تد و گنجینه گمشده پادشاه

شناسنامه فیلم:

“تد و گنجینه گمشده پادشاه” محصول 2017 هالیوود و ادامه قسمت پیشین این انیمیشن زیبا است که به کارگردانی “دیوید آلانسو” و “انریکه گتو” می‌باشد. قسمت اول این انیمیشن در سال 2012 بر روی پرده سینماها با موفقیت قابل چشمگیری روبرو بود و “جردی گاسل” پس از نوشتن قسمت دوم آن را در کنار این کارگردانان به تصویر کشید.

خلاصه فیلم:

تد که پس از ماجراجویی قسمت اول باز هم به همان شغل کارگری خود پرداخته است تنها و سرخورده چشم به امیدی در آینده دارد تا اینکه با تماس “سارا” این امید رنگی تازه به خود می‌گیرد. تد که رشته تحصیلی‌اش باستان شناسی است ولی از آن هیچ بهره‌ای نبرده است به همراه “سارا” که تجربیات زیادی در این زمینه دارد وارد ماجراجویی جدیدی می‌شوند.

ماجراجویی که از گنجینه و گردنبند ماورایی حکایت دارد که با داشتن آن هر چیزی را به طلا می‌توان تبدیل کرد، اما در ادامه در می‌یابند که حتی عزیزانشان به طلا تبدیل خواهند شد و در این میان قربانیِ عشق و محبت درمانِ این طلسم عجیب است…

بررسی فیلم:

داستان از همان اول حاوی پیام‌های بسیار زیبایی برای تک به تک ماست. بدنبال گنج…، زندگی بهتر…، تحول و بدیل زندگی…، اما این گنج چیست و کجاست؟

گردنبندی که با داشتن آن هر چیزی را که لمس کنی به طلا و مادیات تبدیل می‌شود. حتی عزیزان خود را به صورت مادیات خواهی دید و آن‌ها برای تو مجسمه‌ای از سود و بهره بیشتر نخواهند بود. چقدر این نگاه آشناست؛ هر کدام از ما تمام خوبی‌ها و مهربانی‌های یکدیگر را با تنشی کوچک و بی‌حکمتی اندکی از یاد می‌بریم. گویی مردم برای ما فقط باید منبعی از محبت، انرژی، شادی و… باشند…؛ یادمان می‌رود که گوش‌های شنوا برای دردمندان و بیماران و گناهکاران باشیم…، چنان که مسیح دوست گناهکاران لقب گرفت.

نگاه‌مان به مجسمه‌های طلاست و این نتیجه و ثمره یوغ بندگی و اسارت شریر و دنیای سقوط کرده است که مانند گردنبند این انیمیشن بر گردنمان است.

گنج‌هایی که شاید بدنبال آن تمامی عمر را بر باد می‌دهیم و ثمره آن از دست دادن محبت و زندگی و حیات اطرافیانمان است و دوستی سرسپرده برای خود نداریم و تنهاییم. و این تنهایی…

و این تنهایی، تِدِ داستان ما را از هویت اصلی خودش دور کرده است. او که کشف کننده، جستجوکننده و نجات دهنده می‌تواند باشد به کارگر ساختمانی با زندگی روتین و تکراری و مرده در روزمردگی‌هایش بدل شده است، در صورتی که شکست این تنهایی آغاز و تحول یافتن خود واقعی‌مان است. خود واقعی ما که در مشارکت با دیگران تعریف می‌شود. در مشارکت‌هایی که درون خود را خواهیم دید و ایمانمان به آزمایش گذاشته می‌شود و می‌توانیم محکی به آن بزنیم.

و اما حقیقت رهایی از این اسارت و بندگی در قربانی محبت و عشق نهفته است. برای این رهایی قربانی لازم است، آن هم قربانی‌ای از روی عشق و محبت حقیقی و نه از جنس این دنیا و گردنبندهایش.

مسیح برای ما قربانی شد. او محبت و عشق خود را بر روی تپه جلجتا ثابت کرد و در راه گناهان ما جان خود را فدیه کرد تا قربانی او راه نجات را برای ما مهیا سازد. این عشق واقعی و حقیقی خداوند است به فرزندانش تا از هر اسارت و بندگی رها شویم و درب قفس‌هایمان باز شود و گردنبندها و یوغ‌هایمان بشکند. آیا از این قفس‌ها و یوغ‌ها می‌خواهیم دور شویم؟  قربانی مهیاست…

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

آیا خدا ما را دوست دارد و آیا ما خدا را دوست داریم.
فِراری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست