شناسنامه فیلم:
«بیحسی موضعی» فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «حسین مهکام» و تهیهکنندگی «حبیب رضایی» محصول سال ۱۳۹۷ است. از ساختههای دیگر حسین مهکام میتوان به فیلمهای «آندرانیک» و «آزادی مشروط» اشاره کرد. فیلم بی حسی موضعی در سال ۱۳۹۸ با حضور بازیگرانی همچون: حبیب رضایی، باران کوثری و پارسا پیروزفر اکران شد.
خلاصه فیلم:
جلال (حبیب رضایی) که با خواهرش ماری (باران کوثری) زندگی میکند متوجه میشود که ماری بدون اطلاع او با مرد ثروتمندی به نام شاهرخ (پارسا پیروزفر) ازدواج کرده است. جلال در اعتراض به این موضوع وسایلش را جمع میکند و از خانه بیرون میزند تا به خانه دوستش بهمن برود. جلال در راه با یک راننده تاکسی که شخصیت عجیبی دارد به نام ناصر آشنا میشود و با یکدیگر همراه میشوند…
بررسی فیلم:
داستان این فیلم روایت کننده ناهنجاری در قشرهای مختلف جامعه است. قشر سرمایهدار، هنرمند، زنان و خانواده هر کدام به نحوی دچار یک دیوانهگری بیثبات هستند که این بیثباتی از ابتدای فیلم در سکانس پخش اخبار که از رادیو شنیده میشود به وضوح به تصویر کشیده شده است. «هوا بسیار دیوانهوار بیثبات است»؛ یک آب و هوای بیحسی موضعی و بیخیالی در فضایی که هیچکس به فکر دیگری نیست و همه به فکر خودشان هستند.
جلال که از ازدواج و انتخاب خواهر خود ناراحت است و بدون داشتن دلیلی منطقی با خودخواهی تمام خانه را ترک میکند و بیتوجه به شرایط و دلایل خواهرش تنها به فکر منفعت خود به هر طریقی است. این منفعتطلبی فرقی ندارد که دریافت وجه دستی باشد یا پرداخت نکردن پولِ غذا و…
ماری که از بیماری دو قطبی بودن شخصیت رنج میبرد از ترس مخالفت جلال مخفیانه با شاهرخ ازدواج کرده است که مبادا اطلاع جلال از نیت آنان سبب به هم خوردن ازدواجشان گردد. ازدواج که کار خوب و پسندیدهای است و میتواند اتفاقی خوش یُمن باشد و برکت به همراه خود بیاورد مخفیانه صورت میپذیرد.
شاهرخ نیز بخاطر روابط نادرست، سرمایهگذاریِ اشتباه و اعتیادش مسیر زندگیاش به مرگ ختم میشود.
گزارشگر مسابقه فوتبال که از ابتدای فیلم تا به انتها دچار حواشی مختلف است و به جای تمرکز بر گزارش مسابقه فوتبال به حاشیهها میپردازد. دیگر شخصیتهای این فیلم هم هر کدام دچار این بیحسی و بیثباتی هستند؛ بیثباتیای که موضعی است و نه درمان و همه چیز رو به بدتر شدن پیش خواهد رفت.
روابطی که بین این اقشار مشهود است به بیخیالی و ناسالمی کشیده خواهد شد. فوتبالی که در طول فیلم گزارش آن شنیده میشود تصویر زندگیای است که آدمها فقط دور خود میچرخند؛ گویی هر کدامشان ماشین تحریری قدیمی هستند که حاضر نیستند با سیستمی جدید و یا کامپیوتر جایگزین شوند. گویی آدمها دیدگاهی اینگونه به آن دارند: «نوشتن درد دارد پس بگذار تایپ کردن آن هم درد داشته باشد» و به گونهای زندگی میکنند که از تمام زیباییها و لذتهای زندگی تنها درد آن را دیده و مشاهده میکنند.
بیهدفیای در شخصیتهای فیلم میبینم که با بیخیالی تمام در حال ضرر رساندن به یکدیگر هستند و بدون برنامهای خاص در حال گذراندن لحظات و ساعتهای خود هستند. مشارکتهایی که نه به جهت بنا بلکه در جهت تخریب پیش میرود. درست به مانند سیگار کشیدنهای گروهی که جز ضرر رساندن ثمری در پی نخواهد داشت! تنها به دنبال ایراد گرفتن از یکدیگر و از زمین و آسمان هستند و قصد بناکردن ندارند. وجدانهایی که شکسته و خورد شده و حال به دنبال شکستن و خورد کردن وجدان در دیگران است درست به مانند شکستن شیشه خودروی شاهرخ.
شما را دعوت میکنیم تا فیلم بیحسی موضعی از این دیدگاه و زاویه و به همراه دوستان و خانواده خود به تماشا بنشینید و بر روی این موضوع تامل داشته باشید که میبایست با چشمانی باز زندگی کرد و غرق مسائلی که فقط شاید ظاهری زیبا به خود دارند ولی در باطن عمقی ندارند نشد.
خوشحال خواهیم شد اگر نظرات خود را از طریق راههای ارتباطی که در انتهای مجله ذکر شده با ما در میان بگذارید.