نام کتاب: مفهوم ازدواج
نویسنده: تیم کلر
با ادامه مبحث معرفی کتابی قدرتمند در راستای ازدواج با شما همراه هستیم. در شماره ۴۵ مجله به معرفی بخشهای ارزشمندی از فصول این کتاب پرداختیم و حال به ادامه آن که به ماموریت ازدواج و پیوندی که مجردان با مسیح خواهند داشت خواهیم پرداخت.
ماموریت ازدواج این نیست که شروع به ساختن هم کرده و یا معایب هم را ببینیم بلکه میبایست نظاره کنیم کار خدا را در ساختن همسرمان و در این بین میبایست رابطههای قبلی خود را مانند والدین و فرزندی که تا بحال قویترین رابطه بودهاند را کنار گذاشته و در این عهد رابطهی زناشوییتان اولویت نخست در زندگی باشد. اگر گمان میکنید ازدواج قرار اســت در حاشیه کارتان قرار بگیرد و از همسرتان انتظار دارید به آن عادت کند، مراقب باشید؛ ازدواج به این ترتیب عمل نمیکند. از زمانی که ازدواج میکنید، ازدواج نســبت به همه چیز در اولویت قرار میگیرد. علت اینکه ازدواج از اولویت اصلی برخوردار است، قدرت ازدواج اســت. ازدواج قدرت دارد کل زندگی شما را تغییر دهد. مقصود ازدواج آن است که ما تقدیس شویم و این بسیار کار میبرد. ولی اگر تقدس را درک کنید، متوجه میشوید که خوشبختیِ واقعی در آنسوی تقدُس قرار دارد، نه در این سویش. پس اگر میخواهیم در رابطه ازدواج خوشبخت باشیم، میپذیریم که ازدواج برای این طرح شده است که ما را تقدیس کند.
ازدواج به عنوان نهادی الهی چندین نیروی ذاتی دارد که باید آنها را بپذیریم و بکار ببریم. وقتی محبت کردن به نیمه غریبهای که حال همسرمان شده را دشوار میبینیم این سه نیرو در این زمینه به ما بهترین یاری را میرساند. زمانی که آنها را در زندگی همسرمان بکار ببریم به رشد او کمک میکنیم تا به شخصی تبدیل شود که نه تنها بازتاب دهنده شخصیت مسیح است، بلکه میتواند به همین ترتیب به ما محبت کند. اولی نیروی حقیقت است؛ در زندگی زناشویی نمیتوانید زیر نقابها و زیورها مخفی شوید و نیروی حقیقت است که به شما تصویری واقعی از خودتان ارائه میدهد. در واقع این دستاورد همسرتان نیست بلکه قدرت ازدواج چنین کاری را به انجام میرساند. ازدواج دارای نیروی دومی نیز هست به نام نیروی محبت؛ روبرویی با حقیقت بدون محبت یگانگی را نابود میکند و این نیروی محبت است که ظرفیت ازدواج برای برنامهریزی مجدد خودپنداره شما، جبران گذشته و علاج کردن عمیقترین زخمها را فراهم میآورد. البته میبایست در نظر داشته باشیم که محبت بدون حقیقت نیز توهمی از وحدت است و در عمل جلوی حرکت و رشد را میگیرد. فقط گفتن کلمه دوستت دارم و یا محبت کردن به روشی که قبلاً با آن خو گرفتهاید کافی نیست؛ باید یاد بگیرید همسرتان را آنگونه محبت کنید که بیش از همه برای او از لحاظ عاطفی ارزشمندتر است. زبانهای اصلی همسر خود را بیاموزید و محبت خودتان را از کانال او برایش ارسال کنید. تنها به شرطی میتوانیم محبت و حقیقیت را کنار هم نگاه داریم که در بخشیدن و توبه کردن خبره باشیم؛ نیروی سوم فیض مسیح است که این مسیر را برای ما فراهم میآورد. اما حقیقت نهایی نیست اگر شما به همنشینی روحانی، و همراه بودن با خدا در سفر به ســوی خلقت تازه متعهد بمانید. بدینسان، با گذشت سالها، شما در نگاه خدا همدیگر را زیباتر و زیباتر میسازید، درست مانند الماسی که برش میخورد، صیقل مییابد و روی انگشتر نشانده میشود.
خدا در پیدایش به ما نشان میدهد که زن و مرد کاملاً با هم برابر آفریده شدهاند و البته نر و ماده. این جنسیت امری تصادفی نبود. نر و ماده دو تکه از پازل هستند که با هم جفت میشوند، چون نه دقیقا مثل هم هستند و نه بطور تصادفی با هم فرق دارند، بلکه به طریقی متفاوتند که با هم میتوانند یک کامل بینقص بوجود بیاورند و این رقصی است بزرگ. در این رقص بزرگ هر جنس گامهای متفاوتی برمیدارد درست به مانند رقص تثلیث. عیسی با اینکه با خدا برابر بود خود را از جلال خالی کرد. او بدون اینکه چیزی از الوهیتش کاسته شود امتیازات الهی را کنار گذاشت و فروتنانهترین نقش را پذیرفت؛ او این نقش را کاملاً داوطلبانه به عهده گرفت و این هدیه او به پدرش بود. همینطور اطاعت زن «مطیع» به مرد «سر» هدیهایست که زنان به مردان تقدیم میکنند و نه از روی اجبار. در این رقص نباید نادیده بگیریم که پدر هدیه او را میپذیرد، اما بعد پسر را به برترین جایگاه برمیافرازد. هر یک در آرزوی خشنود کردن دیگری هستند؛ هر یک میخواهند دیگری را برافرازند. در رقص تثلیث، بزرگترینْ کسی است که افتادهتر، فداکارتر و وقف شدهتر نسبت به خیر و صلاح دیگری عمل میکند. عیسی مفهوم سر بودن و اقتدار را از نو تعریف کرد یا به عبارت صحیحتر، با شستن پای شاگردان در شب پیش از مرگش به درستی تعریف کرد.
مجرد ماندن نیز همانند ازدواج و خدمت به یکدیگر نیکوست. قبلتر بحثی مطرح شد که زن و مرد با هم کامل میشوند، حال مجردی چطور میتواند نیکو باشد؟ پاسخ همان است. باز همه چیز به امید ما به مسیح و تجربهمان از اجتماع مسیحی مربوط میشود. همچنان که مسیحیانِ مجرد، «وارث» و خانواده خود را در کلیسا پیدا میکنند، به همین ترتیب، برادران خواهرانِ خود را مییابند و خواهران برادرانِ خود را.
لیکن اگر مجردان بیاموزند در پیوندشان با مسیح آرام بگیرند و شادمان باشند، میتوانند بدون حسی حاکی از نارضایتی و نابسامانی، زندگی مجردی را طی کنند. آنها باید اکنون از عهده این چالش روحانی برآیند. زیرا همان بتسازی از ازدواج که زندگی مجردی آنها را دچار پریشانی کرده است، در نهایت اگر همسری هم پیدا کنند تاهلشان را نیز به پریشانی خواهد کشید. پس جایگاه ازدواج و خانواده را در قلبتان تنزل داده، خدا را در رتبه نخست قرار دهید، و از نیکویی زندگی مجردی بهره ببرید؛ ولی اگر فکر ازدواج را در سر میپرورانید کاری خطا انجام ندادهاید.
چه میشود اگر تصمیم بگیرید به عنوان فرد مجرد، اخلاقیات مسیحی را پیروی کنید و پاکدامنی را پیشه خود سازید؟ شما در زندگی خود به «محبت همسری» عیسی نیاز دارید. تنها دیدار رو در رو با مسیح است که خلاء دلهای ما را که به خاطر گناه و گسستن رابطه ما با او به وجود آمده، به طور کامل پر میســازد. ولی ما صرفاً خوانده نشدهایم تا تجربه کامل از عشق مسیح را در آینده انتظار بکشیم. کتاب مقدس به ما میگوید که ما نه فقط میتوانیم نسبت به محبت او باور عقلانی داشته باشیم، بلکه میتوانیم عملاً آن را در زمان حال تجربه کنیم (رومیان 5:5؛ افسســیان ۱۷:3 به بعد) و این تجربه از طریق دعا در دسترس ما است. همچنین افراد مجرد برای سلوک در این راه، به اجتماع مسیحی نیاز دارند.
اخلاق جنسی مسیحی را میتوان در این جمله خلاصه کرد: «رابطه جنسی فقط برای استفاده در چارچوب ازدواج بین یک مرد و یک زن». رابطه جنسی روشی است که خدا تعیین فرموده است تا دو نفر به صورت متقابل به یکدیگر بگویند: «من تماماً، و دائماً، و منحصراً به تو تعلق دارم.» شــما نباید از رابطه جنسی برای گفتن چیزی کمتر از این استفاده کنید.
ازدواج مسرت بخش است و شامل تمامی َاشکال محبت انسانی مثل شور عاشقانه، دوســتی، انجام وظیفه و خدمت؛ بلکه بیش از اینها…
این نوشتهها تنها بخشی کوچک از کتاب زیبای تیم کلر بود؛ از شما دعوت میکنیم با تهیه و خواندن این کتاب از آن بهره برده و دیدگاه کتاب مقدسی ازدواج را با مطالعه این کتاب بهتر دریابید.