«جان» و«لیزا» این کتاب را به کسانی که آمادهاند تا ازدواج کنند، یا پیشتر ازدواج کردهاند، و یا هر کسی که خواستار درکی کاملتر و بهتر از مفهوم ازدواج میباشد، تقدیم میکنند.
شاید شما از داستان شروع ازدواج خود میترسید، یا حس میکنید در میانه فصلی از زندگی که دوستش ندارید، به دام افتادهاید. اما این کتاب به شما کمک میکند تا کتاب ازدواجتان را نبندید، بلکه صفحات آن را ورق بزنید.
داستان ازدواج جان و لیزا احتمالاً داستان زندگی خیلی از ما میباشد اما متفاوت. این زوج زندگی خودشان و کاستیهایی را که در زندگی برای یکدیگر داشتند را در پوشش شیشهای قرار دادند تا ما ببینیم که مشکلات تنها برای ما نیست، با اعتراف به اشتباهاتمان میتوانیم زندگیها را بنا کنیم نه صرفاً با گفتن لحظات زیبا و خاطره انگیزمان.
همانطورکه خودمان را تسلیم روحالقدس میکنیم تا ضعفهای ما را نشان دهد و در آنها قوتی برایمان باشد، میبایست خداوند را به زندگیهایمان دعوت و روابط، خانوادهها و ازدواجها را تسلیم او کنیم تا خداوند ضعفهای ما را به قوت تبدیل کند.
شاید به ازدواج با ترس و نگرانی نگاه کنید، شاید تجربیات شخصی یا هنجارها و معیارهای فرهنگی شما موجب شدهاند تا به عطیه ازدواج همچون بار سنگینی نگاه کنید، یا شاید هم در اثر ترس از شکست، قلبتان را سخت ساختهاید و از خودتان میپرسید: «آیا گیر افتادهام؟» اما خدا میخواهد تا تمام سنگرها و موانعی که پشت آنها مخفی شده و گیر افتادهاید را بشکند و به شما قلبی تازه ببخشد، قلبی نرم و حساس، با لمس محبت او. آنگاه قادر خواهید بود شکوفا شده و نقشه اصلی او را به انجام برسانید.
این زوج نویسنده، هر سال از ازدواج را، به حلقههای درخت تشبیه میکند، ازدواج که مسیری منحصر به فرد دارد و در ذات و سرشت خود یگانه است. سالگردهای ازدواج یادآور پایان یک سال و شروع سال جدید هستند. تاریخی که ما هر ساله به عنوان سالگرد ازدواج میشناسیم کاملاً واضح و آشکار است. اما این ماهها، هفتهها و روزها هستند که تقویم ما را به مجموعهای از شادیها، دردها، کارها و حتی غیر منتظرهها پر میسازند. با اینکه هر زندگی منحصر به فرد است و دارای فصلهای گوناگون، باید بدانیم که چالشهای موجود در ازدواجهای ما این ظرفیت را دارند تا به داستانهای ما هیجان و معنا ببخشند.
عیسی ازدواج را یک دام نمیبیند، از دید او ازدواج امریست که زندگی ما را وسعت میبخشد. ازدواج ما میبایست بر اساس الگوی محبت عیسی به عروسش «کلیسا» باشد. عشق و محبت راستین به همسرمان باید ناشی از طغیان و جاری شدن محبت خدا نسبت به خودمان باشد. چنین محبت ژرف و کاملی را نمیتوان تقلید کرد. این محبت را باید از جانب خدایی دریافت کنیم که محبتش با درک انسانی ما مغایر است. برای آن که محبت خدا را با همسرمان سهیم سازیم، ابتدا باید محبت و نجات او را از طریق پسرش عیسی مسیح دریافت کنیم. خدا از طریق مرگ و رستاخیز عیسی راهی را برای ورود ما به پادشاهی خود به عنوان دختران و پسرانی محبوب ایجاد نمود. قربانی شدن عیسی بر صلیب، حیات ابدی را به وجود آورد که به صورت رایگان در دسترس ماست.
نجات، هدیه خدا به ما است…جان و لیزا تاکید دارند که ازدواج مسئله ما نیست بلکه کار خداست، تنها کاری که ما باید انجام دهیم تسلیم کردن خودمان به اوست و اینکه اجازه دهیم تا پدر آسمانی به معنای واقعی خدایمان باشد.
پس از آن، ازدواجمان کار و اثر هنری خدا خواهد بود تا تبدیل به یک شاهکار هنری زیبا شود. جان اقرار میکند که آنها از ادامه زندگیشان با یکدیگر کاملاً ناامید بودند و به نوعی در نتیجه عواقب اشتباهاتشان زندگی میکردند و به خاطر این قصور، زندگیشان دچار خسارت و ویرانی شده بود؛ اما خداوند امیدش را نسبت به آنها از دست نداد. او اشتباهاتشان را فرصتی برای آزادی جان و لیزا ساخت. خدا از آنچه که دشمن قصد داشت برای تخریب ازدواجشان به کار برد، به عنوان زیربنا و پی محکمی برای نقشه الهی خودش استفاده کرد.
آنها در ادامه چنین مینویسند: «اگر شما قربانی طلاق هستید و از آن آسیب دیدهاید، تشویقتان میکنیم که اجازه ندهید این موضوع زندگیتان را معنا کند. این بخشی از گذشته شماست، اما نباید چشمانداز آینده شما را تعیین کند، گذشته از آن ِ شما نیست، بلکه به خدا تعلق دارد. دشمنِ جانِ شما تلاش میکند تا از گذشته شما در جهت عقیم ساختن آیندهتان بهره بجوید. به خاطر داشته باشید که خدا «امروز» را به شما بخشیده و این را بدانید که انتخاب امروز شماست که آیندهتان را شکل میدهد، نه گذشته شما. اگر انتخابهای نادرستی کردهاید، به حکمت و قدرت خدا توسل جویید. با توبه خود را فروتن ساخته و فیض شگفت انگیز او را تجربه کنید که به شما قدرت دگرگون ساختن تاریکترین و تلخترین شرایط زندگیتان را میبخشد.»
خدا در ازدواج به ما تواناییهایی را بخشید که با آن میتوانیم مرزها و حدود خود را وسعت ببخشیم. اگر زندگی شما فاقد برکت است، زمان آن است که دست از نزاع کشیده و شروع به احترام و عشق ورزیدن به همسرتان نمایید.
هدف ازدواج، وسعت بخشیدن به زندگی است، نه کوچکتر ساختن آن. خدا ازدواج را صرفا یک قرارداد نمیبیند، بلکه آن را عهد و پیمانی روحانی میداند. ازدواج توافقی است که به هم اعلام میکنیم: «من همه وجود خود را به تو میبخشم. هر آنچه هستم و هر آنچه دارم، از آن توست و هر آنچه تو داری نیز اکنون متعلق به من است.»
پولس رسول نیز چنین میگوید: «ای شوهران، زنان خود را محبت کنید، آنگونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد و جان خویش را فدای آن نمود.»
( رساله افسسیان باب 5 آیه 25 )
خدا ازدواج را ساخت و ازدواج، برای او بسیار مهم است، بسیار مهم! او خواهان حضور و دخالت مستقیم و نزدیک در جزئیترین ابعاد روابط شماست.
کلام او میگوید: «روحی که خدا در ما ساکن کرده، تا به حد حسادت مشتاق ماست.» ( یعقوب باب 4 آیه 5 )
در این قسمت نویسندگان ما را به تأمل وامیدارند تا کمی به این موضوع بیاندیشیم که: «آیا روح خدا را به تمامی بخشهای ازدواجمان دعوت کردهایم؟»
ما از این امکان بهرهمندیم تا در هر شرایط و موقعیتی با او سخن گوییم. «این است اطمینانی که در حضور او داریم که هرگاه چیزی بر طبق اراده وی درخواست کنیم، ما را میشنود و اگر میدانیم که هر آنچه از او درخواست کنیم ما را میشنود، پس اطمینان داریم که آنچه از او خواستهایم، دریافت کردهایم.» ( اول یوحنا باب 5 آیه 14 و 15 )
خداوند، خدای شروعی تازه است! او میگوید که همه چیز را نو میسازد.
او میخواهد ما با همسرمان در طول سالهای ازدواج، روابط احیا شده، امید، ایمان، ارتباط جنسی و رویاهای تازهای را تجربه و تقسیم کنیم.
بله.. خداوند اینجاست بین ما، تا زخمها و زندگی ما را شفا دهد و ما را از محبتش پرکند. شاید در جایی از زندگی قرار دارید که دیگر امیدی نیست یا بالعکس پر از شور هستید. زمانش مهم نیست او این جاست تا شفا بدهد. بیایید ازدواجها و روابطمان را بر روی صخره مطمئن خداوند بنا کنیم و آگاه باشیم از وعدههایی که برای ما در نظر دارد و همینطور قدرت روابطمان را پیدا کنیم. در انتها پیشنهاد میدهیم حتما این کتاب را در مشارکت بخوانید.
فیض مشارکت روحالقدس و هدایت او با شما.