جا (چه خانواده، چه کار و چه زندگي) اين ترس ما را رهبري کرده است. ما را به سخن نگفتن يا بالعکس به پرخاش و دفاع بيجا سوق داده است. جايي که نبايد از راه خدا عقب بمانيم يا جلوتر حرکت کنيم، اما تصوير عميقي که اين ترس در ما کاشته است به عکسالعملهايي خارج از هدايت روحالقدس وا ميدارد.
قضاوت را چطور ميشناسيد! ريشه اين ترس کجاست؟ همانطور که در دروس شناخت گناه خوانديم ريشه گناه در قلب ماست و اگر ما شناختي نسبت به قضاوت نداشته باشيم چطور دچار ترس از آن ميشويم. اگر آنچه که در درون ماست و در تاريکيها پنهان شده را به نور مسيح در حضور او ببريم، نور او در تاريکيهاي ما منور ميشود و شفا و آزادي را دريافت ميکنيم.
با شما برنامهاي را در ميان ميگذاريم تا اين برنامه را در مشارکتهايتان اجرا کنيد و يک روز پر از شادي و آزادي و خاطرههايي زيبا کنار هم داشته باشيد.
برنامه را با خوش آمدگويي و دعا شروع ميکنيم؛
براي لمس بهتر موضوع و هدف قسمتي را براي مشاهده در نظر ميگيريم.
اين قسمت ميتواند بنا به خلاقيتهاي شما متفاوت باشد؛ ميتوانيد از يک ويديو خطاي ديد استفاده کنيد يا بحث و دعوايي را از قبل برنامهريزي کنيد. بحث و گفتگويي که به نظر ميرسد از عدم درک همديگر يا بينظمي بوجود آمده و سعي کنيد تا همه را به آرامش دعوت کنيد و اجازه دهيد با افکاري که به سمتشان ميآيد دقايقي را تنها باشند و سپس کاغذهايي را به آنها بدهيد تا افکارشان را بدون نوشتن اسم در راستي بر روي کاغذ بياورند.
موضوع قضاوت نکردن مبحث بسيار وسيعي است که در هنگام صحبت بايد بدانيم بر روي هدف تمرکز کنيم تا به شاخههاي ديگر نرويم و به بخشش و رحمت خدا برسيم و از او راه حل و قدمهايي را بياموزيم تا بتوانيم آنطور که خداوند ما را ميبيند خودمان و ديگران را با نگاه فياض ببينيم، نگاهي که کلام خدا به ما ميآموزد. آري بايد با خداوند هم فکر و هم نظر شويم و اين نقطهاياست که از تمام افکار محکوميت و قضاوت چه در مورد خودمان و چه ديگران آزاد خواهيم شد و حقيقت خداوند را جايگزين افکار انساني ميکنيم.
پيام و سوالات چالشي
در نهايت نتيجهاي که از اين برنامه بايد گرفته شود اين است که ما چقدر ناتوان هستيم از درک کامل همه چيز و ما تنها از زاويه ديد خودمان مطلب را در نظر ميگيريم. اما خداوند بر همه چيز احاطه دارد و همه زوايا را ميبيند. بعد از لمس و درک اينکه ما از ديدن کامل موضوع عاجز هستيم و نبايد کسي را محکوم کنيم صحبت را در خصوص قضاوت نکردن آغاز ميکنيم و مسيري از شناخت گناه و ثمرات آن تا توبه و بازگشت را پيش ميگيريم.
معني قضاوت چيست؟ قضاوت به معناي: داوري و محکوم کردن وحکم دادن است. تا به حال به اين فکر کردهايم که روزانه ما چقدر آدمها را قضاوت ميکنيم يا مورد قضاوت ديگران قرار ميگيريم؟! گاهي ما بخاطر اينکه قضاوت شديم قضاوت ميکنيم؛ بنظر شما ريشه اينگونه قضاوت کردن از کجاست؟ ريشه آن در درون قلب ماست. ريشهاي که از آنچه درگذشته ديده، شنيده و چشيدهايم سرچشمه ميگيرد؛ تجربيات ما و ديدِ کوچکِ دنياييِ ما. احساسات ما دائماً بر روي عکسالعملهاي ما تاثير ميگذارد. قضاوت ميتواند از بچگي در خانواده يا اجتماع ما شکل بگيرد. گاها ما در کودکي با ديگر کودکان مقايسه شديم و بنا بر آن مورد قضاوت و مقايسه قرار گرفتهايم. در فرهنگ ايراني قضاوت، محکوم کردن، حکم و داوري تعاريف منفي دارد و بخاطر اين موضوع ما براي قضاوت به دنبال جنبههاي منفي در ديگران هستيم، در کليسا، در محيط کار، در محيط آموزشي و يا در خانه و… با خيلي افراد در ارتباط هستيم، ما خواسته يا ناخواسته از آنها ميشنويم و کارها و رفتار آنها را ميبينم ولي به نظر شما آيا ما اجازه قضاوت در مورد آنها را تنها با توجه به معياري که با ديده و شنيدههايمان در نظرمان ميآيد داريم؟
خداوند ميفرمايد: «افکار من افکار شما نيست، و نه راههاي من، راههاي شما. زيرا چنانکه آسمان از زمين بلندتر است، راههاي من نيز از راههاي شما و افکار من از افکار شما بلندتر است.» (اِشعيا 55: 8-9)
حالا ما چطور ميتوانيم از روي ديدهها و شنيدههايمان قضاوت کنيم؟ تا بحال آسيبهايي که قضاوت به خودمان و ديگران ميرساند فکر کردهايم؟ قضاوت غلط ما در مورد خودمان و ديگران با خودش، محکوميت، غيبت و بدگويي، تهمت، دل شکستگي، خشم و جدايي ميآورد؛ هيچکدام از اينها ثمرات خوبي نيست. بهتر است اجازه دهيم خداوند وارد عمل شده و بخشيدن را به ما بياموزد. بخشش مهمترين اصل در قضاوت نکردن است و رابطه مستقيم با محبت کردن دارد، همانطور که خدا با بخشش و فيض عظيمش ما را محکوم نکرد.
«زيرا خدا جهان را آنقدر محبت کرد که پسر يگانهي خود را داد تا هر که به او ايمان آوَرَد هلاک نگردد، بلکه حيات جاويدان يابد. زيرا خدا پسر را به جهان نفرستاد تا جهانيان را محکوم کند، بلکه فرستاد تا به واسطهي او نجات يابند.» (يوحنا 3: 16-17)
با شناخت اين محبت عظيم و نور او ميتوانيم از گناه متنفر شويم نه از گناهکار، و قدم به توبه و اعتراف بگذاريم.
در کتاب ايوب قضاوتها و سخنان دوستان ايوب را نسبت به مشکل پيش آمده ميتوانيم بخوانيم و در بابهاي آخر خداوند عظمت افکار خود را به ايوب يادآور ميشود و اين شناختِ نور، ايوب را به توبه و شفاعت وا ميدارد.
به شما پيشنهاد ميکنم تا با خواندن اين کتاب و لمس و شناخت بيشتر اين نور، اين قسمتها را براي ميهمانها شرح دهيد.
با هم نگاهي به کتاب ايوب مياندازيم:
«آنگاه ايوب خداوند را پاسخ داده، گفت: ميدانم که به انجام هر چيز توانايي، و هيچ قصد تو را مانع نتوان شد. فرمودي ”اين کيست که بدون معرفت تدبير مرا در هالهي ابهام فرو ميبرَد؟“ آري، من از آنچه نميفهميدم، سخن گفتم، از چيزهاي فراتر از عقل من که آنها را نميدانستم. فرمودي ”بشنو تا سخن گويم. از تو ميپرسم و مرا پاسخ ده.“ گوشِ من دربارهي تو شنيده بود، اما حال چشمانم تو را ميبيند؛ از اين رو از خويشتن کراهت دارم، و در خاک و خاکستر توبه ميکنم.» (ايوب 42: 1-6)
توبه و اعتراف
سپس از ميهمانان دعوت کنيد تا زخم، نگراني و محکوميتها را در دعا به حضور خدا برده و با توبه و اعتراف به سمت خلقت تازه حرکت کنند و خود نيز با آنها همراه شويد. در اين بخش ميتوانيد از سرودهاي پرستشي ستايشي کمک گرفته تا در آرامش بيشتر تمرکزها بر روي خداوند قرار گيرد. در اين بين براي همه دعا کرده و خداوند را به افکار و زندگيمان دعوت کنيم و بياد بياوريم که مسيح جان خود را داد بر روي صليب تا در او و به واسطه خون او آزاد و پيروز باشيم و اعلام کنيم که ميخواهيم در افکارمان اين تولد تازه را دريافت کنيم.
«زيرا محبت مسيح بر ما حکم فرماست، چون يقين داريم که يک تن به خاطر همه مرد، پس همه مردند. و به خاطر همه مرد تا زندگان ديگر نه براي خود، بلکه براي آن کس زيست کنند که به خاطرشان مرد و برخاست. بنابراين، از اين پس دربارهي هيچکس با معيارهاي بشري قضاوت نميکنيم، و هر چند پيشتر دربارهي مسيح اينگونه قضاوت ميکرديم، اکنون ديگر چنين نيست. پس اگر کسي در مسيح باشد، خلقتي تازه است. چيزهاي کهنه درگذشت؛ هان، همه چيز تازه شده است! اينها همه از خداست که به واسطهي مسيح ما را با خود آشتي داده و خدمت آشتي را به ما سپرده است. به ديگر سخن، خدا در مسيح جهان را با خود آشتي ميداد و گناهان مردم را به حسابشان نميگذاشت، و پيام آشتي را به ما سپرد. پس سفيران مسيح هستيم، به گونهاي که خدا از زبان ما شما را به آشتي ميخوانَد. ما از جانب مسيح از شما استدعا ميکنيم که با خدا آشتي کنيد.» (دوم قرنتيان 5: 14-20)
خداوندا توبه ميکنيم از اينکه گوشهايمان به صداي تو شنوا نبود و صداي متهم کننده را هر لحظه شنيديم و در قضاوتها هدف تو را گم کرديم. خداوندا افکار ما از ترس و قضاوت و نااميدي مسموم شده امروز روشنايي تو بشود در فکر ما. بلي اي خداوندا از آنچه که به اشتباه شنيديم و پذيرفتيم توبه ميکنيم. اعلام ميکنيم که تو تنها راه حياتي و راه نجات ما از اين جزام تنها تو هستي، به خلقت تازه تو ايمان داريم. بسوي تو بازگشت ميکنيم ميخواهيم زندگيمان را بر روي کلامت استوارسازيم و اجازه بدهيم که افکار سلامتي در ذهنمان باشد. ما را چشماني بينا و گوشهايي شنوا به کار تازه و خلقت تازه خودت بده تا تمامي تمرکز ما بر هدف تو باشد و اميدي را که بدان ما را و ديگران را فراخواندهاي ببينيم نه آنچه تجربيات و افکار زمينيمان به ما نشان ميدهد.
از اينکه امروز بنا به فيضت به جامهاي پاک ملبسيم سپاسگزاريم. ايمان داريم که تقصيرات ما به خاطر کار تو بر روي صليب برداشته شد و امروز به خاطر قيام و حياتِ تو ميتوانيم در تو زندگي تازهاي را آغاز کنيم؛ در نام مسيح آمين.
و بعد از اتمام زمان دعا وارد قسمت شهادت ميشويم؛ شهادتي را که يکي از مسئولين آماده کرده را با آنها در ميان ميگذاريم.
شهادت
سلام به همه عزيزان من ندا هستم. در راستاي همين موضوع و پيام در مورد قضاوت موضوعي وجود داشت که شخصاً در چالش آن بودم. قضاوت کردن يکي از ضعفهاي من بود و در زماني که به مسيح هنوز ايمان نياورده بودم دچارش بودم و نميدانستم که گناه است. وقتي به مسيح ايمان آوردم سعي ميکردم که اين ضعف خودم را پنهان کنم، مثل خيلي از ضعفهاي ديگر يعني هم قضاوت ميکردم و هم ترس از قضاوت داشتم که اين هم خودش گناه بود؛ ولي باز پنهان ميکردم. وقتي صبح از خواب بيدار ميشدم خواسته يا ناخواسته افکارم به سمت قضاوت کردن ميرفت. باعث ميشد خيلي عذاب بکشم. ميدانستم اين کار گناه است ولي ميترسيدم که به کسي بگويم و اين را هم ميدانستم که قضاوت کردن کار من نيست و کار خداست، پس من چرا اين کار را انجام ميدهم. مدتي پيش شبانم کلاسهاي تعليمي راجع به قدمها را شروع کرد و اين ضعف من جزء اين قدمها بود ولي من باز پنهان ميکردم و براي آن خودم قدمي بر نميداشتم.
تا دوباره درسهاي جديد شروع شد که ضعفهاي خودمان را زير نور خداوند بياوريم. من اصلاً نميتوانستم چنين کاري کنم ولي يک شب واقعاً خدا ذهنم را دگرگون کرد با صحبتهاي شبانم، برادر و خواهران ايمانيام ديدم چقدر من دچار ضعف هستم و بزرگترين ضعف من هم نگفتن ضعفهايم ميباشد. چون در تاريکي پنهان ميکردم و به حضور خدا و زير نور خدا نميآوردم؛ و تصميم گرفتم ديگر از پنهانکاري دست بکشم و ضعف و درد و زخمهاي خودم را به حضور خدا ببرم و پيش ايمانداران و شبانم اعتراف کنم. اينجا بود که براي اولين بار در جلسه مشارکت در فضاي مجازي ضعف خودم را به شبانم و بقيه عزيزان گفتم و شبان عزيزم گفتند که براي اين موضوع يعني قضاوت کردن خودت و عزيزان ايماندار در دعا باش و هر شب خودت را ارزيابي کن.
الان يک هفته است که صبح از خواب بيدار ميشوم براي خودم دعا ميکنم. افکارم را در نام مسيح تقديس ميکنم و بعد شيطان را از خودم و ذهنم دور ميکنم. روزهاي اول براي من خيلي سخت بود و بسيار دچار وسوسه ميشدم ولي مدام ياري خدا را طلب ميکردم و شيطان را از خودم دور ميکردم و واقعاً با تمام وجودم هشدار روحالقدس را در قلبم ميشنيدم که به من ميگفت: ندا افکارت را به خدا بسپار، نگذار به سمت قضاوت کردن برود. برام خيلي پر برکت بود و در اين لحظه که دارم مينويسم يادم به کلام خدا افتاد، رساله يعقوب باب4 آيه 5 «روحي که خدا در ما ساکن کرده، تا به سر حد مرگ مشتاق ماست؟ اما فيضي که او ميبخشد بس فزونتر است.» من واقعاً اين احساس را دارم که وقتي از روح خدا بخواهيم هر لحظهاي او مراقب ما هست و به ما يادآوري ميشود. همانطور که در کلام خدا ميخوانيم «بخواهيد که به شما داده خواهد شد.»
روزهاي بعد تمرين کردم که هر وقت فکرم به سمتي کشيده ميشد که از خدا نبود شروع به دعا کنم. شيطان را در نام مسيح از خودم و از افکارم دور اعلام کنم و افکارم را به خدا بسپارم و شب خودم را ارزيابي کنم باز هم ميگويم اولِ تمرين سخت هست چون در تلاش هستم که نفسم را انکار کنم و اين کار را با قوت خدا و تمرين انجام ميدهم. اين تمرين باعث شد که هر ضعفي در خود ميبينم، اول زير نور خدا ببرم و اعتراف کنم و هر فکري که بر ضد شناخت خدا قد علم کرده به اطاعت از مسيح در بيايد. برکت خدا با همه شما عزيزان.
براي اين منظور بازي پادشاهيها را در نظر گرفتيم. اين بازي به اين صورت است که هر کس براي خودش نام يک شخصيت را انتخاب ميکند و آن را بر روي کاغذ مينويسد. سپس تمامي نامها يکبار خوانده خواهد شد و ميبايست سعي کنيم نامها را به حافظهمان بسپاريم. پس از آغاز بازي شروع به حدس زدن ميکنيم و به نوبت و ترتيب سعي بر اين خواهيم کرد که شخصيتهاي نوشته و خوانده شده را به افراد حاضر در گروه نسبت و تطبيق دهيم. در ابتدا هر تيم يک نفر عضو دارد اما به مرور به تعدادشان افزوده ميشود به اين صورت که آن شخصي که اسم را درست حدس زد، نامبرده را به تيم خود (پادشاهي خود) ميآورد و با مشورت نام بقيه افراد را حدس ميزنند و نامي که حدس زده شده از گردانه بازي خارج ميشود. اين ادامه پيدا ميکند تا به دو پادشاهي برسند، يعني دو تيم که در مشارکت توانستهاند اسامي را درست حدس بزنند و در نهايت يکي از اين دو تيم که توانست نام پادشاهي تيم ديگر را حدس بزند تمامي افراد را زير پادشاهي خود ميگيرد و برنده خواهد بود.
شکر براي اين زمانيهايي که خداوند مهيا ميکند تا در کنار يکديگر از برکتهاي آسماني برخوردار شويم و با حضور يکديگر دلگرم شويم.
ظهمان بسپاريم. پس از آغاز بازي شروع به حدس زدن ميکنيم و به نوبت و ترتيب سعي بر اين خواهيم کرد که شخصيتهاي نوشته و خوانده شده را به افراد حاضر در گروه نسبت و تطبيق دهيم. در ابتدا هر تيم يک نفر عضو دارد اما به مرور به تعدادشان افزوده ميشود به اين صورت که آن شخصي که اسم را درست حدس زد، نامبرده را به تيم خود (پادشاهي خود) ميآورد و با مشورت نام بقيه افراد را حدس ميزنند و نامي که حدس زده شده از گردانه بازي خارج ميشود. اين ادامه پيدا ميکند تا به دو پادشاهي برسند، يعني دو تيم که در مشارکت توانستهاند اسامي را درست حدس بزنند و در نهايت يکي از اين دو تيم که توانست نام پادشاهي تيم ديگر را حدس بزند تمامي افراد را زير پادشاهي خود ميگيرد و برنده خواهد بود.
شکر براي اين زمانيهايي که خداوند مهيا ميکند تا در کنار يکديگر از برکتهاي آسماني برخوردار شويم و با حضور يکديگر دلگرم شويم.