من یک زن هستم. عید پنطیکاست مبارک.
پنطیکاست یادآور روزی است که شاگردان با ترس و ناامیدی، زخمها و ناتوانیهایشان را به حضور خدا بردند و همه یکدل خداوند را ستایش کردند و در آن روز وعده خداوند بر آنها همچون شعلههای آتش فرو ریخت و جسم و روح ناتوانشان را با قوت روحالقدس توانا ساخت و ثمره آن ایمان آوردن تعداد بیشماری بود که در آنجا شاهد قوت روح خدا بودند. چه لحظه باشکوهی!
این شماره با تأمل در زندگی یکی دیگر از بانوان کتاب مقدس به نام «حنا» به استقبال پنتطیکاست میرویم. زنی نازا که قلبش را پیش خدا ریخت و انتظارش را کشید تا مادر شود و ثمر بیاورد، ثمری تاثیرگذار.
حنا همسر القانه از رامهتایمصوفیم بود. او زنی بود که مورد محبت همسرش قرار میگرفت. حتی سهمی بیشتر از هوویش فننه را دریافت میکرد، اما نابارور بود. او نمیتوانست برای کسی که محبتش میکند فرزندی بیاورد. این ضعف او دریچهای بود که مورد آزمایش قرار بگیرد برای همین شیطان او را از طریق فننه مورد آزار قرار میداد.
چه بسیار زمانهایی که در انجام کارهایمان ثمری نیکو نمیآوریم و با تمام تلاش باز هم درخت زندگیمان را بیثمر میبینیم. شاید خانه و خانواده و حتی پول کافی داشته باشیم اما دائماً در حس پوچی این دنیا اسیریم، خود را ناکارامد دیده و زیر لب زمزمه میکنیم «همین!! من برای آشپزی و خونه داری به دنیا آمده ام!» و در این حال خود را قربانی شده در جامعه، خانه و خانواده مییابیم. در این خصوص انتخاب ما برخاستن از افتادگیهاست یا به فکر تلافی و راههایی برای فرو پاشی اطرافیانمان میگردیم؟ شاید به سمت تنهایی و افسردگی حرکت کنیم و رفته رفته از همه جدا شویم!
نگاه کلام خدا به ما چیست؟ بیایید باهم به عملکرد حنا نگاهی بیاندازیم.
حنا هم غمگین بود و هم دلشکسته و بیثمر اما او انتخاب کرد تا از جای برخیزد و این ضعفش را به حضور خداوند ببرد حنا تصمیم گرفت برای پیروزی برخیزد و در جانب خداوند، زیر فیضش باشد. او یقین داشت که خداوند لشکرها پیروز است. کارهای خداوند را در باروری رحم نازای سارا و نجات قوم به یاد داشت، او درک کرده بود که تنها آغوش خداوند اَمن است. پس در امنیت حضور خدا وارد عهدی با او شد و در صبوری انتظار کشید. جان خود را به حضور خداوند ریخت و از اعماق وجودش با خدا گفتگو کرد؛ با تمام قلب و جان و با امید و ایمان. او در پی فرو پاشی فننه و توکل بر آدمها نبود بلکه نیازش را به خدای قادر مطلق درک کرده بود.
و در این حال عیلیِ کاهن که در مسند نشسته بود دل او را نمیدید و تنها دهان او را دید و گمان برد که مست است. چقدر تشابه به وقتی که شاگردان در روز پنطیکاست از روح خداوند به زبانهای غیر سخن میگفتند مردمان بیرون هم آنها را مست خطاب کردند. دنیا همواره بر این است که ما را مَست و دیوانه خطاب کند ولی خداوند ما را چگونه میبیند؟ خداوند حنا را مادر سموئیل نبی تاثیرگذار میدید. حنا یعنی لطف و رحمت؛ خداوند ما را به نام میشناسد، او حنا را مورد رحمت خود قرار داده بود و حنا این را دید و به آنچه دنیا خطابش میکرد گوش نسپرد. حنا با همان پیمانه آرامشی که از خداوند گرفته بود گفت: نه سرورم، بلکه زنی شکسته دل هستم؛ شراب و مسکرات ننوشیدهام، بلکه جان خود را به حضور خداوند میریختم. کنیزت را زنی فرومایه مپندار زیرا تمام مدت از دغدغه و آزردگی بسیارم میگفتم. عمل حنا حاصل آرامی رابطه قلبی او با خدا و ثمره روح خدا بود. آرامش، خویشتنداری و فروتنی در قلب این جملات دیده میشود. بلی او به رهبرش احترام گذاشت. امروزه عکسالعمل ما نسبت به آنچه دنیا ما را میخواند چیست؟ آیا هویت خود را دریافتهایم؟ هویتی که در کلیسا در زیر اطاعت رهبر و حضور خداوند مفهوم دارد؟ پشتمان به وعدههای خدا دلگرم است یا صدای محکوم کننده دنیا را میپذیریم؟ قدری تأمل لازم است تا دریابیم که رشد و ثمر درونی ما چیست؟ آیا در صحبت با اطرافیان، در کارهایمان و حتی خدمتی که به آن فراخوانده شدهایم فروتنی و اطاعت دیده میشود؟ یا لبهایمان آغشته به غرغرها و شکایت است و تلخی و ناامیدی هر روز در ما ریشهاش را محکمتر میکند. این اطاعت و فروتنی نه با تلاش انسانی بلکه ثمره روح خداوند است که با تمرین و در حضور خدا ماندن دریافت میکنیم؛ سهم ما تمرین در فروتنی ماندن است تا پیوسته کلام خدا را بپذیریم و به هویتهای دروغین این دنیا «نه» بگوییم. آری رازی در فروتنی است؛ راز دریافت!
حنا از عیلی مرد خدا پاسخ را شنید: «به سلامت برو، خدای اسراییل تمنایی که از او داشتی؛ اجابت کرد.» حنا گفت و دریافت کرد. او با ایمان دریافت کرد چون در راستی و نور خداوند قدم برداشته بود. او با امید در شادی به راه خود رفت. خداوند حنا را به یاد آورد و حنا پسری بزاد و نامش را سموئیل نامید. خداوند همیشه ما را میبیند و صدای ما را میشنود. حنا ثمره دعاهایش را دریافت کرد و آن را به خداوند تقدیم نمود.
امروزه خودخواهیها چنان در بین ما رشد کرده که حتی ما احسانهای خدا و عهدهایمان با خدا را از یاد برده و آن را کم اهمیت میشماریم. آیا ما میتوانیم بعد از چندین سال بیثمری، نازایی و ضعف، حال قوتی که خداوند به ما بخشیده را به خودش تقدیم کنیم؟ بیایید بیاد بیاوریم که تمامی قدرت از آن اوست و او خود حیات است. آیا میخواهیم همواره زیر فیض او باشیم یا با قوت روح شروع کرده و با تلاش انسانی ادامه میدهیم؟
حنا مرد خدا را محکوم و قضاوت نکرد و فرزندش را نزد عیلی برد و او را «ای آقایم» خطاب کرد. با گذشت چند سال، محبت و احترام خدا را از یاد نبرده بود و فرزندش را به او تقدیم کرد. تبصره نگذاشت که عیلی کاهن شایستهی این منصب نیست. او به خداوند غُر نزد و با تمام جان فرزندش را تقدیم کرد، با تمام دل بر خداوندی که سموئیل را به او هدیه داده بود اعتماد کرد و سموئیل را تقدیم کرد. خداوند دوباره او را برکت داده و به او سه پسر و دو دختر دیگر داد.
* دعای حنا کتاب اول سموییل باب دوم
امروز اگر شادی در ما یافت نمیشود به دنبال شادی در چشمههای این دنیا نباشیم بلکه مانند حنا با قدم در جمع ایمانداران با خداوند متحد شده در دعا بایستیم، زندگیمان را تسلیم او کنیم، نجاتش را بپذیریم. اجازه بدهیم تا گوشهایمان کارهای خداوند را بشنود تا بتوانیم به وعدههایش تکیه کنیم. او در کلامش ما را شاخههای تاک میخواند پس در تاک حقیقی بمانیم و ریشه بگیریم که به یقین ثمر خواهیم داد. همانطور که حنا و شاگردان در روز پنطیکاست ثمرآوردند. باشد که ما زنان نیز با تأمل در زندگی حنا، برخاسته و هر آنچه در زندگیهایمان ضعفی برای دل شکستگیمان میشود را به حضور خداوند برده و در حضور او آرام باشیم و هر روزه در ثمرات روح خداوند که محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است رشد کنیم. به خداوندمان و اوامر او وفادار باشیم، قوت او را دریافت کرده و آن را در خدمت خداوند به کار گیریم تا ثمرات ما هم در نسلها تاثیرگذار باشد و بماند، تاثیری که نجات قومها را به ارمغان میآورد.
قوت روح خدا با شما.