آواي وحش

شناســـنامه فیلم :

«آواي وحش» فيلمي ساخته «کريس سندرز» نويسنده و کارگردان خوش فکر و خلاق سينما مي‌باشد که برگرفته از رمان «جک لندن» به تصوير کشيده شده است. سندرز که پيش از اين در کارنامه کارگرداني خود آثاري چون خانواده کرودس (غارنشين‌ها)، ليلو و استيچ، مربي اژدها و انيميشن‌هاي ديگري را دارا مي‌باشد در مقام نويسندگي نيز آثار زيادي همچون کرودس 2، خانه موش، مولان، شيرشاه و… را قلم زده است.

خلاصه فیلم:

«باک» سگ اسکاتلندي و بزرگ هيکل و باهوشي است که با خانواده‌اي ثروتمند در قرن نوزدهم در کاليفرنيا  زندگي مي‌کند. او زندگي خوب و پر هيجاني دارد تا اينکه بوسيله معامله‌گران سگ ربوده شده و به منطقه‌اي دور افتاده در شمال فرستاده مي‌شود. حال او بايد در کنار سگ‌هاي سورتمه‌کش بار نامه‌هاي پستي را به شهرهاي مختلف برساند. اما پس از ورود تلگراف و صنعت تازه نامه نگاري او و همکارانش به جويندگان طلا فروخته مي‌شوند.

در پي ماجراهاي فراوان کنار پيرمردي تنها قرار مي‌گيرد و…

بــررســی فیلم:

آواي وحش فيلمي نه ديالوگ محور بلکه شخصيت محور است. شخصيت پردازي خوب و کمي شلوغ شما را به تامل در جنبه‌ها و زواياي مختلف فيلم دعوت مي‌کند. حتي باک که موجود انيميشني اين فيلم است شخصيتي بسيار هم‌زيست و هم‌فکر جلوه مي‌کند.

شايد جنبه‌هاي قابل درک اين فيلم کمي بيش از حد معمول باشد و تماشاچي خود را به گيجي و بي هدفي بکشاند به طوري که تنها به جنبه سرگرمي فيلم بسنده کند، بنابراين امروز در مورد موضوع و هدفي ملموس در اين فيلم خواهيم پرداخت و آن «جايگاه» و شناخت شرايط زمان و مکاني در پي هدفي مشخص است.

باک در خانواده‌اي ثروتمند زندگي مي‌کند. همه چيز براي او مهياست؛ از غذا و خوراک، فضاي بازي و طبيعت، اما هدفي در زندگي او نيست. او سعي مي‌کند جست و خيز کند ولي جثه بزرگ و قدرت بدني و هر آن چه هويت اوست نتيجه‌اي جز شکستن وسايل و خرابي و مزاحمت در پي نخواهد داشت و براي آن شور و اشتياق، قدرت و جثه بزرگ‌اش حتي تنبيه مي‌شود و بايد شب را بيرون از خانه بگذراند چراکه رابطه او فارق از هدف است و نمي‌تواند مسير مشخصي را دنبال کند. او جايگاه خود را و آنچه بايد انجام دهد را نمي‌داند.

در مرحله بعدي او پس از ربوده شدن زندگي و نقش يک گمشده را ايفا مي‌کند و پس از آن وارد مسيري سخت اما با هدفي مشخص ‌مي‌شود. او سگ سورتمه است و بايد نامه‌ها را به دريافت کنندگان خود برساند. هدف اين کار رساندن پيغامي است که مرد پستچي آن را جان مردم و نجات آنها مينامد. او به باک ميگويد آنها حمل کننده جان، عشق و اميد براي مردم هستند. اين پيغام فقط نامه و پيامي معمولي نيست بلکه باعث نجات جانها، چشيدن محبت، عشق، انگيزه و اميد زندگي است.

او بايد نامه‌ها را برساند و در پي درک اين هدف حال مسيري را با هر سختي خواهد پيمود. او مي‌داند که همراهانش در اين هدف مهم هستند پس آنها را دوست دارد و محبت مي‌کند. مرد و زن پستچي را دوست دارد و براي آنها احترام قائل است و از آنها اطاعت مي‌کند. او جايگاه خود را در هدف پيدا کرده است.

در مرحله سوم ناخواسته وارد سورتمه‌کشي براي هدفي نادرست مي‌شود. او هنوز هم مي‌خواهد در هدف قبلي و نجات جان‌ها قدم بردارد ولي در مقابل شلاق نصيب اوست و نه چيزي بيش چون در جايگاه درستي قرار ندارد و پس از آن با محبتي که باک در گذشته به پيرمرد داشت باعث شد که پيرمرد نيز براي نجات باک قدم بردارد و حال او وارد برنامه‌اي جديد که هدف آن پيدا کردن اميد گمشده پيرمرد است مي‌شود. آنها باهم تصميم گرفتند که زندگي فراتر از نقشه خودشان را تجربه کنند و صداي طبيعت را بشنوند. در جايي که خداوند هم ما را مي‌خواند تا به صداي او پاسخ دهيم، به قامت مسيح رسيده و همشکل اين عصر نباشيم تا قادر به تشخيص اراده‌اش باشيم.

اين ماجراجوييِ فراتر از عقل بشري، نياز هر روز ماست تا از جايگاههاي نادرست حرکت کرده و با صداي خداوند همراه شويم تا از مشکلات و بحرانها به سلامت عبور کنيم.

باک و پيرمرد وارد اين سفر شدند و در اين مسير  ارزش زندگي کردن را دريافتند.

اما با ورود طلا همه چيز مدتي عوض مي‌شود و هدف اصلي در ميان اين طلا اندوزي‌ها گم ‌شد. باک حال سعي دارد که با يافتن طلا از کف رودخانه همراه خود را خوشحال کند؛ و يا با شکار کردن پيرمرد را خوراک دهد تا بتواند وقت بيشتري را براي يافتن طلاي بيشتر اختصاص دهند.

براستي هر لحظه دنيا درصدد دزديدن معناي حقيقي هويت ماست چه در خلوت‌ها چه در شلوغي‌ها. چه در بين مردم و چه جدا از مردم در دل طبيعت. اما صداي خداوند ما را مي‌خواند تا از راههاي خود بازگشت کنيم در جايگاهمان بايستيم. چرا که نسل آينده و فرزندانمان هم از قدمهاي ما تاثير گرفته و در آن رشد مي کنند.

براستي چقدر امروز نياز داريم تا در مورد هدف و جايگاه خود بيانديشيم. امروز چه هدفي را دنبال ميکنيم. شايد طلاها و قدرتها و شغلها امروز هدف اصلي ما را تشکيل داده باشند؛ کمي تامل کنيم. نجات جانها، دادن عشق و محبت و اميدي زنده پيغامي است که در هر لحظه مسير زندگي بايد آن را دنبال کنيم؛ آمين.

نوشته های مرتبط با دسته انتخاب شده شما

نهنگ عنبر
آش‌ها را دور نریزید!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

بیشترین خوانده شده ها

نتیجه‌ای پیدا نشد.

فهرست